نهضت جهانی اسلام و مساله نجات فلسطین از چنگال صهیونیسم و حامیان آن برای امام خمینی به قدری اهمیت داشت که ایشان در همان ماه های اول پیروزی انقلاب اسلامی و درحالی که هنوز از تولد انقلاب اسلامی شش ماه نگذشته بود درتاریخ 16 مرداد ماه 1358 هـ . ش آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را به عنوان روز جهانی قدس اعلام کردند و طی پیامی به عموم ملل مسلمان چنین فرمودند : بسم الله الرحمن الرحیم من در طی سالیان دراز خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم که اکنون این روزها به حملات وحشیانه خود به برادران و خواهران فلسطینی شدت بخشیده است و بویژه در جنوب لبنان به قصد نابودی مبارزان فلسطینی پیاپی خانه و کاشانه ایشان را بمباران می کند. من از عموم مسلمانان جهان و دولت های اسلامی می خواهم که برای کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت می کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و می تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد به عنوان روز قدس انتخاب و طی مراسمی همبستگی بین المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند. از خداوند متعال پیروزی مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم (صحیفه امام جلد 9 ص 267 ) اعلام روز جهانی قدس در روزها و ماه هایی صورت گرفت که انقلاب اسلامی در داخل ایران با مشکلات فراوان و سهمگینی دست و پنجه نرم می کرد و رهبران انقلابی مشغول مقابله با انواع توطئه هایی بودند که از سوی دشمنان داخلی و خارجی و عوامل آن ها بر نظام اسلامی تحمیل شده بود. بنابر این اعلام روز جهانی قدس در چنین اوضاع و احوال بیان گر وجه دیگری از اهمیت مساله نجات فلسطین و نهضت جهانی اسلام در نگاه امام خمینی است . گرچه سبب و هدف اصلی اعلام روز جهانی قدس متمرکز کردن مجموع توان فرهنگی تبلیغاتی سیاسی اقتصادی روانی و نظامی جهان اسلام برای نجات فلسطین از چنگال صهیونیسم می باشد ولی روز قدس نمادی برای آزادی همه سرزمین های اسلامی از چنگال دشمنان است بنابر این وقتی می گوییم روز قدس یعنی روز همه سرزمین های اسلامی و روز همه سرزمین های مسلمان نشین که در چنگال دشمنان اسلام قرار دارند. به عبارت دیگر اعلام روز قدس تنها به این مفهوم و برای این هدف نیست که به مسلمانان تاکید شود که تمام توان فرهنگی تبلیغاتی سیاسی اقتصادی روانی و نظامی خود در راه آزادی فلسطین به کار گیرند بلکه هدف جامع تری که آزادی قدس نیز در درون آن قرار می گیرد این است که مسلمانان با تمام توان در راه آزادی و نجات همه سرزمین های اسلامی بکوشند و اجازه ندهند حتی یک وجب از خاک مسلمانان در دست بیگانگان باقی بماند. بالاتر از این حتی آزاد ساختن سرزمین های اسلامی از سیطره عوامل مزدور و عواملی که در ظاهر لباس خودی و لباس مسلمانی پوشیده اند ولی در عمل و در باطن در جرگه دشمنان اسلام قرار دارند نیز در چشم انداز و دایره شمول روز جهانی قدس قرار می گیرد و به همین دلیل است که امام خمینی می فرماید : روز قدس یک روز جهانی است روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است روز مقابله ملت هایی است که در زیر فشار ظلم آمریکا و غیرآمریکا هستند. روز قدس روزی است که باید این دنباله روهای رژیم سابق در ایران (رژیم های وابسته به آمریکا و سایر دشمنان اسلام ) و آن توطئه چین های رژیم فاسد و ابر قدرت ها در سایر جاها مخصوصا در لبنان تکلیف خودشان را بدانند روز قدس روزی است که باید به همه ابرقدرت ها هشدار بدهیم که اسلام دیگر تحت سیطره شما به واسطه عمال خبیث شما نخواهد بود(صحیفه امام جلد 9 ص 276 تا 279 ) بنابر این اگر بخواهیم از نگاه امام خمینی به روز قدس نظر بیفکنیم باید بگوییم که در حال حاضر روز قدس هم روز فلسطین و روز نجات قدس است وهم روز عراق روز افغانستان روز لبنان و روز کلیه سرزمین های اسلامی که اکنون هدف تجاوز و تهدید دشمنان اسلام قرار گرفته اند همچنان روز آزادی همه کشورها و سرزمین اسلامی که به طور غیرمستقیم تحت سیطره آمریکا می باشند نیز می باشد. در این روز مسلمان ها علاوه بر اینکه فریاد آزادی فلسطین عراق و افغانستان را سر می دهند باید برای آزادی سرزمین های اسلامی از چنگال عاملان و وابستگان و همدستان آمریکا در منطقه و در کل جهان اسلام نیز فریاد بزنند. البته فریاد زدن فقط مقدمه کار و آتش تهیه است و آنچه اساسی می باشد اقدام عملی است که می تواند کار ساز باشد و دست دشمنان و عوامل آن ها را از سرزمین های اسلامی قطع کند. مفهوم دیگر روز قدس از نظر امام خمینی وداع با توقف و درجا زدن مسلمانان و جوامع اسلامی و حرکت به سمت اهداف عالی و همه جانبه اسلام است . بنابر این روز قدس یعنی روز حرکت و روز پویایی مسلمانان . در این روز باید به همه مسلمانان تاکید شود و همه مسلمانان باید به خاطر داشته باشند که دوران رکود و سکونی که طی چندین قرن به یکی از مهم ترین مصایب جوامع اسلامی تبدیل شده بود به سرآمده است و مسلمانی که رکود و سکون پیشه کند نه تنها سبب می شود که همواره به خواری و ذلت بیفتد و نوکری ملل و جوامع دیگر را بکند بلکه در انجام تکالیف و وظایف مسلمانی هم کاملا مقصر است و نمی توان نام مسلمان واقعی بر او نهاد. امام خمینی می فرماید : روز قدس اعلام این مطلب است که ای مسلمین به پیش ! ای مسلمین به پیش برای پیشرفت در همه اقطار عالم (صحیفه نور جلد 8 ص 233 و 234 ) . روز قدس روز بیداری مسلمین و روز احیای اسلام است در این روز باید مسلمانان به احیای اسلام به احیای حکومت اسلامی و به احیای هر آنچه رنگ و بوی اسلامی دارد بیندیشند. امام خمینی در این باره می فرماید : روز قدس روز اسلام است . روز قدس روزی است که اسلام را باید احیا کرد و باید احیا بکنیم اسلام و قوانین اسلام را در ممالک اسلامی روز قدس روز حیات اسلام است . باید مسلمین به هوش بیایند باید بفهمند قدرتی را که مسلمین دارند روز قدس فقط روز فلسطین نیست روز اسلام است روز حکومت اسلامی است روزی است که باید جمهوری اسلامی در سراسر کشورها بیرق آن برافراشته شود(صحیفه امام جلد 9 ص 276 تا 279 ) مفهوم روز قدس از نظر امام خمینی به قدری وسیع و همه جانبه است که تقریبا تمام مسائل و مشکلات جهان اسلام و مسلمانان به ویژه آنچه پیرامون روابط جهان اسلام با سایر قدرت ها و آنچه پیرامون روابط مسلمانان با رژیم های نامشروع وجود دارد را دربر می گیرد. از نظر امام خمینی روز قدس روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است روز مقابله مسلمانان با ابرقدرت های دشمن اسلام است روز شناخت منافقان جهان اسلام از مومنان و متعهدان است . روز تشخیص دولت های خائن از دولت های خادم است روز قطع آمال شیطانی ابرقدرت ها است روز خروج مسلمانان از انزوا است روز اعلام استقلال همه جوامع اسلامی است روز هزیمت ظالمان و روز عزت مظلومان است و روز همه چیزهایی است که به عنوان مشکل و مساله مسلمانان و جوامع اسلامی مطرح است . نگاه جامع امام خمینی در باره روز قدس را می توان در این بیانات ایشان یافت : روز قدس روزی است که باید مستضعفین مجهز بشوند در مقابل مستکبرین و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند روزی است که بین منافقین و متعهدین امتیاز خواهد شد. متعهدین این روز را روز قدس می دانند و عمل می کنند به آنچه باید بکنند و منافقین آنهایی که با ابرقدرت ها در زیر پرده آشنائی دارند و با اسرائیل دوستی در این روز بی تفاوت هستند یا ملت ها را نمی گذارند که تظاهرکنند. روز قدس روزی است که باید سرنوشت ملت های مستضعف معلوم شود. باید ملت های مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرین باید همانطور که ایران قیام کرد و دماغ مستکبرین را به خاک مالید و خواهد مالید تمام ملت ها قیام کنند و این جرثومه های فساد را به زباله دان ها بریزند. روز قدس روزی است که باید همت کنید و همت کنیم که قدس را نجات بدهیم و برادران لبنانی را از این فشارها نجات بدهیم روزی است که باید تمام مستضعفین را از چنگال مستکبرین بیرون بیاوریم روزی است که باید جامعه مسلمین همه اظهار وجود بکنند و هشدار بدهند به ابرقدرت هالله روز قدس روزی است که باید به همه ابرقدرت ها هشدار داد که باید دست خود را از روی مستضعفین بردارید و سرجای خود بنشینید. اسرائیل دشمن بشریت . دشمن انسان که هر روز غائله ایجاد می کند و برادرهای ما را در جنوب لبنان به آتش می کشد باید بداند که دیگر ارباب های او رنگی ندارند در دنیا و باید انزوا اختیار کنند. روز قدس روزی است که باید به ابرقدرتها فهماند که دیگر آنها نمی توانند در ممالک اسلامی پیشروی کنند. من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم (ص ) می دانم و روزی است که باید ما تمام قوای خودمان را مجهز کنیم و مسلمین از آن انزوائی که آنها را کشانده بودند خارج شوند و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بایستند و ما در مقابل اجانب با تمام قوا ایستاده ایم و نخواهیم اجازه داد کسان دیگر در مملکت ما دخالت کنند و مسلمین نباید اجازه بدهند که کسان دیگر در ممالکشان دخالت کنند. در روز قدس ملت ها باید به حکومت هائی که خائن هستند هشدار دهند روز قدس روزی است که ما خواهیم فهمید چه اشخاصی و چه رژیم هائی با توطئه گرهای بین المللی موافقت دارند و با اسلام مخالفت . آنهائی که شرکت ندارند مخالف با اسلام هستند و موافق با اسرائیل و آنهائی که شرکت کردند متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام که در راس آنها آمریکا و اسرائیل است . روز امتیاز حق از باطل است روز جدائی حق و باطل است . (صحیفه امام جلد 9 ص 276 و 279 ) اگر مسلمان ها به روز قدس با همان دیدگاه جامع و همه جانبه ای که امام خمینی در نظر داشت بنگرند و متعهدانه به آن عمل کنند قطعا همه چیز با سرعت تمام به نفع جهان اسلام خواهد شد و عزت مسلمانان و حیات اسلام به فرازمندترین نقطه ممکن خواهد رسید و عمر ستمگران و مستکبران جهانی به پایان خواهد رسید. امام خمینی : روز قدس روزی است که باید به ابرقدرتها فهماند که دیگر آنها نمی توانند در ممالک اسلامی پیشروی کنند. من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم (ص ) می دانم و روزی است که باید ما تمام قوای خودمان را مجهز کنیم و مسلمین از آن انزوائی که آنها را کشانده بودند خارج شوند و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بایستند و ما در مقابل اجانب با تمام قوا ایستاده ایم امام خمینی : روز قدس روزی است که باید مستضعفین مجهز بشوند در مقابل مستکبرین و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند روزی است که بین منافقین و متعهدین امتیاز خواهد شد. متعهدین این روز را روز قدس می دانند و عمل می کنند به آنچه باید بکنند و منافقین آنهائی که با ابرقدرت ها در زیر پرده آشنائی دارند و با اسرائیل دوست در این روز بی تفاوت هستند یا ملت ها را نمی گذارند که تظاهرکنند. روز قدس روزی است که باید سرنوشت ملت های مستضعف معلوم شود. باید ملت های مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرین امام خمینی : روز قدس روز اسلام است . روز قدس روزی است که اسلام را باید احیا کرد و باید احیا بکنیم اسلام و قوانین اسلام را در ممالک اسلامی روز قدس روز حیات اسلام است . باید مسلمین به هوش بیایند باید بفهمند قدرتی را که مسلمین دارند روز قدس فقط روز فلسطین نیست روز اسلام است که باید جمهوری اسلامی در سراسر کشورها بیرق آن برافراشته شود
منبع: روزنامه - جمهوری اسلامی - تاریخ شمسی نشر 14/07/1386 [ شنبه 89/6/13 ] [ 8:4 صبح ] [ علی فغانی ]
...::: بسم الله الرحمن الرحیم :::...
"اللهمَّ انّی اَسئَلُکَ فیهِ ما یُرضیکَ؛ وَ اعُوذُبِکَ مِمّا یُوذیکَ، وَ اسئَلُکَ التَّوفیقَ فیهِ لان اُطیعَکَ وَلا اَعصیَکَ یا جَوادَ السائِلین." خدایا از تو خواهم در این ماه آنچه تو را خوشنود سازد و پناه برم به تو از آنچه تو را بیازارد و از تو خواهم در آن توفیق براى اینکه پیرویت کنم و نافرمانیت نکنم اى بخشنده به خواستاران. O Allah, on this day, I ask You for what pleases You, and I seek refuge in You from what displeases You, I ask You to grant me the opportunity to obey You and not disobey You, O One who is generous with those who ask.C > [ شنبه 89/6/13 ] [ 7:34 صبح ] [ علی فغانی ]
اَللّهمَّ افتَح لی فیه ابوابَ فَضلکَ وَ اَنزل عَلَیّ فیه بَرَکاتکَ وَ وَفّقنی فیه لموجبات مَرضاتک واسکنّی فیه بحبوحات جَنّاتکَ یا مجیبَ دَعوَه المضطَرّینَ. [ پنج شنبه 89/6/11 ] [ 10:41 صبح ] [ علی فغانی ]
“اللهم افتح لى فیه ابواب فضلک و انزل على فیه برکاتک و وفقنى فیه لموجبات مرضاتک و اسکنى فیه بحبوحات جناتک یا مجیب دعوه المضطرین”
“خدایا در این روز بر روى من درهاى فضل و کرمت را بگشاى و بر من برکاتت را نازل فرما و بر موجبات رضا و خشنودیت موفق بدار و در وسط بهشت هایت مرا مسکن ده اى پذیرنده دعاى مضطر پریشان”
(1) اللهم افتح لى فیه ابواب فضلک “
خدایا در اینروز بر روى من درهاى فضل و کرمت را بگشای”
منظور از ابواب چیست؟
در این دعا از خداوند خواستاریم که دربهاى فضل و کرم خود را بر روى ما بگشاید، حال مىخواهیم بدانیم که منظور از ابواب (دربها) چیست؟ اگر به ظاهر آن نظر اندازیم مىبینیم که ابواب همان موانعى هستند که براى واردشدن به مکانهاى مورد نظر نیاز به فتح و گشودن آنها داریم که براى فتح و گشودن آنها نیز نیاز به مفتاح و کلید داریم آن هم کلیدى که مخصوص درب مورد نظر باشد چرا که اگر کلید هر درب در جاى خود قرار نگیرد آن درب گشوده نمىشود مگر اینکه شاه کلید داشته باشیم که آن کلیدى است که تمام دربها را مىگشاید...
و اگر به بطن آن نظر کنیم منظور از ابواب (دربها) همان دربها و ورودىهایى است که بر اساس رضا و خشنودى خداوند و یا خشم و غضب او باز مىگردد، به فرض مثال: هنگامى که بندهاى گناه و معصیتى از پروردگار خویش انجام مىدهد آنگاه است که آن معصیت و گناه سبب گردیده است تا یکى از دربهاى خشم و غضب الهى بر روى او باز گردد که کلید بازشدن این درب انجام آن گناه مىباشد...
منظور از فضل الهى چیست؟
براى آنکه مختصرا از فضل الهى صحبت به میان آوریم اشاره مىنماییم به دو آیه از قرآن کریم
“ولو لا فضل الله علیکم و رحمته لتبعتم الشیطان الا قلیلا”
(1) یعنى “و اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نبود همانا جز اندکى همه از شیطان پیروى مىکردید”.“فلو لا فضل الله علیکم و رحمته لکنتم من الخاسرین”
(2) یعنى “پس اگر فضل و رحمت خداوند شامل حال شما نبود البته در شمار زیانکاران عالم بودید” همانطورى که در آیه اول مشاهده مىنماییم خداوند (عزوجل) مىفرماید: اگر فضل و رحمت خداوند شامل حال شما نبود جز اندکى همه از شیطان پیروى مىنمودید، و این را مىدانیم که پیروى از شیطان برابر است با ضلالت و گمراهى و ورود به خشم و غضب الهى و فضل خداوند، توفیق و عنایتش به بندگان و راهنمایى آنان به سوى عبادت و اطاعتش مىباشد “یهدى من یشاء الى صراط مستقیم”
(3) یعنى “(خداوند) هرکه را بخواهد به راه مستقیم هدایت مىنماید” به طورى که در قرآن مىفرماید: “ولا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین”
(4) یعنى “و از وسوسههاى شیطانى پیروى نکنید، به درستى که او براى شما دشمنى آشکار است” و در آیه دوم که مىفرماید: اگر فضل و رحمت خداوند بر بندگانش نبود و آنها را هدایت نمىنمود به حقیقت که آنان از شیطان پیروى نموده و مورد غضب الهى واقع مىشدند و دوزخ بر آنان واجب مىگشت و در حالى که از زیانکاران شده بودند چرا که “ان الانسان لفى خسر”
(5) یعنى “به درستى که انسان در خسران و زیان است” پس فضل خداوند به بندگانش همان هدایت به صراط مستقیم است هدایتى که در بهاى رحمت و بخشش خداوند را بر روى بندگانش مىگشاید که ما نیز در اینروز از خداوند مىخواهیم که ابواب فضل و رحمتش را بر روى ما بگشاید...
(2) و انزل على فیه برکاتک “و در این روز بر من برکاتت را نازل فرما”
برکات الهی
در اول دعا از خداوند درخواست نمودیم که دربهاى فضل و رحمتش را بر روى ما بگشاید، زیرا هنگامى که دربهاى فضل و رحمت او بر روى بندگان گشوده شود آنگاه است که برکات و رحمات الهى بر سر بندگان فرود مىآید که اگر بخواهیم به آن برکات اشاره نماییم آنها را به دو دسته تقسیم مىکنیم:
1- برکات مادى
2- برکات معنوی، که برکات مادى شامل جمیع نعمتهایى است که انسان از آنها به عنوان مایحتاج زندگى خود استفاده مىنماید مثل (آب، میوهجات، سبزیجات و...) و برکات معنوى شامل نعمتهایى است که انسان از آنها به عنوان راه و وسیلهاى براى تقرب به ذات اقدس الهى استفاده مىکند مثل (توبه، استغفار، ذکر، دعا و...) که ما نیز از خداوند در این روز مىخواهیم که برکاتش را بر سر ما بباراند...
3- و وفقنى فیه لموجبات مرضاتک “و در این روز مرا به موجبات رضا و خشنودیت موفق بدار”
“آنچه که موجب رضایت الهى است”
با توجه به آیات و روایات رضایت خداوند در این است که بنده مومن از دستورات خداوند و رسولش اطاعت نموده و در انجام آنها قصور نورزد “و اطیعوالله و الرسول لعلکم ترحمون” (6) یعنى “و از حکم خدا و رسول او فرمان برید، باشد که مشمول رحمت و لطف خداوند گردید” و به صورت جامعتر انجام واجبات و ترک محرمات الهى است که موجبات رضایت الهى را از بندگان خویش فراهم مىسازد. تا به درجه “رضىالله عنهم و رضوانه ذلک الفوزالعظیم” یعنى “خداوند از آنان راضى است و آنان از پروردگار خویش که این رستگارى عظیم است” دست یابند که ما نیز از خداوند در این روز خواستاریم که ما را موفق بدارد تا اینکه به رضا و خشنودى او دست یابیم...
4- و اسکنى فیه بحبوحات جناتک یا مجیب دعوه المضطرین “و مرا در این روز در وسط بهشتهایت مسکن ده این پذیرنده دعاى مضطرو پریشان”
یا مجیب الدعوات
همانطور که مىدانیم خداوند در قرآن مىفرماید: “و اذا سالک عبادى عنى فانى قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان...” (7) یعنى “هنگامى که بندگان من از تو در مورد من سئوال مىکنند، بگو که من نزدیک (آنها هستم) و اجابت مىکنم دعاى کسانى را که مرا مىخوانند و از من درخواست مىکنند.” پس ما نیز در این روز از خداوند خواستاریم که ما را از خشم و غضب خود دور ساخته و به بهشت برینش که سرچشمه رضایت اوست، داخل سازد.
ان شاءالله که تابع باشیم
پى نوشت ها:
1- آیه 83 نساء
2- آیه 64 بقره
3- آیه 153 بقره
4- آیه 168 بقره
5- آیه 2 عصر
6- آیه 132 آل عمران
7- آیه 186 بقره
منبع : سایت اروج [ پنج شنبه 89/6/11 ] [ 10:34 صبح ] [ علی فغانی ]
چشـمان عـــــلــی دو چشمه خورشید است *** لبـــهای عـــــلــی لبــالـب از تـوحیــــد است [ سه شنبه 89/6/9 ] [ 12:11 عصر ] [ علی فغانی ]
« سأل سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع » [52]
« درخواست کننده ای تقاضای عذابی حتمی کرد؛ عذابی که برای کافران است و بازدارنده ای ندارد. »
امام صادق(ع) از امام علی(ع) چنین نقل فرموده است: هنگامی که رسول خدا(ص)، علی(ع) را در غدیر خم به جانشینی خود منصوب کرد و فرمود : هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست، این فرموده در شهرها پخش شد، و نعمان بن حرث فهری نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت، از سوی خدا فرمانمان دادی تا لا اله الا الله بگوییم و تو را رسول خدا بدانیم، دستورمان دادی تا جهاد کنیم و حج بگزاریم و نماز به جای آوریم و زکات بپردازیم و روزه بگیریم، ما همه اینها را از تو پذیرفتیم، ولی تو راضی نشدی تا این جوان را جانشین خود ساختی و گفتی هر که من مولای اویم، این علی مولای او است، این خواست تو است یا فرمان خدا است؟ [ سه شنبه 89/6/9 ] [ 10:0 صبح ] [ علی فغانی ]
بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّکینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین خدایا در این روز درهاى بهشت را برویم بگشا و درهاى آتش دوزخ را برویم ببند و در آن براى تلاوت قرآن توفیقم ده اى نازل کننده آرامش در دلهاى مؤمنان [ سه شنبه 89/6/9 ] [ 9:38 صبح ] [ علی فغانی ]
خداوند متعال در چهارمین آیة سورة مبارکة قدر میفرماید: تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ. فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند. فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سورة دخان نیز: فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم.1 در آن شب، هر فرمانی، برحسب حکمت صادر میشود. دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» اگر دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو مینماید. ظاهر این فعلها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده میدهد. این امر که در زمان رسول خدا(ص) به آن حضرت نازل میشدهاست، در هر شب قدر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد. قبول اصل وصایت رسول اکرم(ص) و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است. هنگامی که کسی قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفت به این معنی که همة سورهها و آیات آن را پذیرفته است و یک مسلمان واقعی هم کسی است که تسلیم همة آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سورة قدر، و از آن سوره شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمة پذیرفتن آن، آیة (تنزّل الملائکة...) که هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است، این است که بپذیرد که در شب قدر فرشتهها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود میآیند و این امر یک متولی و ولی میخواهد که متولی و ولی آن امر باشد. اینکه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان میفرماید: در آن شب هر فرمانی، برحسب حکمت صادر میشود? فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستندة آن بودهایم. دلالت بر تکرار و تجدید فرق و ارسال در آن شب دارد و به این معنا که آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل میشوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولی» این امر باشد که به سوی او نازل و ارسال گردند که او همان ولی جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست که اطاعتش بر همگان واجب است. به همین سبب، هرکس ادعا کرد که من ولی امر هستم، باید ثابت کند که این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و میشوند، و چون هیچ کس جز پیامبر و اوصیاء معصومینش(ع) نمیتوانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره کسی باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود. آیة مورد بحث، یکی از مستدلترین آیات قرآن کریم بر ضرورت وجود همیشگی یک ولی امر از جانب خداست که امین بر حفظ و اجزاء و اداء امرالهی باشد، و آن همان امام معصوم(ع) است. و هرکس نزول پیوستة فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است. چنان که خداوند در آیات 150 و 151 سورة نساء میفرماید: إنّ الّذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرّقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون أن یتّخذوا بین ذلک سبیلاً? أولئک هم الکافرون حقّاً و أعتدنا للکافرین عذاباً مهینا. کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شدهاند و میخواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و میگویند به برخی ایمان میآوریم و به بعضی کافر میشویم و میخواهند در این میان (بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما برای کفرکیشان عذاب خوارکنندهای مهیا کردهایم. و میبینید که خداوند، کسانی را که پارهای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، کافر حقیقی میداند. بنابراین مؤمن حقیقی کسی است که هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولی امر، و امام معصومی که امر الهی را دریافت میکند و امین بر آن در جهت پاسداری، بهکار بستن و اداء باشد، قبول کند؛ یعنی همان بزرگواری که در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی(عج) میباشد و به همین سبب پیامبر خاتم(ص) بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل کردهاند، فرمودند: من أنکر المهدی فقد کفر.2 کسی که وجود مهدی را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است. و در کتب شیعه، از این قبیل احادیث فراوان است، و از آن جمله، از امام صادق(ع) و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طریق از جد عالیقدرشان و از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمودهاند: القائم من ولدی اسمه إسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنّته سنتی یقیم النّاس علی ملتّی و شریعتی و یدعوهم إلی کتاب الله عزّوجلّ، من أطاعه أطاعنی و من عصاه عصانی، و من أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، و من کذبه فقد کذّبنی، و من صدّقه فقد صدّقنی، إلی الله اشکو المکذّبین لى فى أمره، و الجاهدین لقولی و المضلّین لأمتّی عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون.1 قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و کنیة او، کنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم برپا میدارد و آنان را به کتاب خدای عزوجل فرامیخواند. کسی که او را طاعت کند، مرا پیروی کرده و کسی که او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و کسی که او را در دوران غیبتش انکار کند، تحقیقاً مرا انکار کرده و کسی که او را تکذیب کند هر آینه مرا تکذیب کرده و کسی که او را تصدیق کند، هر آینه مرا تصدیق کرده است. از آنها که مرا دربارة او تکذیب کرده و گفتار مرا در شأن او انکار میکنند و امت مرا از راه او گمراه میسازند، به خدا شکایت میبرم. بهزودی آنها که ستم کردند و میدانند که بازگشتشان به کجا است و سرنوشتشان چگونه است (و چگونه در دگرگونیها مجازات ستمگریهای خود را در دنیا و آخرت خواهند دید). در این حدیث شریف انکار و تکذیب امام عصر، اروحنا فداه، انکار و تکذیب پیامبر به حساب آمده است، و در نتیجه همة پیامبران را انکار کرده، که همان رهسپاری به وادی کفر خواهد بود. علی بن ابراهیم قمی در تفسیری دربارة نزول فرشتگان و روح، در شب قدر میگوید: فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان(ع) نازل میشوند و آنچه را از مقدرات سالانة بشر، نوشتهاند، به او تقدیم میدارند. و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما میدانید که لیلة القدر کدام شب است؟ حضرت فرمودند: چگونه ندانیم، و حال آنکه در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف میکنند.3 حضرت امام سجاد(ع)، در این باره، میفرمایند: همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها، بر ولی امر (امام زمان(ع)) فرود میآید. و نیز آن حضرت(ع) فرمودهاند: ای گروه شیعه، با سورة « انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین(ع) مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) کنید تا کامیاب و پیروز شوید، به خدا که آن سوره، پس از پیغمبر اکرم(ص) حجت خدای تبارک و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. ای گروه شیعه، با «حم و الکتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مبارکة اناکنا منذرین» مخاصمه و مناظره کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعداز پیامبر اکرم(ص) است. همچنین از رسول اکرم (ص) نقل شده است، که به اصحابشان فرمودهاند: به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابیطالب(ع) و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود. از آنچه که نگارش یافت، استفاده میشود که شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست که آن امر را دریافت دارد، که در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجة بن الحسن المهدی، ارواحنا فدا، است و برای آنکه بهتر بدانیم که لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت(ع) و امامت آنان تا روز رستاخیز میباشد. حدیثی را هم که در بخش فضیلتهای حضرت فاطمة زهرا(س) است، ملاحظه میکنیم که در آن به طور کنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق(ع) نقل شده که فرمودهاند: «ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه(س) را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است. و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم (س) نیز دارد. و از طرفی، همانگونه که در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود میآید، نزولگاه نور پاک امامان معصوم(ع) نیز وجود مقدس فاطمة زهرا(س) است؛ که حقیقتاً هرکس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پیبرد، شب قدر را درک کرده است.
پىنوشتها : ?برگرفته از: تحقیقی دربارة لیلةالقدر و رابطة آن با امام عصر، ارواحنافداه، صص 149 ـ 132 ، با تلخیص. 1. سورة دخان (44)، آیة 4. 2. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 51، ص 51؛ منتخب الاثر فصل 10، ب 1، جز 1 ، ص 492. 3. علامه مجلسی، همان، ج 51، ص 73؛ منتخب الاثر فصل2، ب 3، ح4 ، ص 183. 4. امراء هستی، ص 190؛ تفسیر القمی، ص 731؛ علامه مجلسی، همان، ج 97، ص 14، جز 23.
منبع : ماهنامه موعود شماره 57 [ سه شنبه 89/6/9 ] [ 9:9 صبح ] [ علی فغانی ]
بنام خدای علی وخدای فاطمه او که علی (ع) وفاطمه (س) را آفرید تا الگویی باشند برای زنان ومردان مسلمان شبی در تب فردا نشدن صبح، در فکر شکوفا نشدن آفتاب، خوب می داند که فردایش زخمی ترین فرداها خواهد شد. خوب می داند که فردا، فردای اندوه است و فردای تلخکامی. خوب می داند که آغازش را به خون نوشته اند. ستاره ها، یکی یکی خاموش می شوند. امشب حتی ماه، سر تابیدن ندارد و کوچه ها دلتنگ تر از پیش اند. بوی غربت، گریبان شب را گرفته است. نخلستان ها از اندوه فردا زانو زده اند. امشب هیچ آوازی را نفس خواندن نیست. چه شب بدی ست امشب که ستاره سو ندارد...» ماه از زمین فاصله گرفته است. امشب ماه، دوردست ترین نقطه آسمان است. گویا ماه هم دل دیدن زخم خورشید را ندارد! شب، شبی دیرپاست. شب، بوی ستاره نمی دهد، تنها عطر زخم شب بوهاست که بوی اتفاق می دهد. کوچه ها پر از دلهره اند و شهر، دلشوره ای بزرگ دارد. تاریکی فراگیر شده است. سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی بین چشمان شهر و خواب های آرام، قرن ها فاصله افتاده است. دیوارها ذکر می گویند و هوا در اندوهی بزرگ، جریان گرفته است. صدای اذان بلند می شود. درها و دیوارها، تاب بر پا ایستادن ندارند. کاش پرده ای سیاه، چشمان این همه پنجره مضطرب را ببندد! دیگر زمان آن شده است تا اتفاق، به گل سرخ تبدیل شود. خاک، در خود فرو می ریزد؛ وقتی خون سرت، چشمه خون هایی می شود که در کربلا فواره خواهند زد و آفتاب در پیراهنی سیاه برمی خیزد از خواب؛ وقتی که می گویی «فزت و رب الکعبه». نفس مطمئنه دیگر بار، چشم در دیدگان شرمسار ماه انداخت و زیر لب فرمود: سوگند که این همان شب موعود است. روزه لب هایش را میهمان جرعه ای آب و لقمه ای نان و نمک کرد تا سبکبارتر از همیشه، به ملاقات محبوبش برود. رد بندی که کیسه هر شبه نان و خرمای یتیمان بر دوشش به یادگار نهاده بود، هیچ گاه به عمق زخم هایی که ظلمت کوردلانه منافقان بر دلش می نشاند، نبود. امشب، تأویل رؤیای صادقانه همدلی اش با رسول خداست. دستی بر سپیدی محاسن کشید و در تقدیرش خواند که این بار، با نیرنگ و شقاوت، به خون خضاب خواهد گشت. علی علیه السلام امشب آماده است. سفارش مرغان هراسان این شب پردلهره را به دخترش می کند و شاید با نگاهش، دیدگان منتظر تمام یتیمان و بیوه زنان و پیرمردان خرابه های شهر را به پاره جانش حسن علیه السلام می سپارد و گام های آرام و استوار خویش را بر دل ظلمت هزار چهره کوفه می نهد. در سحر نوزدهم ماه مبارک رمضان، خیل فرشتگانند که آگاهند خون مقدسی از فرق شکافته وجه اللّه ، بر تن این محراب پاشیده خواهد شد. عارف تنهای شهر، بر فراز مناره می رود و تلألو درخشان اذانش، سیاهی های شب را پاره می کند تا برای آخرین بار، کوچه پس کوچه ها از طراوت اذانش بشکُفند. اللّه اکبر، اللّه اکبر از نفس مطمئنه علی علیه السلام که جان تمام عرشیان، بی قرار آمدن اوست. اللّه اکبر، اللّه اکبر از پستی و حقارت مردمانی که سایه رحمت و عدالت علی علیه السلام را بر سر خود سنگین می دانند! رسالت بیداری و روشنگری را در حق خفتگان و غافلان و حتی قاتل تیره بخت خویش به انجام می رساند، محراب، چشم حسرت از قامت دلربای معشوقش برنمی دارد و ستون های مسجد، نوای ملکوتی نماز واپسین مولا را در عمق جانشان فرو می برند. شیطان، وجود ابن ملجم را به تسخیر خویش درآورده تا دستان ناپاکش، لحظه ای در فرود آوردن شمشیر تردید نکند. شکوه سجده علی علیه السلام با لاله های سرخ روییده از فرق مبارکش گلباران می شود. «بسم اللّه و باللّه و علی ملّة رسول اللّه ؛ فزتُ و ربّ الکعبه». ارکان عرش، به لرزه درمی آید و خروش جبرئیل، آسمان و زمین را به تلاطم می آورد: «تهدّمت و اللّه ارکان الهدی. قتل علی المرتضی؛ سوگند به خدا که ارکان هدایت ویران گشت و...». عدالت تا ابد در سوگ مردی خواهد نشست که تحقق آیه «أَشِدّاءُ عَلَیْ الکُفارِ رُحَماء بَیْنَهُم» بود. بر آستان شوق بهترین یاور یتیمان تیغ بر فرق عدالت زده و خندیدند... . این سحرگاه، سحرگاه میلاد کدامین ستاره شب شکاف است که تیغ عداوت، این چنین پیشانی کعبه را در نور دیده است؟ شکاف کعبه جمال نورانی آسمان ها را هیچ کسی باور نخواهد کرد... غربتت را در بادها فریاد می زنند نخل های سرگشته؛ نخل هایی که بر آستان شوق، تمام عمر ایستاده بودند و حالا آشفته تر از همیشه، در تلاطم تندبادهای نامرادی و نامردی، ضجه می زنند نام آسمانی مولای آسمان و زمین را. آری! زمین قدر بزرگی ات را درک نمی کرد؛ آن گونه که شب های قدر را درک نخواهد کرد. تو شب قدر آسمان هایی. نام تو ذکر تسبیح زمین و زمان است. فرشتگان مقرب، نام تو را دم گرفته اند؛ در افقی که این چنین به خون نشسته است. پیشانی ات، مرجع نورانی خورشید است. شفق، رنگ سرخ خویش را از خونی وام گرفته است که بر گونه هایت جاری است. غریب تنها! خطبه هایت، همیشه آتشین بود بر سر منبرهای ارشاد، اما نمی دانم این خطبه آخرت، چه سوزی در نهان خویش داشت که جهانی را به تلاطم واداشته است. خطبه ای که بر درگاه محراب خوانده ای، شیواترین لحنی که از زبان تو، از دلتنگی هایت شنیده ام. این خونی که بر پیشانی اسداله الغالب جریان گرفته است، شرح سال های سال خون دل است که تو در دل نهفته بودی و اکنون با همان وضو ساختی، تا خدای را به رستگاری ملاقات کنی. و خطبه ای که به محراب سجده آورده ست غم علی ست که با لحن خون بیان شده است چه بود در آخرین ذکری که در سجده ات خواندی که این چنین مستجاب شد دعایت؟ حتی کوچه ها نتوانستند درک کنند شوق گام هایت را. رد ملتهب قدم هایت، هنوز بر شانه های تکیده کوچه ها سنگینی می کند. غربتت را هیچ گاه شهر فراموش نخواهد کرد! ای غریبان سفر کرده کدامین غربت بدتر از غربت مردان وطن در وطن است ضربت شمشیر، مرهم زخمهای علی شد . مولود خانه خدا، محبوب خدا، به سوی خانه خدا قدم برمی دارد. دیوارها، دستان ترک خورده شان را بالا آورده اند تا در هیاهوی رفتن او، تلاشی برای ماندنش کرده باشند. کوچه های آشنای کوفه، اشک می ریزند. مناجات عاشقانه مولا، ریسه های نورانی این کوچه های تاریک بود و قدم های مهربانش، فرش باشکوه خاک. شب های کوفه، حجله حجله از آفتاب حضور او نورانی می شد؛ وقتی انبان سخاوت بر دوش، دستان نیاز را سیراب می کرد. کوفه، دردهایش را بر شانه این مرد سبک می کرد و تنهایی هایش را با حضور او مأنوس بود. کوفه، بر قامت مولا ایستاده بود؛ بی آنکه یک بار از خود بپرسد این کیست که مرا این چنین تاب آورده است. این کیست که ناله یتیمان مرا پاسخ داده و نگذاشته هیچ تهی دستی بی پناه بماند؟. کیست که از فانوس های روشن هدایتش، شهر روشن شده است و خطبه های آسمانی اش، بهشت را بشارت می دهد. مرد می آید؛ تنها و استوار، خود، تنها سایه سار وسعت خویش است. او نیامده بود که بماند. پرنده ترینِ نسل آدم بود. چگونه می توانست در اسارت خاک بماند. زهرآلوده ترین شمشیر، به دستان شقی ترین انسان، انتظار او را می کشید، انتظار حیدر خیبرشکن را. باید برود؛ پس ضربت شمشیر را مرهم زخم هایش می داند؛ اگرچه هیچ کس نتواند بفهمد معنای لبخند مولا در خضاب خون سرش و سرودن «فزت برب الکعبه» را. اگرچه هیچ کس نتواند لذت مرگ را در نظر مولا درک کند که مولا چرا انتظار مرگ را می کشید؟. آخرین گذرگاه خوبترین مرد دنیا . علی به آخرین گذرگاه کوچه ها نزدیک می شود. صدای مناره ها، شهر را درهم می نوردد. دست های علی پیوند می خورد با آسمان ها و فرازها. تکبیرة الاحرام. دل می کَنَد از هر چه زمین و دلبستگی ها. نفسش بوی خدا گرفته است. سبحان ربی العظیم و بحمده. نفس ثانیه ها به شماره می افتد. تاریخ چنگ می اندازد بر سینه زمان، شاید که دقایق از حرکت بایستد. سبحان ربی الاعلی و بحمده. سر می گذارد بر سجده و چشم می گشاید به آسمان. دلتنگ لحظه ای نزدیک. نیامده است گویا غریب آشنا. آخرین قنوتش از حس پرندگی لبریز است. چقدر ملائکه بی تاب، بال و پر می گسترند در هوای محراب. سبحان ربی الاعلی و بحمده. سر می گذارد بر سجده و. کوچه پر می شود از صدای مرثیه فرشتگان و بادهای حادثه، بی قرارتر از همیشه، بر در و دیوار می کوبد. ابرها می غرند و خواب کوفه را می آشوبند. ... و اهالی کوفه شگفت زده و مبهوت می شوند. با دیده تر نماز می خواند علی. شب تا به سحر نماز می خواند علی. آن صبح که در سجده خون می غلتید. گفتند مگر نماز می خواند علی. عدالتِ تنها. کوفه خاموش تو را می طلبد. از خلوت تلخ کوچه ها، هیچ صدایی برنمی خیزد. کوفه، آبستن حادثه ای تلخ است. حادثه در کمین مردی است که ترازوی عدالت را بر گرده رنج دیده اش نهاده بود و برای برپایی عدالت، تیغ تیز طعنه و کنایه را به جان می خرید. یکی سهم رفاقت می خواست و دیگری سهم قرابت. یکی شأن صحابگی اش را به رخ علی علیه السلام می کشید و دیگری، سابقه آشنایی اش با پیامبر صلی الله علیه و آله و قرآن را دلیل می آورد. و علی علیه السلام سکوت می کرد در برابر این همه توقع گناه آلوده. چه می خواستند از علی؛ از مردی که روشنایی شمع بیت المال را برای دمی نشستن خود روا نمی داشت و گَردِ کیسه های مردم را می تکاند تا ذره ای ناحق در دامن عصمتش ننشیند. مردی که دست بر آتش دنیا می گذاشت و از آتش آخرت، شب تا صبح ناله می زد و نجواگر کوچه های کوفه بود. سینه اش که زخمی خنجرهای نبرد بود، زخمی تر شد؛ . تا همیشه تاریخ، نسخه بردباری و استقامت مولا اسوه مانای روزگار است. علی علیه السلام فرق شکافته بر آستان حق می برد، اما عدالت را به دنیاخواهان نمی فروخت. مرد بود مولا؛ یگانه مرد روزگار تا همیشه الگوی ماندگار. مکن ای صبح طلوع من آن شبم که میل به رفتن نداشتم در سرنوشت فرصت ماندن نداشتم وقت اذان صبح دلم اضطراب داشت در سینه یک ستاره روشن نداشتم مردی در انتهای من و ابتدای خویش می رفت و من امید رسیدن نداشتم من در نگاه خسته او محو می شدم می رفت و من نشانی از این مَن نداشتم در من زمین به معنی شق القمر رسید آن صبح تیره طاقت دیدن نداشتم من آن شبم که خواست بماند، ولی نشد در آن زمان که ماه به دامن نداشتم منبع : پایگاه حوزه [ دوشنبه 89/6/8 ] [ 1:24 عصر ] [ علی فغانی ]
اما از بزرگترین دلائل شرافت شب قدر، فرود آمدن حقیقت قرآن در آن شب به یکباره است. «انا انزلناه فی لیلة القدر.» قرآن بنابر اخبار از لوح محفوظ به آسمان اول و از آنجا دفعتا به قلب پیامبر نازل شد البته این امر منافاتی با نزول تدریجی و تفصیلی قرآن در طول 23 سال و به صورت کلمات عربی بر آن حضرت ندارد. به هر حال قرآن در شب قدر از مقام بسیار بالایی که خدا از آن خبر دارد بخاطر هدایت بندگان در شب قدر نزول یافته و در زمین که جایگاه خونریزی و عهد شکنی است جای گرفته است که خود نشانه بزرگی از لطف و رحمت الهی بر همه زمینیان است . پناه بردن به خود قرآن که دارای مقام و منزلت بالایی نزد پروردگار است در این شب، برای دفع عذاب الهی و تقدیر بد و جذب رحمت، بسیار سودمند است. علاوه بر آن اگرچه هر عبادتی در شب قدر مستحب و نیکو است اما تنگی وقت، انتخاب را ضروری میسازد به همین جهت عبادات، دعاها و ذکرهایی که بیش از همه یاد خدا را در فضای معنوی ما جاری سازند اولیترند. جوشن کبیر دعایی است که ضمن داشتن هزار اسم از اسامی و صفات الهی، مکررا نجات از عذاب آتش را که بدترین سرنوشت برای هر انسانی میتواند باشد را از خدا میطلبد و به موازات تاثیر بر قلب و جان آدمی، بر مقدرات و پرونده اعمال او نیز تاثیر میگذارد. منبع : سایت تبیان [ دوشنبه 89/6/8 ] [ 10:46 صبح ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |