بصیرت به معنى دانایى، بینایى، بینایى دل، هوشیارى، زیرکى و یقین است.(1) منبع : سایت نهاد نمایندگی مقامعظم رهبری [ سه شنبه 89/6/16 ] [ 12:0 عصر ] [ علی فغانی ]
بصیرت» چیست؟ بصیرت» کلمه ای که این روزها بسیار زیاد در رسانه ها و در کلام بزرگان نظام بخصوص رهبر عزیزمان می شنویم. کلمه ای که در قرآن هم با مشتقات مختلف بارها تکرار شده است. بصیرت به معنای نگاه دقیق و روشن به امور است. خیلی از انسانها را در اطراف خود می بینیم که از کنار هر سخن یا پدیده ای که به آن برمی خورند، با سطحی نگری و ساده اندیشی می گذرند و یا برای آن علتهایی نادرست و گاه واهی و پوچ می تراشند. باید گفت بصیرت و روشن بینی به خودی خود برای انسان به وجود نمی آید؛ یعنی انسانی که تازه به دنیا می آید، از بدو تولّد در ذاتش بصیرت نیست، بلکه به مرور زمان و کم کم که بزرگ می شود، دریافتهایی که از محیط اطراف خود بدست می آورد، او را به تفکر و اندیشه وا می دارد تا دلیل رویدادهایی که برایش پیش می آید، را جستجو نماید. در این میان، برخی خوشگذرانی و راحت طلبی را ترجیح می دهند و کاری به هیچ چیز دیگر ندارند، و در نتیجه فرصت کنجکاوی را از خودشان می گیرند! این عدّه از افراد عقل و روحشان بزرگ نمی شود و حتّی تا آخر عمر هم ممکن است .هر چند که از نظر سن بزرگ باشند، ولی از نظر عقل و ظرفیت اندیشه کودکی بیش نیستند و باید همچون کودکان با آنها مدارا کرد. برخی هم خانواده ها و اطرافیانشان مانع رسیدن آنها به حقیقت و باطن امور می شوند و متأسفانه این عدّه هم نادانسته با ایشان هم عقیده و منش می شوند و راه آنها را دنبال می نمایند. امّا گروه سومی هم هستند که اهل تفکر و دقّت و انتخاب می باشند، می توان به این عدّه «انسانهای مستقل» گفت؛ کسانی که از ابتدای کودکی نگاه دقیق به هر چیزی که در اطرافشان اتفاق می افتاد، داشته اند. شاید بتوان اعتقاد پیدا کرد که بروز سختی ها و مشکلات بزرگ در راه زندگی اینها باعث شده که در گیرودار دست و پنجه نرم کردن با فراز و نشیبها راه خود را به سوی جهان نور و روشنی باز نمایند. از طرف دیگر، اگر حتی محیط خانواده را نیز کنار بگذاریم، امّا در محیط مدرسه برای هر کودکی فرصت آشنایی با جهان ماورای طبیعت و شنیدن از خدا و مصایب ائمه به عنوان انسانهای کامل وجود دارد. اینکه آنها با مشکلات چگونه برخورد کرده اند، خیلی می تواند کمک کند به ما که چه راه و روشی را در پیش یگیریم و چگونه با انسانها و حوادث اطراف خود تعامل داشته باشیم. در بسیاری از مواقع می بینیم که افراد با بصیرت و روشن بین، زندگی ائمه را الگو و سرمشق راه زندگی خود قرار داده و از آنها یاری و استمداد جسته اند، چرا که این وعده الهی است که به هر کس که تقوای او پیشه نماید، فرقان و قوه تشخیص حق از باطل عطا می فرماید. حال، شما دوست دارید جزء کدام یک از این سه گروه باشید؟ حال این «بصیرت» به چه درد می خورد؟ در جواب باید گفت دو رکن اصلی بصیرت عبارت است از تشخیص جوانب مختلف یک کار و تسلیم نشدن در برابر احساسات و عواطف. با داشتن بصیرت و نگاه به عاقبت و اصل و منشأ امور بسیاری از انحرافات و فسادها در انسانها و جوامع بشری به وجود نمی آید. بصیرت هر چند امری درونی است، امّا نمود بیرونی قوی دارد که در طرز سخن گفتن و رفتار کردن و نوع گزینش های او در برخورد با رویدادها نمایان می گردد. این افراد عموماً افرادی زیرک و تیزهوش هستند که کوچکترین فرصتی را برای ارتقای خود از دست نمی دهند. این افراد تشخیص داده اند که سود و منفعت مادّی و دنیایی زودگذر به درد عاقبت و فرجام او نمی خورد و باید چاره ای دیگر اندیشید و راهی دیگر برگزید و به ریسمانی محکمتر از اینها چسبید، ریسمانی که آنقدر محکمی بداشته اشد، که به این زودی ها پاره نشود، نه اینکه بعد از گذشتن مدّت زمانی اندک رنگ به رنگ و پوسیده شود و در نتیجه یک انسانی را که بدان اطمینان و تکیه کرده است، را با خود به قعر سقوط بکشاند. بصیرت چرا وچگونه ؟ «اگر اعلم علما هم باشید و زمانتان را نشناسید و ندانید ترفندهای استکبار و نیز مشکلات جامعه چیست، نمیتوانید برای جامعه اسلامیتان مفید واقع شوید.»این گوشهای از بیانات رهبر معظم انقلاب در باب اهمیت بصیرت بود که ایشان بارها و بارها بر آن تکیه و تاکید داشتند؛ چرا که بصیرت و علم به زمان برای هر کس بویژه یک عالم لازم است و بیآگاهی علما به حقایق جریانات جهان در طول تاریخ تشیع بخصوص در 200 سال اخیر مشکلات بزرگی را به وجود آورده و ضربه سنگینی را از این ناحیه وارد کرده است. از همین روست که رهبری انقلاب داشتن بصیرت کامل نسبت به دشمن را تنها راه نجات کشورهای اسلامی از زورگویی، اشغال و سلطهگری استکبار جهانی و بازگشت به اسلام ناب محمدی میدانند و تاکید دارند ملتهای مسلمان باید ترفندهای استکبار را درک کنند. رهبر معظم انقلاب در بسیاری از بیانات سالهای اخیر خود به بحث بصیرت پرداختهاند و ضمن این بیانات به تبیین شاخصههای بصیرت، آفات بیبصیرتی، مخاطبان بصیرت، اهمیت و فواید بصیرت، الگوهای بصیرت و بزنگاههای مهم بصیرت پرداختهاند. علت این تاکید معظم له را نیز باید در پیچیده شدن توطئهها و نقشههای دشمنان انقلاب اسلامی در سالهای اخیر دانست که ایشان از آن با عنوان جنگ نرم یاد میکنند. در جنگ نرم، طراحی دشمن به قدری پیچیده خواهد بود که بعضا خواص هم در تشخیص دقیق حق و باطل دچار گمراهی و اشتباه میشوند و در همین مقاطع حساس است که نیاز به بصیرت خود را نشان میدهد. مهمترین مخاطبان در تاکید رهبر انقلاب بر موضوع بصیرت طی 20سال گذشته عبارتند از : حاکمان، علما، نهادهایی همچون بسیج، نخبگان، جوانان و دانشجویان؛ ایشان حاکمان را به برخورداری از بصیرت دینی و علما را به برخورداری از بصیرت و علم به زمان توصیه کردهاند. ایشان که معتقدند پایه شکلگیری بسیج، بصیرت بوده است، همواره از بسیجیان خواستهاند به افزایش روزافزون بصیرت خود بپردازند. برخورد با بصیرت در برابر حوادث نیز توصیه ایشان به نخبگان است که طی آن متذکر شدهاند نخبگان موظف به ایجاد بصیرت در خود و دیگران هستند. رهبر معظم انقلاب همچنین بصیرت در نسل جوان را از ارکان تضمینکننده آینده این نسل و کشور دانسته و کسب بصیرت را از مهمترین نیازهای نسل جوان میدانند. در همین خصوص ایشان عمق بخشی به بصیرت دانشآموزان را از وظایف انجمنهای اسلامی خوانده و بر لزوم حرکت جنبش دانشجویی براساس بصیرت تاکید کردهاند. از نگاه ایشان، حاکمیت فضای قرآنی در جامعه، روشنگری نخبگان هنگام فتنه و تقویت قدرت تحلیل سیاسی از عوامل بصیرت بخش هستند. حال آنکه ضعف قدرت تحلیل و ضعف برخی علما از آفات بیبصیرتی به شمار میروند. آنگونه که از مواضع رهبر معظم انقلاب برمیآید، معیارهای بصیرت عبارتند از: توجه به نوع واکنش دشمن اعم از ذوقزدگی یا خشم و شناخت دقیق دشمنان قسمخورده اعم از استکبار و صهیونیسم. بصیرت از منظر رهبری در گذر زمان آیتالله خامنهای نخستین بار در تیرماه سال 68 در دیدار و بیعت مدرسان، فضلا و طلاب حوزه علمیه مشهد بر لزوم برخورداری علما از بصیرت و علم به زمان اشاره کرده و بیبصیرتی علما را عامل بروز مشکلات بزرگ در طول تاریخ تشیع دانستند. یکسال بعد (24 مرداد سال 69) ایشان در دیداری با اقشار مختلف مردم از بصیرت و کشف ترفندهای دشمن سخن گفته و تاکید کردند راه نجات کشورهای اسلامی از زورگویی، اشغال و سلطهگری استکبار جهانی بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص) و بصیرت کامل نسبت به دشمن واقعی است. آبان ماه همان سال در دیداری که مسوولان و کارگزاران نظام با ایشان داشتند و حجتالاسلام مرحوم حاج احمد خمینی نیز در آن حضور داشت، رهبری انقلاب در سخنانی از عمق بصیرت در وجود امام یاد کرده و گفتند: «خیلی از چیزهایی که ماها حتی گاهی با دقت نمیدیدیم، او آنها را در نگاه عادی مشاهده میکرد.» ایشان در مراسم اختتامیه چهارمین مجمع بزرگ فرماندهان و مسوولان دفاتر نمایندگی ولیفقیه در سپاه که در 27/6/70 برگزار شد هم از ضرورت بصیرت در دوران ممزوج شدن حق و باطل سخن گفته و یادآور شدند که فقدان تحلیل سیاسی، نقطه ضعف اصلی مردم در دوران حکومت امام علی (ع) بوده است. رهبر معظم انقلاب در آن سخنرانی با بیان این که هنوز صفوف روشن است و خیلی از اصول و حقایق واضح و نمایان است، خطاب به مخاطبان متذکر شدند: «اما مطمئن نباشید که همیشه اینگونه خواهد بود. شما باید آگاه باشید. شما باید چشم بصیرت داشته باشید. شما باید بدانید بازویتان در اختیار خداست یا نه. این بصیرت میخواهد، این را دستکم نگیرید.» در سال 71 نیز همچنان مخاطبان رهبری انقلاب در توجه به بصیرت فرماندهان بودند. به عبارت دیگر، ایشان پس از مخاطب قرار دادن کارگزاران نظام در سال 69، از سال 70 مخاطبان این پیام خود را فرماندهان و نظامیان در سطوح مختلف قرار دادند. این مخاطبان در سال 70، سپاهیان بودند، ولی در سال 71 بسیجیان مخاطب قرار گرفتند. ایشان سال 71 در 2 مقطع دیدار با فرماندهان گردانهای عاشورای بسیج سراسر کشور (در 22 تیرماه این سال) بصیرت را مهمترین امر در دفاع از دین خوانده و در دیدار با فرماندهان بسیج سراسر کشور (در 27 آبانماه) با اشاره به بصیرت و آگاهی در پایه شکلگیری بسیج از لزوم بصیرت در شناخت برنامههای دشمن سخن گفته و بسیجیان را به افزایش روزافزون بصیرت خود تشویق کردند. ایشان در این سخنرانی از فرماندهان بسیج خواستند بصیر باشند و ترفندهای دشمن را شناسایی کنند و ببینند دشمن چطور میخواهد جمهوری اسلامی را در سطح جهان بد معرفی کند یا به شکلهای غلط معرفی کند، البته که موفق نمیشود. رهبر معظم انقلاب همچنین در مراسم هفتمین سالگرد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در خردادماه 75، به وجود حد اعلای بصیرت در امام حسین (ع) اشاره کرده و از دنبالهروی امام خمینی از امام حسین (ع) در بصیرت و قدرت نفس سخن گفتند و تاکید کردند که عظمت روحی و بصیرت حاکم بر وجود امام خمینی، عامل استقامت و ادامه مبارزه با رژیم ستمشاهی بوده است. 20 روز بعد در مراسم صبحگاه لشکر 27 محمد رسولالله(ص) در 23 خرداد سال 75، ایشان کسانی را که از روی بصیرت کار نمیکنند در زمره عوام خوانده و افزودند: «بنابراین برای عوام نبودن باید هر کاری که انجام میشود براساس بصیرت باشد.» ایشان همچنین در دیداری که نیروهای بسیجی و سپاهی در پادگان لشکر هفت ولیعصر با ایشان در 25 اسفند سال 75 داشتند، میگفتند: «کسی که پرچم هدایت اسلامی را به دوش میکشد باید از بصیرت دینی و استقامت ایمانی برخوردار باشد.» دیدار مسوولان دستگاه قضایی در کشور در سالروز تشکیل این قوه (7 تیرماه) در سال بعد هم فرصتی بود تا ایشان تاکید کنند: «اگر دستگاه قضایی از قوت بصیرت و قدرت قبض و بسط لازم برخوردار نباشد، حرکت اساسی، مهم و عمده سازندگی در کشور که یک پدیده با ارزش است به نتایج سویی منتهی خواهد شد و در نتیجه آن، طبقه جدیدی از انسانهای برخوردار از ثروتهای بادآورده و دارای امکانات فراوان به وجود میآید که به هیچ حدی از حدود شرع و قانون پایبند نخواهد بود.» در سال 77 شاهد رویکرد جدیدی از سوی مقام معظم رهبری در تعیین مخاطبان برای تشریح ابعاد بصیرت و توجه به آن هستیم. ایشان در آن سال، دیدارهای متعددی با دانشجویان و جوانان داشتند که طی آن بارها به این مساله و اهمیت آن اشاره کردند. ازجمله آن که در پیامی که به مناسبت دومین کنگره جامعه اسلامی دانشجویان در 9/7/77 صادر کردند، آنها را به داشتن بصیرت لازم و دید نافذ برای شناخت دشمن و روشهای کینه ورزانهاش برای خود و عموم دانشجویان توصیه و تاکید کردند که فتنهگریها و فتنهگرها را بخصوص در محیط دانشجویی شناسایی و خنثی کرده و اختلافات درون سازمانی و برون سازمانی را به حداقل برسانند. آیتالله خامنهای سپس در دیداری که گروه کثیری از دانشجویان و دانشآموزان به مناسبت سیزدهم آبانماه در 12/8/77 با ایشان داشتند به تشریح ابعاد بصیرت امام علی پرداخته و از امکان تقلید از امام علی(ع) در دو صفت «بصیرت» و «صبر» سخن گفتند. ایشان در آن سخنرانی تمام مشکلات افراد و جوامع بشری را در فقدان بصیرت یا صبر ریشهیابی کرده و فرمودند: «امروز هم در دنیا کسانی که در راس قدرتهای سیاسی زورگو و مداخلهگر، یا در راس کمپانیهای اقتصادی، یا در راس دستگاههای سرطانگونه تبلیغاتی و شبکههای عظیم سودجوی تبلیغات قرار گرفتهاند، از طریق یکی از این دو خصوصیت بر ملتها حاکم میرانند و زورگویی میکنند. یا سعی میکنند ملتها را در غفلت نگه دارند و بصیرت آنها را بگیرند اگر هم نتوانند به کلی از آنها بصیرت را سلب کنند، در یک مورد که یک مساله خاص برایشان مهم است، سعی میکنند بیداری ملتها و بصیرت انسانها را در آن جامعه سلب نمایند یا آنها را دچار بیصبری کنند.» جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر سال 77 (روز انقلاب اسلامی و جوانان) نیز بزنگاه دیگری بود تا رهبر انقلاب به آنها یادآور شوند که «بصیرت نسل جوان، یکی از 3 رکن اساسی در تضمین آینده خودشان و کشور است.» ایشان در آن دیدار به جوانان سفارش کردند که اولا احساس مسوولیت کنند و واقعا خودشان را مسوول بدانند و بخواهند زندگی را با پای خودشان پیش ببرند. مثل پر کاهی در امواج حوادث نباشند. ثانیا با ایمان حرکت کنند. چون ایمان نقش بسیار مهمی در پیشرفت در همه میدانها و پیروزی بر همه موانع دارد. ثالثا بصیرت و آگاهی داشته باشند. چرا که اگر جوانان این 3 خصوصیت را در خودشان تامین کنند، میتوانند در همه زمینهها موفقیت خودشان را تضمین کنند. رهبری انقلاب در دیدار کارگزاران، مدیران و روحانیون کاروانها و اعضای ستاد حج در بهمن ماه همان سال نیز تاکید کردند: «حج برای عبادت، معنویت و بصیرت مسلمانان و نیز برای ابلاغ پیام معنوی و سیاسی اسلام است.» با گذشت 2 سال از آن تاریخ، رهبر معظم انقلاب، همچنان در دیدارهای جداگانهای به تشریح ابعاد بصیرت پرداختند. نخست در دیدار جمع زیادی از اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان در 8/12/80 که مهمترین نیاز نسل جوان کشور را عمق بخشیدن به ایمان، بصیرت و معرفت خود دانسته و گفتند: «یکی از وظایف انجمنهای اسلامی دانشآموزان حراست از این ثروت و عمق بخشیدن مستمر به آگاهی و بصیرت دانشآموزان در مورد مسائل کشور و جهان براساس دیدگاههای متکی بر معرفت اسلامی است.» سال بعد برای دومین بار رهبری انقلاب در جمع معاونان و کارکنان قوه قضاییه در آستانه روز هفتم تیرماه 81 تاکید کردند که تامین حقوق ملت در گرو آن است که قوه قضاییه بتواند کار خود را با قوت، شجاعت و بصیرت انجام دهد، چرا که اگر دستگاه قضایی به دانش، بصیرت، پاکی و طهارت در عمدهترین ارکان خود متکی باشد، همان مقصودی را که به دنبال آن است، به میزان زیادی تامین خواهد شد. ایشان در سال 82 در دیدار با قاریان ممتاز و حافظان قرآن به اهمیت بصیرت اشاره کرده و فضای قرآنی در جامعه را عامل بصیرت بخشیدن به جامعه خواندند. رهبری انقلاب در دیدار اعضای مجمع عمومی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاههای کشور در 25 /1/84 بار دیگر به موضوع بصیرت و حرکت جنبش دانشجویی براساس آن اشاره کرده و تاکید نمودند که بصیرت، ابزارشناخت هدف و منحرف نشدن از راه است. ایشان به دانشجویان تاکید کردند که برای شناخت هدف و منحرف نشدن از راه، به بصیرت و هوشیاری و برای حرکت خستگی ناپذیر و مداوم در راه تحقق هدف، به احساس مسوولیت نیاز دارید و باید با درک جایگاه ایران به عنوان پیشاهنگ مبارزه و پایداری در مقابل استکبار شیطانی، همواره برنامهها و حرکات دشمنان را تحت مراقبت داشته باشید. معظم له همچنین در خطبههای نماز عید سعید فطر در سال 85 طی سخنانی به اهمیت انتخابات با بصیرت و استحکام مجلس خبرگان اشاره کردند. رهبر معظم انقلاب در آن سخنرانی فرمودند: «اهمیت انتخابات خبرگان در این است که با این انتخابات،مردم افراد خبره مورد اعتماد خودشان را انتخاب میکنند تا اینها آماده به کار باشند و برای لحظه حساس فقدان رهبری در کشور این مجموعه مورد اعتماد ملت باید با بصیرت کامل، رهبری را که قادر به ادای تکالیف رهبری میدانند، انتخاب کنند و به مردم معرفی کنند.» توصیه رهبری انقلاب در آن زمان به مردم این بود که با شور تمام و با بصیرت کامل در انتخابات شرکت کنند و افراد مورد اعتمادشان را به مجلس خبرگان بفرستند تا این مجلس همواره با همان استحکام و اقتداری که قانون برای آن معین کرده است، بماند و آینده کشور تضمین شود. ایشان در مراسم سالگرد ارتحال بنیانگذار انقلاب در سال 86 نیز تاکید کردند ایستادگی از سر بصیرت، تنها راه دستیابی یک ملت به حقوق خود است. سفر ایشان در دی ماه آن سال به یزد فرصت دوبارهای شد تا در اجتماع بزرگ مردم یزد و در راه بازگشت در دیدار اقشار مختلف مردم قم، بار دیگر براهمیت موضوع بصیرت تاکید شود. بویژه آن که در آن دوران فضای سیاسی و اجتماعی کشور آبستن انتخابات مجلس هشتم شورای اسلامی نیز بود. رهبری انقلاب در جمع مردم یزد در 12/10/86 از مردم خواستند با بصیرت از میان نامزدها نمایندهای اصلح از لحاظ ایمان، اخلاص، امانت، دینداری و آماده برای حضور در میدانهای انقلاب را برگزینند تا مجلس که مورد نیاز جامعه کنونیماست تشکیل شود. همچنین ایشان در جمع مردم قم در 19 دی همان سال با بیان این که وقت صبر و بصر است، افزودند: «ملت ایران وقت انتخابات که میرسد، احتیاج به بصیرت دارد تا نگاه کند و ببیند که دشمن چه موضعی در قبال این حرکت عظیم مردمی گرفته است. ملت باید حواس خود را جمع کند و تصمیم درست بگیرد.» رهبری انقلاب در سال 87 هم پس از یک سخنرانی عمومی در باب بصیرت در نماز جمعه تهران بار دیگر در جمع تشکلهای دانشجویی به این موضوع پرداختند. ایشان در خطبههای نماز جمعه تهران در 29/6/87 بصیرت را عامل واکنش مناسب مردم به تبلیغات هستهای دشمن خوانده و فرمودند: «وقتی دشمن تبلیغات خود را درباره مساله هستهای تشدید کرد، مردم انصافا بهترین واکنشها را نشان دادند که این هوشیاری، استقامت و بصیرت قابل تجلیل است.» مقام معظم رهبری سپس در آستانه روز 13 آبان در دیداری که جمعی از دانشآموزان و دانشجویان و تشکلهای مختلف دانشگاهی با ایشان داشتند، با تاکید براین که باید خودتان را از لحاظ علمی، ایمان و تقوا بسازید، خطاب به آنها گفتند: «بصیرت خودتان را زیاد کنید و آگاهی خودتان را نسبت به امروز و دیروز و فردا افزایش بدهید. 12 10 سال دیگر، همه شما و نظائر شما، جوانان تحصیلکردهای هستند که وارد میدان عرصه زندگی ملت ایران خواهند شد و مسوولیتهایی خواهند داشت. روسای جمهور آینده، وزرای آینده، مدیران و برجستگان گوناگون بخشهای مختلف آینده . آن کسانی که طراحند، برنامهریزند، متفکرند، تئوریسین اداره کشور هستند از میان شماها پدید میآیند و از میان شماها برمیخیزند. این مدیران و برنامهریزان هم باید عالم باشند و هم به معنی حقیقی کلمه باید متدین، پاکدامن و بصیر باشند.» ایشان همچنین در دیدار هزاران نفر از دانشجویان دانشگاه علم وصنعت در 24/9/87 ، صبر و بصیرت در ملت را 2 عامل اصلی پیروزی انقلاب خواندند. ایشان در سال جاری نیز در 3 مقطع به تبیین اهمیت بصیرت پرداختند. نخست در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر در پنجم مردادماه، آنها را به داشتن بصیرت توصیه کرده و یادآور شدند: «بلاهایی که برملتها وارد میشود، در بسیاری از موارد براثر بیبصیرتی است. اگر چه از نخبگان انتظار میرود کمتر خطا کنند، اما گاهی خطاهایشان اگر از نظر کمی، بیشتر نباشد، از نظر کیفی بیشتر از خطاهای عامه مردم است و این از بیبصیرتی است.» مقام معظم رهبری در آن دیدار هشدار دادند: «در عرصه سیاسی هم اگر بصیرت نباشد و دوست و دشمن را نشناسند، یک وقت آتش توپخانه تبلیغات و گفت و شنود و عمل به طرف قسمتی است که آنجا دوستان مجتمعند نه دشمن. لذا بصیرت و تبیین لازم است. نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، بلکه در دیگران هم به وجود آورند.» ایشان سپس در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری در دوم مهر ماه سال جاری براهمیت بصیرت برای تغییر رفتارها سخن گفته و از نقش نخبگان با بصیرت و روشنگر یاد کردند. رهبری انقلاب در این سخنرانی با اشاره به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم فرمودند: «آنچه انسان از نخبگان جامعه و جریانات و گروههای سیاسی انتظار دارد، این است که با این حوادث و با این خطوط دشمن با بصیرت مواجه شوند. اگر بصیرت و عزم مقابله وجود داشت، خیلی از رفتارهای ما ممکن است تغییر پیدا کند. آن وقت وضعیت بهتر خواهد بود. بعضی از کارها از روی بیبصیرتی است.» به گفته ایشان، گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن و حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه باید روشنگری کنند و همه باید بصیرت داشته باشند. رهبری انقلاب در دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر در 15 مهر ماه سال جاری نیز اظهار داشتند: «وقتی بصیرت باشد، غبارآلودگی فتنه نمیتواند ملت را گمراه کند و آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نباشد، انسان ولو با نیت خوب، گاهی در راه بد قدم میگذارد.» عرصههای نیاز به بصیرت اگرچه برخورداری از بصیرت در تمام عرصههای زندگی الزامی است، اما در برخی عرصهها ضروری به نظر میرسد. به همین دلیل است که رهبر معظم انقلاب از لزوم بصیرت در شناخت دشمن و ترفندهایش سخن گفته و یادآور شدهاند که در دوران ممزوج شدن حق و باطل باید مراقب بود که حق و باطل مشتبه نشوند و انجام هر حرکت عمومی در وضعیت کنونی جهان براساس بصیرت باشد. از نگاه ایشان حرکت در جهان پیچیده امروز تنها با بصیرت امکانپذیر است، چراکه ملتها تنها با بصیرت میتوانند به حقوق خود دست یابند. شناخت موانع راه، شناخت راههای جلوگیری از موانع و شناخت راه برای برداشتن موانع نیز تنها با بصیرت میسر خواهد بود. به همین دلیل است که رهبری انقلاب به بصیرت یافتن در هدف و وسیله به منظور تغییر رفتارها تاکید دارند. انتخابات، روشن کردن مرزهای خودی از دشمن و دفاع از دین، بزنگاههایی هستند که از منظر رهبری بیش از هر زمان دیگری نیاز به بصیرت دارند؛ البته ایشان انتخاب رهبر از سوی مجلس خبرگان رهبری، احقاق حقوق مردم در دستگاه قضایی و مناسک حج را نیز از این دست بزنگاهها میدانند. آنچنانکه پیروزی انقلاب اسلامی ایران از جمله ثمرات حاصل از بصیرت بوده، انتخاب نامزدهای اصلح از سوی مردم در هر انتخاباتی اعم از ریاستجمهوری، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان و ... نیز تداومبخش این راه بوده است. به همین دلیل است که همواره رهبری انقلاب، مردم را به برخورداری از بصیرت در این انتخابها توصیه میکنند. ایشان فرمودند: «ملت ایران وقت انتخابات که میرسد، احتیاج به بصیرت دارد. نگاه کند ببیند دشمن چه موضعی در قبال این حرکت عظیم مردمی گرفته است. مردم باید حواس خود را جمع کنند تا درست تصمیم بگیرند.» واکنش مناسب مردم به تبلیغات هستهای و شکست دادن دشمن در تضعیف قوا و رابطه ملت با مسوولان نیز از دیگر ثمرات حاصل از بصیرت است که رهبر معظم انقلاب در طول سخنرانیهایشان بارها بر آن تاکید کردهاند. منبع : سایت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری [ سه شنبه 89/6/16 ] [ 11:50 صبح ] [ علی فغانی ]
على (ع) یا ستوده همگان از جمله معجزات ویژه آن جناب آنست که مناقب و فضائل على ع در میان خاصه و عامه شهرتى بسزا دارد و حد اکثر مردم مسلمان فضائل و خصائص او را نقل محافل خود قرار میدهند و اخلاق کریمه او را همه جا و همه وقت یاد میکنند و بالاخره تسلیم دست فضائل و اخلاق آن حضرتاند و همین عمل که دیگران با میل خود بدان متوجهاند حاکى از برجستگى و پیشوائى اوست. با آنکه منحرفین از آن جناب بسیار و دشمنانش فراوان و همه گونه اسباب کتمان فضیلت او فراهم و حق ثابت او مورد انکار قرار مىگرفته و دنیا در دست دشمنانش چون انگشترى در انگشتان بوده و از دوستان على روگردان و پیشآمدهائى که براى خود او میشد، و همه کس میخواسته چراغ ولایت او را خاموش نماید و زحمات او را باطل سازد در عین حال بازهم فضائل او چون خورشیدى درخشان و خداى متعال هم روز بروز فضائل او را رواج میداده و مناقب او را ظاهر میساخته و مردم را به اعتراف بر درجات سامیه او وامیداشته و به صحت آن گواه میساخته و حیله دشمنانش را که میخواسته مناقب او را کتمان نمایند و حقوقش را پامال کنند از بین میبرده و حجت خود را بوسیله حضرت ولایتمآب او تمام میکرده و حقانیت او را آشکار میساخته.و از آنجا که بر خلاف عادت است شخصى مانند على ع داراى این همه دشمن و همه گونه اسباب گمنامى او فراهم آید و در عین حال چون خورشیدى همه جا را منور سازد جز خرق عادت و معجزاهاى که بشر عادى از آوردن مثل آن عاجز است چیز دیگرى نیست و او باید از میان همه مردم برگزیده شده باشد خبرى از شعبى شهرت همگانى یافته میگفت از خطیبان بنى امیه میشنیدم على ع را بر فراز منبرها سب میکرده و بد میگفتند و همان وقت احساس میکردم که گویا بازوى آن حضرت را گرفته و از رفعت بجانب آسمانها بالا میبرند و نیز از آنان مىشنیدم که پیشینیان خود را در منابر میستایند و چنان مىپنداشتم که گویا از مردارى توصیف مىکنند. ولید بن عبد الملک بفرزندان خود میگفت یادگارهاى من! تا میتوانید دست از دین برندارید زیرا بنائى را که دین پایهگذارى نماید دنیا نمیتواند آن را منهدم و ویران بسازد و برعکس بنائى که به دست دنیا بنیان شود دین آن را ویران میسازد. بسیارى از اوقات از یاران و کسان خود مىشنیدم که از على ع نکوهش مىنمودند و فضائل او را زیر پا گذارده و مردم را به کینه او وامیداشتند در عین حال تمام زحمات آنان بىنتیجه مىماند و روزبروز مکانت او در دلها زیادتر میشد و از آن طرف خود آنها مىخواستند با این عمل در دلها جا بگیرند بر خلاف انتظار از دلها مىافتادند و از موقعیتشان میکاست.آرى «خوش بود مدح از زبان دشمنان». معجزات معجزات و کراماتى خداى متعال بدست على (ع) اظهار فرموده و براهین حقانیت خود و کلامش. را بتوسط او ظاهر ساخته که همه حاکى از موقعیت و مکانت او در پیشگاه مقدس الهى است و این گونه کرامات که ویژه على ع بوده و دیگران از آنها محروم بودهاند براى اینست که مردم از اطاعت او سرپیچى ننمایند و بولایت او ایمان بیاورند و بحق او بینا شوند و به امامت او یقین نمایند و او را معصوم از خطا بدانند و مردى کامل و حجت خدا بشناسند. از جمله معجزات آنکه خداى متعال على ع را همپایه دو پیمبر از پیمبران خود عیسى و یحیى قرار داده و بدرجه رسانیده که کسى شبهه در حقانیت آن ننموده خدا در باره عیسى که روح و کلمة اللَّه و پیمبر و رسول او بمردم است و راجع بمادرش مریم و حامله بودن بوى و کار شگفتى که از او سرزده میفرماید «قالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَ لَمْ أَکُ بَغِیًّا قالَ کَذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا «1» وقتى بمریم اطلاع داد بزودى فرزندى از تو بوجود مىآید گفت چگونه ممکن است از من طفلى بدنیا بیاید با آنکه دست مردى بدامن من نرسیده و من هم که زناکار نبودهام جواب داد آرى چنانست که میگوئى خدا بتو فرموده این کار بر ما آسانست ما او را بىپدر بدنیا مى- آوریم تا ویرا نشانى براى مردم قرار دهیم و مایه رحمت ما باشد و قضاء ما بر آن جارى شده» و از جمله معجزات عیسى ع یکى این بود که در گهواره سخن میگفت و کار شگفتآورى میکرد و اعجازى مىنمود که عقلهاى خردمندان در باره آن حیران بود. و از جمله آیات خدا در باره على ع کمال عقل و آرامش و خدا و رسولشناسى آن جناب بوده و با آنکه سن زیادى نداشته و ظاهرا در ردیف کودکان بوده رسول خدا ص او را به نبوت خود و پذیرش دستوراتش دعوت کرده و او را بحقانیت خود تکلیف نموده و بخداشناسى و یکتاپرستى فرمانداده و تعهد (1) آیه 20 و 21 سوره مریم نموده که ودایع الهى و دین خود را حفظ نماید و امانت را بمنزل رساند و على ع در این هنگام بنا بر گفته بعضى هفت ساله و بعقیده دیگرى نه ساله و حسب اطلاع بیشترى از تاریخ نویسان ده ساله بوده و بالاخره در این حد از سن کودکى که عقل کاملى داشته باشد و خدا را بعظمت بشناسد و رسول او را تصدیق نماید بلا شک از آیات خداست که عادت نظیر او را کمتر نشان داده و دلیل بر آنست که معظم له باید موقعیت و منزلت بخصوصى در پیشگاه رسول اکرم داشته باشد و شایسته براى پیشوائى خلق و حجت بر مردم بوده و در خرق عادت مساوى با عیسى و یحیى باشد و اگر على ع در این حد از سن مردى کامل و عارف نبود رسول خدا ص هیچ گاه او را به نبوت خود نمیخواند و به ایمان بخدا و اعتراف بحقیقت خویش دعوت نمیکرد و پیش از همه به استثناى همسرش خدیجه او را باین دین مقدس تکلیف نمىنمود و امین اسرار نبوت قرار نمى- داد و او را از میان همسالانش باین مقام نمىگزید و از دیگران ممتاز نمیگردانید و همه این سخنان دلیل بر آنست که حضرت مشار الیه با خوردسالى خدا را مىشناخته و به پیغمبرش ایمان داشته چنانچه خدا هم در باره یحیى فرموده وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا «1» ما در کودکى باو حکم الهى خود را آموختیم و معلومست آشکارترین حکم آن است که خدا را بشناسد و اقرار به نبوت داشته و بهتر بتواند در اثبات یگانگى خدا و نبوت خود دلیل آورد و دیده عبرت بینش بازتر و از وجوه استنباط و وصول بحقایق امور باخبر باشد خطبه على ع در مدینه حضرت صادق ع فرمود على ع در مدینه بیانیهاى ایراد کرد و در آن پس از حمد و ثناى الهى فرمود خداى متعال هیچ گاه پشت گردنکشان را نشکسته مگر پس از آنکه بدیشان مهلت داده و اسباب آسایش را براى آنها فراهم آورده و شکستگى هیچ یک از افراد را جبران ننموده مگر پس از آنکه کار آنها را دشوار و روزگار را برایشان تنگ گرفته «تا پریشان نشود کار بسامان نرسد». اى مردم پیشآمدهاى گذشته و آینده آئینه عبرتى است از براى شما و هر صاحبدلى خردمند و هر گوشدارى شنوا و هر چشمدارى بینا نمىباشد و باید شما که بندگان خدائید کاملا مراعات کرده و در کارهاى خود دقیق باشید و به پیروان فرعون و ثروتمندان آن زمان که بوستانها و چشمهها و کشت و زرعها و مقامات عالیه داشته توجه کرده و بهبینید چگونه نابود شدند و سرانجام آنها عبرت براى مردم حقیقت بین و راه روشنى براى افراد با فراست است و آنها واردین در کارهاى دنیا را از هلاکت میترسانند و تاریکى و روشنى و نعمت و امنیت عالم را براى آنان شرح میدهند و سرانجام با صابرانست و همه کارها بدست خداست واى بر خردمندان که سر راه سیل خانه براى خود بنیان نمودهاند و پیوسته بمالهاى فانیه خود مىافزایند. در شگفتم از این مردمى که از راه عدل و انصاف بر کنار شده و خود را به بیابان گمراهى انداخته و از پیمبر خود پیروى نمىکنند و برویه وصى او رفتار نمىنمایند و بغیب ایمان نمىآورند و از عیب و نقص خوددارى نمىکنند و در گرفتاریها از فکر خود استفاده مىنمایند و هر کسى پیشواى خود است و براى اثبات افکار پوچ خود دلائلى میتراشد بهمین مناسبت بدانشمندان توجهى ندارد و بغیر دورى از حق و حقیقت بهره دیگرى نمىبرند زیرا الفت ظاهرى که با هم پیدا کرده آنان را از توجه بمردم عالم رو- گردان ساخته و از میراثى که پیمبر اکرم ص بجا گذارده دست برداشته و از آنچه خداى دانا و توانا که آفریدگار آسمانها و زمینهاست بدو ارزانى داشته نفرت کردهاند. ایشان مردمى تاریکدل و غارهاى شبهات و پیشواى راه تحیر و سرگردانىاند و مسلم است کسى که بخود واگذارده شود در دریاى گمراهى فروخواهد رفت با آنکه خدا با ارسال رسولان متعهد شده مردم را براه راست رهبرى نماید و بینه و برهان براى آنها ظاهر ساخته تا آنکه نپذیرد هلاک شود و آنکه قبول نماید حیات جاویدان پیدا کند و خدا دانا و شنواست و چقدر این امت شباهت دارند به مردمى که پیشوایان حقیقى خود را از کار انداختند و از آنان رو گردان شدند و تا چه اندازه باید از این مردم متأثر و اندوهناک بود آنهم چگونه تأثرى که دل را مجروح مىکند و غم و افسوس را مىافزاید که شیعیان ما با آن انس و الفتى که با یک دیگر داشتند پس از درگذشت من از هم مىپاشند و پیرو دشمنان میشوند و یک دیگر را از پاى درمىآورند و الفت و برادرى را به کینه بدل مىکنند. پس با خداست سرانجام گروهى که از اصل دورند و دست بدامن فرع درآورده و از راه غیر عادى آرزومند فتح و گشایشاند و هر دسته از ایشان بشاخه دست گرفته و بهر طرف که آن حرکت میکند آنان نیز حرکت میکنند و خدا آنان را بزودى مانند ابر پائیزى گرد خواهد آورد و میانشان الفت خواهد داد، آنگاه آنان را مانند ابرها متراکم میسازد و درهاى پیروزى را بسویشان باز میکند. مانند سیل عرم همه جا را فرامىگیرند و هیچ پشته خالى نمىگذارند و هیچ زمین مرتفعى از آن جلوگیرى نمىنماید و هیچ کوهى راه آن را برنگرداند و در دل وادیها جریان پیدا کند و چشمهاى زمین با آن همراهى مىکنند و احترامات مردم بوسیله ایشان پابرجا مىگردد و آنان را در شهرها تمکن مى- دهد تا حق خود را بازگیرند و رکن کفر را بکمک ایشان ویران مىسازد و لشکریان زیاد ارم (که دمشق یا اسکندریه است) را که مانند سنگهایند ریشه کن مىسازند و مسجد دمشق یا کوههاى شام را از ایشان پر مىکند. سوگند بخدائى که دانه را شکافت و آدمى را بوجود آورد چون اینان بر شهرها تسلط پیدا کنند و بر مردم استیلا یابند آنچه در دست ایشانست مانند قیر و سرب که در آتش ذوب مىگردند آب مىشود وهمه کار مىتوانند انجام دهند و آرزومندم روزى بیاید که خدا شیعیان مرا در آن روز که براى دشمنان از همه بدتر است گردآورد و الفت دهد و اختیار همه چیز در دست خداست و جز او دیگرى اختیارى از خود ندارد. منبع : کتاب ارشاد ترجمه علی ساعدی خراسانی صفحات ( 295-296-284- 285) [ سه شنبه 89/6/16 ] [ 9:4 صبح ] [ علی فغانی ]
بسم الله الرحمن الرحیم اَقِلْنی عَثْرَتی وَاغْفِرْ زَلَّتی لرزشم را نادیده بگیر و گناهم را بیامرز فَاِنَّکَ قَضَیْتَ عَلی عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعآئِکَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الْاِجابَةَ زیرا که تو خود بندگانت را فرمان دادی و به دعا کردن به درگاهت مامور ساختی و اجابت دعایشان را ضمانت کردی فَاِلَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهی وَ اِلَیْکَ یا رَبِّ مَدَدْتُ یَدی پس به سوی تو ای خدا رو آوردم و به درگاه تو ای پروردگار دست حاجت دراز کردم فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لی دُعآئی وَ بَلِّغْنی مُنایَ وَ لا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجآئی پس به عزت خودت دعایم را مستجاب کن و به آرزویم برسان و امیدم را از فضل خویش نا امید مفرما وَاکْفِنی شَرَّ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ مِنْ آعْدآئی یا سَریعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِکُ اِلّا الدُّعآءَ و شر دشمنانم را از جن و انس کفایت فرما ای خدای زود گذر بیامرز کسی را که جز دعا چیزی ندارد فَاِنَّکَ فَعّالٌ لِمل تَشآءُ یا مَن اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفاءٌ وَ طاعَتَهُ غِنیً زیرا تو هر چه را بخواهی انجام دهی ای کسی که نامش دواست و یادش شفاست و طاعتش توانگری است اِرْحَمْ مَنْ رَأسَ مالِهِ الرَّجاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکاءُ یا سابِغَ النِّعَمِ یا دافِعِ النِّقَم ترحم فرما بر کسی که سرمایه اش امید و ساز و برگش گریه و زاری است ای عطا بخش نعمت ها ای برطرف کننده ی گرفتاری ها یا نورُ الْمُسْتَوْحِشینَ فِی الظُّلْمِ یا عالِمًا لا یُعَلَّمُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدً وَ آلِ مُحَمَّدٍ ای روشنی بخش وحشت زدگان در تاریکی ها ای دانای بی معلم درود فرست بر محمد و آل محمد وَ افْعَلْ بی مآ اَنْتَ اَهْلُهُ وَ صَلَّی اللهُ عَلی رَسُولِهِ وَ الْأئِمَّةِ الْمَیامینَ مِنْ الِهِ وَ سَلَّمَ تَسلیمًا کَثیرًا و انجام ده درباره ی من آنچه را که تو شایسته ی آنی و درود خدا بر فرستاده ی او آن پیشوایان با برکت و سلام فراوان بر همه آن ها باد [ دوشنبه 89/6/15 ] [ 8:6 صبح ] [ علی فغانی ]
اللهم اجعل سعیی فیه مشکورا و ذنبی فیه مغفورا وعملی فیه مقبولا و عیبی فیه مستورا یا اسمع السامعین. ای خدا در این روز سعیم را در راه طاعتت بپذیر و جزای خیر عطا فرما و گناهم را در این روز ببخش و عملم را مقبول و عیبم را مستور گردان، ای بهترین شنوای صدای خلق. [ دوشنبه 89/6/15 ] [ 7:16 صبح ] [ علی فغانی ]
1- خدا بیامرزد شما را تا وقتى در دنیا هستید براى آخرت خود کارى کنید و پرده خود را پیش کسى که از نهانیهاى شما باخبر است پاره نکنید دلهاى خود را پیش از بدنهاتان از دنیا خارج سازید زیرا براى آخرت آفریده شده و در این دنیا محبوسید. آدمى هنگامى که بمیرد فرشتگان مىگویند چه عملى پیش از خود فرستاده و مردم مىگویند چه چیزى بجا گذارده اکنون محض احترام پدرانتان که مردمى کریمند از آنچه در اختیار دارید مقدارى پیش از خود بفرستید و چنان نباشد که از همه چیز بکلى غفلت کنید که بزیان شما تمام خواهد شد همانا مثل دنیا مثل زهریست که شخص بىخبر آن را مىخورد. 2- و از گفتار اوست: زندگى بسته بدین است. و مرگ انکار کردن یقین است از آب خوشگوار دین بیاشامید تا از خواب غفلت بیدارتان نماید و از زهرهاى مهلک بهراسید. 3- از گفتار اوست: دنیا خانه راستى است براى کسى که آن را بشناسد و میدان راحتى است براى توشه گیران، دنیا محل وحى الهى و تجارتخانه اولیاء اوست شما هم تجارت کنید تا سودمند شوید. 4- از گفتار اوست: مردى دنیا را از روى بىاطلاعى نکوهش مىکرد، فرمود دنیا خانه راستى است براى کسى که آن را براستى بشناسد و خانه عافیت است براى کسى که معرفت بحال آن داشته باشد و خانه بىنیازى است براى کسى که مىخواهد از آن توشه برگیرد دنیا مسجد پیمبران و محل وحى الهى است و عبادتگاه فرشتگان و تجارتخانه دوستان خداست تا در دنیائید در صدد تحصیل رحمت خدا باشید و بار بهشت را بهبندید بنا بر این چه کسى میتواند از دنیا نکوهش کند با آنکه دنیا او را بجدائى از خود خوانده و از فناء خود اخبار کرده و مردم را بسرور خود تشویق بسرور اخروى نموده و از امتحانات خود مردم را از پیش آمدهاى اخروى بیم داده و آنان را از عذاب قیامت ترسانیده و به رحمت خدا ترغیب نموده. پس اى کسى که از دنیا نکوهش مىکنى و بدان مغرورى از چه زمان دنیا ترا بخود مغرور ساخته آیا از هلاک پدرانت مغرورشده یا از وقتى که مادرانت در دل خاک جاى گرفتهاند؟ چقدر به پرستارى و بیمار دارى آنان پرداختى و آرزومند شفاى آنان بودى و طبیبان ماهر را براى آنان توصیف مینمودى و دارو برایشان آماده مىساختى با آنکه بحالشان نافع نبود و حاجتشان را برنیاوردى دنیا پیشآمد آنان را براى تو مجسم نمود و نمودار ساخت که گریه تو نافع بحال تو نبوده و دوستان بکار تو نمىآیند. 5- از گفتار اوست: اى مردم پنج سخن از من بیاموزید سوگند بخدا هر گاه شترهاى خود را براى تحصیل آنها در بیابانها ناتوان سازید نمىتوانید آنها را از غیر من استفاده نمائید: 1- هیچ یک از شما بغیر خدا آرزومند نباشد 2- و بغیر از گناهش از چیز دیگر نهراسد 3- شخص عالم خجالت نکشد هر گاه از او سخنى بپرسند و نداند بگوید، نمیدانم [و آنکه نمیداند از آموختن شرم نکند] 4- شکیبائى براى کالبد ایمان بمنزله سر است براى جسد 5- کسى که صابر نباشد ایمان ندارد. 6- از گفتار اوست: هر گفتارى که یاد خدا در آن نباشد لغو است و هر سکوت بدون فکر، اشتباه است و هر نظر بدون اعتبار زشت است و بیمعنى. 7- از گفتار اوست: کسى که از نفس خود پیروى کند و آن را آزاد بسازد مانند کسى نیست که خود را فروخته و در بند نموده. 8- از گفتار اوست: کسى که از سایه پیش افتد به گرمى روز دچار شود و کسى که از آب کناره گیرد تشنه بماند. 9- از گفتار اوست: ادب خوب، حاکى از خاندان بزرگوار است. 10- از گفتار اوست: دنیا هر چه بیشتر در نظر زاهد جلوهگرى نماید او زیادتر از دنیا اعراض مىکند. 11- از گفتار اوست: دوستى پیوستهترین قرابتها و دانش بزرگوارترین حسبهاست. 12- از گفتار اوست: اگر انجام کارى موجب رنج و زحمت شود آسوده نشستن از آن مایه فساد است. 13- از گفتار اوست: کسى که در دشمنى با دیگرى کوشش نماید گناهکار است و کسى که در انجام آن کوتاهى کند مغلوب شود. 14- از گفتار اوست: درگذشت از عمل نابجاى آدم پست فطرت موجب افساد اوست بهمان اندازه که مایه اصلاح انسان کریمست. 15- از گفتار اوست: کسى که کارهاى پسندیده و نتایج صالحه دوست میدارد از کارهاى ناپسند دورى مىکند. 16- از گفتار اوست: کسى که دیگران باو خوش گمان باشند بچشم عداوت باو نمینگرند. 17- از گفتار اوست: نهایت جود و بخشش در آنست که آدمى از همه گونه آسایش خود دست بردارد. 18- از گفتار اوست: آنچه باید پیدا شود دور نیست و آنچه باید بظهور رسد نزدیک مىباشد. 19- از گفتار اوست: جاهل بودن آدمى از کار خود از بزرگترین گناهان اوست. 20- از گفتار اوست: پاکدامنى کامل در خرسندى باندازه کفایت است. 21- از گفتار اوست: جود کامل در آنست که شخص جواد داراى مکارم اخلاق بوده و غرامتهاى دیگران را عهدهدار شود. 22- از گفتار اوست: مهمترین کرامت در آنست که در تنگى و راحتى دوستى را از خاطر نبرند. 23- از گفتار اوست: آدم بدکار اگر خشمگین شود از دیگران عیبجوئى مىکند و اگر خرسند باشد دروغ میگوید و اگر طمع کند میرباید. 24- از گفتار اوست: کسى که در بسیارى از کارهاى خود از روى خرد قدم برندارد در بسیارى از کارها بقتل خود اقدام کرده باشد. 25- از گفتار اوست: لغزش دوستت را تحمل کن تا در وقت پرش بر دشمنت بکارت بیاید. 26- از گفتار اوست: اعتراف صحیح بناى گناهان را منهدم میسازد. 27- از گفتار اوست: مالى که خرج شده و ترا بحال خودت بینا کرده ضایع نشده. 28- از گفتار اوست: میانه روى در هزینه زندگى از ظلم و تعدى آسانتر و خوددارى از ناملایمات از رنج و مشقت بهتر است. 29- از گفتار اوست: بدترین توشه آخرت آزار بندگانست. 30- از گفتار اوست: شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند. 31- از گفتار اوست: روزگار دو روز است روزى بسود تو و روزى بزیان تو آن روز که بسود تو است مغرور مشو، روزى که بزیان تست شکیبائى کن. 32- از گفتار اوست: بسا ارجمندى که اخلاق ناپسند او اسباب خواریش را ایجاد کرد و بسا بىاعتبارى که اخلاق حمیدهاش او را عالیمقام ساخت. 33- از گفتار اوست: کسى که کارها را نیازموده باشد فریب مىخورد و کسى که با حق در- افتد ورافتد. 34- از گفتار اوست: اگر مرگ شناخته شود از آرزو کاسته گردد. 35- از گفتار اوست: ارزش هر کس باندازه دانائى اوست. بهنر کوش زانکه در عالم قیمت آن راست کو هنر دارد 37- از گفتار اوست: مردم بندگان دانائى خوداند. 38- از گفتار اوست: مرد پنهان بود بزیر زبان. 39- از گفتار اوست: کسى که با خردمندان مشورت کند براه خیر هدایت شود. 40- از گفتار اوست: کسى که بکم بسازد از بسیار بىنیاز شود و کسى که از بسیار بىنیاز نباشد بچیز پستى نیازمند گردد. 41- از گفتار اوست: هر که اصلش پاک است فرعش تابناکست. 42- از گفتار اوست: کسى که بدیگرى امیدوار باشد از وى بیمناکست و کسى که از شناخت چیزى کوتاهى کند آن را معیوب و ناپسند مىبیند. 43- از گفتار اوست: عجیبتر از تمام اعضاء انسان، دل اوست که مادههائى از اخلاق حمیده و مادهائى از خویهاى نکوهیده در آن وجود دارد در نتیجه اگر چشم امیدش بدیگران باشد طمع او را ذلیل کند و اگر طمع بر او چیره گردد حرص او را هلاک سازد و اگر ناامیدى بر او غالب آید اندوه او را از پاى درآورد و اگر خشم بر او استیلا یابد کینه او زیاد شود و اگر حاجت روا شود از سپاسگزارى خاطر مىکند و اگر بیمناک شود در صدد پرهیز برمىآید و اگر پیوسته در ایمنى بسر برد غرور سراپاى او را فرابگیرد و اگر نعمت تازه باو روآورد آقائى و سربلندى دچار او میگردد و اگر مصیبتى بدو برسد بیتابى او را رسوا مىکند و اگر ثروتمند شود سرکشى کند و اگر درمانده شود بلا و محنت او را بخود مشغول سازد و اگر گرسنگى باو روىآورد ناتوان شود و اگر سیرى را از حد بگذراند جاى نفس براى او باقى نماند و بالاخره هر گونه تقصیرى مضر بحال او و هر گونه افراط و تجاوز از حد، مفسد روزگار اوست. 44- هنگامى که شاه زنان دختر کسرى اسیر شده بود على ع از وى پرسید از پدر خود پس از پیشآمد فیل چه شنیده و چه فرموده بیاد دارى عرضکرد او میگفت هر گاه خدا بر کارى چیره شود دستهاى طمع از همه طرف کوتاه شود و چون مدت زندگى کسى سپرى شود مرگ در کمین اوست. فرمود پدرت چه سخن مناسب و بجائى گفته، آرى کارها در گرو تقدیر است چون امرى مقدر شد تدبیر اثرى نخواهد داشت. 45- از گفتار اوست: کسى که از نعمت یقین برخوردار شده و شک دچار او شود باید از یقین خود تعقیب نماید زیرا یقین با آمدن شک از بین نمیرود. 46- از گفتار اوست: مؤمن خود در رنج است و دیگران از او در آسایش. 47- از گفتار اوست: شخصى که کسالت بورزد نمیتواند حق خدا را ادا کند. 48- از گفتار اوست: بهترین عبادت، شکیبائى و خاموشى و انتظار فرج است. 49- از گفتار اوست: شکیبائى سه قسم است، صبر بر مصیبت و صبر از معصیت و صبر بر طاعت. 50- از گفتار اوست: بردبارى وزیر مؤمن است و علم دوست او و مدارا برادر او و نیکو- کارى پدر او و شکیبائى سرلشکر او. 51- از گفتار اوست: سه چیز از گنجهاى بهشت است پنهانى دادن صدقه و مخفى کردن مصیبت و کتمان کردن بیمارى. 52- از گفتار اوست: احتیاج پیدا کن. بهر کسى که میخواهى اسیر او باشى، و بىنیاز شو از هر کسى که مىخواهى همتاى او شوى و بخشش کن بهر کسى که مىخواهى فرمانرواى او باشى. 53- از گفتار اوست: آدم بدکار بىنیاز از دیگران نمىباشد، و انسان حسود راحتى ندارد و پادشاهان دوست نمیشوند. 54- از گفتار اوست: به احنف بن قیس فرمود سکوت موجب رضاست و کسى که با ما نباشد بر ما خواهد بود. 55- از گفتار اوست: جود امر طبیعى است و منتگذارى پایه احسان را سست میکند. 56- از گفتار اوست: کسى که بعهد خود وفا نکند در صدد قطع دوستى است. 57- از گفتار اوست: آنچه بزبان آید آخر بجهان آید. 58- از گفتار اوست: در طلب روزى برآئید که در گرو طالب آنست. 59- از گفتار اوست: دعاء چهار نفر مردود نمىشود پیشواى دادگرى که براى زیردستان خود دعا کند و فرزند نیکوکارى که براى پدرش دعا کند و پدر مهربانى که براى فرزندش دعا کند و ستمدیده که بر ستمگر دعا نماید خدا بمظلوم میفرماید سوگند بعزت و بزرگوارى خودم دعاء ترا هر چند پس از مدتى هم باشد مستجاب خواهم کرد. 60- از گفتار اوست: بهترین ثروتها آنست که انسان تهى دست از کسى سؤال نکند و بدترین گدائیها همانست که در برابر مردم سر بزیر افکند. 61- از گفتار اوست: احسان از هلاکت جلوگیرى میکند و ملاطفت با خلق آدمى را از لغزش نگه میدارد. 62- از گفتار اوست: انسان خندانى که بگناه خود اعتراف کند بهتر است از گریانى که به پروردگار خود بنازد. 63- از گفتار اوست: اگر آزمایشها در کار نبود رأىها قابل اثر نبود. 64- از گفتار اوست: هیچ بهره بهتر از خرد و هیچ دشمنى بدتر از نادانى نیست. 65- از گفتار اوست: کسى که آرزویش طولانى باشد کارش اندکست. 66- از گفتار اوست: سپاسگزارترین مردم کسى است که قانعتر باشد و حریصترین آنها کسى است که بیشتر کفران نعمت نماید. على ع از این گونه سخنان بسیار دارد و همه آنها دقیق و مشتمل بر نصایح حکمتآمیز و طلائى است مختصرى که ایراد کردیم مشت نمونه خروار است و خردمندان بخوبى میتوانند بحقایق الهى او پی ببرند. منبع : کتاب ارشاد ترجمه ساعدی خراسانی [ دوشنبه 89/6/15 ] [ 7:13 صبح ] [ علی فغانی ]
خداوندا مرا در این روز محب دوستانت ودشمن دشمنانت قرار ده ودر راه روش به طریقه وسنت خاتم پیعمبرانت بدار ای عصمت بخش دلهای پیعمبران. [ یکشنبه 89/6/14 ] [ 9:12 صبح ] [ علی فغانی ]
از "مــــبـــارز" بایـــد اینــجا یاد کرد عشــق را باید که هِــــــی فریاد کرد قصه ها دارد فراوان حـــــــــــرف دل روشن است از نور "ایمان" حرف دل عشق و مستی در دلش گُل می کند بر خـــــــدا دائـــــــم توکــــل می کند سرزمین حــــــــرف دل آبـــــاد شد پر ز نـــور از همت "مقـــــــداد" شد نام او با حـــــــرف دل آمیخته ست آبــــــــــروی دشمنانش ریخته ست او که اینجا عشق را بــــو کرده بود روز و شب ها آب و جـــارو کرده بود با "علی ها" حرف دل جانانه است قصــــه ی شمع و گل و پروانه است دارد اینجـــا شـــــورش مستانه ای یک "مسـافر" در "مســـافرخانه" ای حــرف دل یاد آور نـــی در نـــواست خـاطـرات نابی از "عبــدالرضــا"ست یــاد ایـــامــی که می آمـد "مـریـد" یاد "بـدری" یاد "تنـها" و "مــــجیــد" یـاد همراهـی که خیلـی پـاک بود نــام او اینجا همیشـه "خـــاک" بود حــرف دل پر گشته از گـل های ما یاد "ســوگـــل" مانده در دلـهـای ما شـکـوه می کرد او از آن نـــامردها ســینه اش آکــنــده بــــود از دردها او که زینجا رفت و ما را غــم گرفت حـــرف دل با رفـتـنــش مـاتم گرفت یادش اینجا مــاندگار و زنـده است خـاطـرش در حـرف دل پاینده است مـیخـکـی روئیده در قـلـب کــویـــر از "رضـا" می گویم آن مــرد بصـیـر "عبـد زهرا" همرهی دیرینه است صـاف و صـادق مثـل یک آیینه است کنج این میخانه ام یاری نشست گوشه ی دنیا "سبکباری" نشست حرف دل با عشق معنا می شود بــا سبـکبـاران چه زیبـا مـی شـود "مجتبـی" شیرین زبانی می کند "دیـده بان" هم دیده بانی می کند خیمه دیگر غرق "باران" می شود با دو تا "مریم" گلستــان می شود دارد اینجـا بــا دو "مـریـم" افـتـخـار آن دل آرام اسـت و ایــن در انـتظـار بوسه ها زین رد پاها چیدنی است "بادبادک" هم سفیدش دیدنی است "دیـده" ای دارم در اینـجـا بی ریــا بـــی ریـــای بـــی ریــای بــی ریــا دیـدگـانـش ای خـدا غمگین مبـاد کـوله بارش عاقبـت سنگـین مبـاد همرهی در حرف دل خیلی گل است نغمه هایش نغمه هـای بـلبـل است اجتنــاب از زرق و برقـی می کـند واقعـاً یـاران "چه فـرقـی مـی کـند"؟ در "فراموشی" کسی جا مانده است "دختری تنها" که شیدا مانده است "هـدهـد" اینجا یک غــریب دیگر است او که در این حرف دل تاج سر است "ســـاره" و "ســـارا" عــزیز خـــیمه اند پـــاک و روشـــن مثل آب چشمه اند حــــرف دل آیینه ی احـســاس ماست وه چه خوشبـو از شمیم "یـاس" ماست می شود اینجا همیشه چــون بهار با حضـور "نـرگـــــــس" و "امّـیـــدوار" با "گــلِ نرگــس" کـه در جان من است آخـرِ صـاحـــب زمـــانـی بــودن است می شــــود اینجا دلی تسلیم عشق آفــــرین بر عشق نابِ "میمِ" عشق با "نفیســـــــــه" حرف دل زیباتر است با "غریبـــه" عاشقـــی پیدا تر است پُـــــر ز بوی عطر و عود است این رواق با "عطیـــه" با "غــــریب" و با "فـراق" رنــگ و بـــوی عــــاشقی باز آمدست حــرف دل را یک "سـحــرناز" آمدست "سید" اینجا را گل افشان کرده است با حضــــورش یـــاد یـــاران کرده است مـــن کــه نتـــوانم دل از او بـــــــرکنم می شـــــمـــــارم بودنــــش را مغتنم دیــــدم اینـــجا یـک نفر چیزی نوشت نـــام او بـــودی هـــمی "اردیبـهشت" ایــــزد یــــزدان نگهدارش هـــمـــــــی دســـت مـــــولا یـــــاور و یارش همی بنگر اینجا عاشقــی یک عالمه ست با صفا اینجا ز چندین "فاطمـــه" ست گـــر بگیرم از "دو کــــوهـــــــه" فاصله مـــی شـــوم "جا مانـــده ای از قافله" ماجــــــــــرایی در دلم پیدا شــدست کـــــــــربلا نـزدیکِ این دریـا شــدست! او کـــــه در نزدیـکی آمـــــــال ماسـت با خبر، تنـــــها خـدا از حــــال مـاست حـرف دل یاد آور "ســــورنای" ماست قصه هایی از دلِ شـــــیدای مـــاست خاطــــراتی دارم اینجـــــا قیمتـــــــی رنـــــگ زیبــــای بنفــــش و صــــورتی از همان روزی که این دل، تنــگ شد چشم من با آســـــــمان همرنگ شد من در اینجـــا چیـــــزهایی دیــــده ام از "قیـــــــامــت" بوسه هایی چیده ام ای خدا حــــــالم چرا اینــــگونه است حـــــال مـن امشـــب چـرا وارونه است این دلـم امشــب کــــــبابم می کــند مثـــــلِ شـــمعی آبِ آبــــم می کـــن د هیچ تفسیری براین احساس نیست!! جز حسیــــن و اکـــبر و عبـاس نیست ای خــــدا دارم کــــــجایی می شـوم شـــــاید اینـجا کـــــربلایی می شوم! دوســــت دارم بـــاغ های زنـــــــده را غنچــــه هـــــای خوشـــگــــل آینده را غنچــه هایی که شقایق می شوند "رهگـذر" هایی که عاشق می شوند عاشـــقــــانی را که اینجا می رسند همـــرهـــانی را کــه فـــردا می رسند دوســـت دارم من گـــل و گــلخونه را شمـــع های کــــنج "سقـــــاخونه" را تا "خـــــروش" اینجا دمی ساقی بود این حکـــــــایت همچنــــان باقــی بود ای خـــــــــــــدا ، یاران نگــــهدار از بلا تـا نگـــــــــــردد دل به هــجران ، مبتلا یــک تشــکّر دارم از "ادمیــــنمــــــان" او کــــه می شـــــد حـــافظ آیــیــنمان او سیاهی را از اینجا رُفت و شُست آفرین "ادمیــــــــن" ما دستش دُرُست پرچـــــــــمِ ایـن حـــــرف دل پاینده باد یــــــاد آویـنـــــــــی دمـــــادم زنده بـاد ای تـــمـــام اهــــل دل یــــاری کــــنید خــــیــــمــه را با دل نگـــــهداری کـنید یـــــادتـــــان اینجا بـــــمانَد یــــــــادگار نــــــامتان در حرف دل شد مــــــاندگار امشــب ای یاران، مــــرا مهمان کنید چاره ای بـرسینــــه ســـــــــوزان کـنید مســـتِ مســــتِ بـاده نـابم کـــــــنید از دعـــــــــــــــا سیرابِ سیرابم کـــنید گوشه ای افـتاده مست و باده نوش در"همین دور و برا" امشب "خـروش" ((خروش)) [ یکشنبه 89/6/14 ] [ 8:29 صبح ] [ علی فغانی ]
اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود حــال من یک حـــال دیــگر می شـــــود حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد کـرد حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد کـرد حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق عــاشــقان مبهوت خالش می شوند مست و شـیدای "وصالش" می شـون د حـــرف دل با گوش دل بشنیده است او کـه حـــــق را در درونش دیده است! روح من را می کشـــــــــاند تا "خیال" حرف "آدین"، حـــــــــرف آن نیکو خصال یــــــــــــادم آیــد از صــــــفای بـزممان عـاشـــــــــقی بـا آن هـمه ، همرزممان یـاد ایــــــّــــــامی قشــنگ افـــتاده ام بـاز هـم ، من یـاد جـنــــــگ افــتاده ام روزگـــــــــــاری جمعِ جمعی داشـتیم بذرعشــق و عاشـــقی می کـاشـتیم این صـــمیـــمیـــت بجز آنــجا نبــــــود جـز کـنــــــــارِ ســـــــوله هـا بر پا نبــود من در اینجا یاد سنــــــــــگر می کنم عاشــــــــــقـــــــــی را باز باور می کنم حــــرف دل ، دنیای حرفی آشـناست حرف "پیمــان" و"حسینِ کیمیـــــا"ست روح و جـــــــانِ بی ریـــــــــایی دارد او حــــــرف هــــــــای کیمیـــــــایی دارد او حـــــرف دل شـد، محفلِ دلهای صاف محفــلِ "بی معرفت" ، " سیمرغ قـاف" این "هبـــــــــــــــوطِ" آســمانیها ببین سینه ایـن کهکشـــــــــــــــــانیها ببین "بیقـــــــــراران"، بی قـراری می کنند حــــرف دل را لالــــه کــاری می کــنند از خــــــــــــدا خواهم بماند برقـــــــرار او که گــــاهی می کـند بـر ما گــــــذار از "غریبسـتان "، صـــدایی می رسد این صــــــدا حتماً به جایی می رســد "ناشــــــناسان" ، آشـــــــنایـانِ دلـند صـاحــــــــبانِ مخـــــــلصِ ایـن منزلــند می شـــناسـد ناشـــناسی را دلـــم پـُر شـدست از نـــــام او، ایـن محـفلم ما تـــــمام دردهـــــــــا را می خـــریم "بگـــذریم" و "بگـــذریم" و "بگـــذریم"! می کند چشم انتظاری ، "سوته دل" در دیـارِبی قــــــــــراری ، ســـــوته دل همرهی درعشق ومستی" گم شدست" او خــــریـدارِ غـــــــــــمِ مـردم شـــــدست درد دلــــــهـایـش دلِ دیــــــوانه بُـــــرد دسـت ما بگـرفت و تـا میـــخانه بُــــرد آتشی افکــــــــنده بر، این جـــــان ما حـــــــرف دل از جـــانـبِ یـــــــاران مـــا در دلـــم غوغا و شور و همهمَه ست تشنه ی یک جام "عبدالفـاطمَه" ست با حضــــــــورش بزمِ داغی می شود حرف دل ، تمثیلِ باغی می شـــــــود یـــاد بـــاد آن روزگـــارانــی کــه بــــود آسمـــــان و ابــــــر و بـــــارانی که بود ای فـــــــــدای نـــــــــالـه هـــــا و آه او هـر کــــــــجا باشــد ، خـدا همـــراه او هم دل و هم دیده بر تــــــــــاراج رفت روح و جان ، با نکته "حـــــــــلاّج" رفت " دکـــــتر" آخر می رهاند جانِ خویش عاقبت بگذشـــــــت از عـنوانِ خـویش! نکته هایش نکته هایی دلکش است گرچه گـاهی هم ز جنسِ آتش است! همـرهی دارم کـــه از من دور نیست نام اوبـا وزنِ شــعرم، جـــــــور نیست! قصّــــــــــــه همسـنگران را باز خـواند شعرمن ازوصــفِ نامش"بـاز مـــانـــد"! قلـــــــــــــــعه ای دارد پُر از راز و رمـوز سینه ای دارد پـــــــــُر از انـدوه و سـوز پـا نــــــــهاد اینک بـه بـــازارِ جــــــنون یـک "نمی دانـم" ز شهرِ آسمــــــــون" حـــــرف دل ، دارد درونِ سینــــه اش یک "هُـــدی" و قـــلب چـون آییـنه اش او کـــــــــــه از غربت روایت می کــند از جــــــدائی هـا شـکــــــــایت میکند ای تمــــــــــامِ اهـل دل ، یاری کــنید ایـن هــــــــدی را هـم نگـــهداری کنید او از آمریـــــکا به ما دل بســته است طفلکی شاید که خیلی خسته است من نـمی دانم که این"پانیذ"،کیست نقـطه چین هـااینهمه،ازبهرِ چیست!؟ لیـــک، انگاری که خیلی با صفاسـت چـون کـه بـا یـــارانِ خــوبم آشـناست روح من دنــــــــبال "عـــــــــبدالله"رفت تا عــــــــراق و کــــــــــــــربلا بـا آه رفت باغ اینجـــــــا مملو از "گمنام" هاست ســـر به ســـر آکـــنده از پیغام هاست حرف دل فریاد جمعی عاشــــقســـت حرف "صادق"، صَرف عشق از عاشقست می شـــــــود آیـــا ز تنهایی نگـــفت؟ از دل "زهــــــرای شــــــیدایی" نگفت؟ از "علی" می گفت و محزون می شدیم گــــــریه می کردیم و دلخون می شدیم عـــاقبت زین خیمه نوری پر کــــشید جام عشـــق و عاشقی را سر کشید او کــــه ما را با خــودش همراز کــــرد رفت و مـــــا را مـــــات آن پرواز کــــــرد یادتان هسـت که از زندان چه گفت؟ یک "مهاجر" در غریبســتان چه گفت؟ "شاهدی" دارم که مدهوش است او یــــــاد ســــرداران خــــاموش است او همتـــــش مقـــبول حـــــق لایــــــزال آرزو دارم برایــــــش من وصــــــــــــــال ای "شـــلمچـــــه" ای غروبت پر ز راز ای تــــمــــام نغمــــه هایت دلنــــــواز می کشد گاهی به این محفل سرک می برد ما را مدینه "روشــــــــــــنک" میرســــــد یک نـــــــــازنین از راه دور می شود "محجــــوبه ای" از مهد نور او کــــــه از داغ پـــــــــــدر در غم تپید زنـــــــده بــــــــادا یاد یـــاران شــــهید می دهد این حــــــرف دل بوی گـلاب بوی رحمت بوی "احسان" و "شهاب" حــرف دل دارد همیشه "بوی سیب" بوی "ســــلما" بوی "لیــــــلای غریب" عاشقی اینجا پر از سوز و تب است نام او حقا که "عبـــــدالزینــــب" است "زینبیون" گــــوی ســـبقت می برند عاشقی را هر چـــــه باشد می خرند یک نفر دردی به جانـــــش می خرد یک "بسیجی" غصه هایی می خورد می وزد اینجا "نســــــــــیمی" دلربا می بـــــرد مـــــا را به بــــاغ "ناکــــجا" آفرین بر او که دریـــایـــی شـــدست آفرین عشــــقی که یـلدایی شـدست از زمیـــن تا آســــمانها فــــرش شد حرف دل مست از میِ "ذوالعرش" شد بنـــــده ای دارد عــزیـــز اینجا خــــدا آفـــرین بر "مصــطـــفــــی" بر مصطفی او کــــه شـــد همـــراه با مردانِ مرد یــــاد یــــاران را در اینجــــــــا زنده کرد "بنده ای" هم عاشق فرزند خویش گوید او از کـــودک دلــــبند خـــــــویش با دلـــی بشــکــسته از غم گوید او از تـــمـــام درد و مـــاتـــم گــویــد او ای خـــدا هـــرگز مبــاد اینجا عبوس جان پاک "مـهـدیار" و این "ونــوس" نکته های این "سمیرا" خواندنی است نــام او در قلـــب اینجــا مـاندنی است می شود اینجا ز "سیف الدوله" گرم روح ما هم می شــود دلــگرم ونرم در دیار بی کسی غوغــا شـــدست حرف دل تزیین به یک "اسما" شدست با صفا این خیمه از "ارژنگ" ماست بی ریا این قلعه با "دلــتــنـــگ" ماست دخـــتـــری از اهـــل ایـــران آمدست " طـــاهـــره" در جمع مستــان آمدست می شود این حرف دل پر شور و شین از دل پر راز "مجــــنــــون الحـــســین" با "امــیــن" اینجا مصفا می شود محـــفــلی از عشـق بر پا می شود " حـــیّ سبحان" باشد اینجا یار او باشـــد اینـــجا یـــاور و غـــــمخوار او از "مــــبـــارز" بایـــد اینــجا یاد کرد عشــق را باید که هِــــــی فریاد کرد ((خروش )) [ یکشنبه 89/6/14 ] [ 8:20 صبح ] [ علی فغانی ]
1- پایه هاى اسلام قال الباقر علیه السلام: بنى الاسلام على خمسة اشیاء، على الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایه. امام باقر علیه السلام فرمود: اسلام بر پنج چیز استوار است، برنماز و زکات حج و روزه و ولایت (رهبرى اسلامى).فروع کافى، ج 4 ص 62، ح 1 2- فلسفه روزه قال الصادق علیه السلام: انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر. امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند. من لا یحضره الفقیه، ج2 ص 43، ح 1 3-روزه آزمون اخلاص قال امیرالمومنین علیه السلام: فرض الله … الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق امام على علیه السلام فرمود: خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید. نهج البلاغه، حکمت 252 4-روزه یاد آور قیامت قال الرضا علیه السلام: انما امروا بالصوم لکى یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا على فقر الاخر. امام رضا علیه السلام فرمود: مردم به انجام روزه امر شدهاند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگى آخرت را بیابند. وسائل الشیعه، ج4 ص4 ح 5 علل الشرایع، ص 10 5 - روزه زکات بدن قال رسول الله صلى الله علیه و آله : لکل شیئى زکاة و زکاة الابدان الصیام. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است. الکافى، ج4، ص 62، ح 3 6- روزه سپر آتش قال رسول الله صلى الله علیه و آله: الصوم جنة من النار. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: روزه سپر آتش (جهنم) است. «یعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.» الکافى، ج 4ص 162 7- اهمیت روزه الصوم فى الحر جهاد. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: روزه گرفتن در گرما، جهاد است. بحار الانوار، ج 96، ص 257 8-روزه نفس قال امیرالمومنین علیه السلام صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام. امیرالمومنان على علیه السلام فرمود: روزه نفس از لذتهاى دنیوى سودمندترین روزههاست. غرر الحکم، ج 1 ص 416 ح 64 9-روزه واقعى قال امیرالمومنین علیه السلام الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب. امام على علیه السلام فرمود: روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنى و نوشیدنى پرهیز مىکند. بحار ج93 ص 249 10- برترین روزه قال امیرالمومنین علیه السلام صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن. امام على علیه السلام فرمود: روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است. غرر الحکم، ج 1، ص 415، ح 80 11- روزه چشم و گوش قال الصادق علیه السلام اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک. امام صادق علیه السلام فرمود: آنگاه که روزه مىگیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزهدار باشند.«یعنى از گناهان پرهیز کند.» 12- روزه اعضا و جوارح عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه. حضرت زهرا علیها السلام فرمود: روزهدارى که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزهاش به چه کارش خواهد آمد. 13- روزه ناقص قال الباقر علیه السلام لا صیام لمن عصى الامام و لا صیام لعبد ابق حتى یرجع و لا صیام لامراة ناشزة حتى تتوب و لاصیام لولد عاق حتى یبر. امام باقر علیه السلام فرمود: روزه این افراد کامل نیست: 1 – کسى که امام (رهبر) را نافرمانى کند. 2– بنده فرارى تا زمانى که برگردد. 2 – زنى که اطاعتشوهر نکرده تا اینکه توبه کند. 4 – فرزندى که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود. 14-روزه بى ارزش قال امیرالمومنین علیه السلام کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظما و کم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العناء. امام على علیه السلام فرمود: چه بسا روزهدارى که از روزهاش جز گرسنگى و تشنگى بهرهاى ندارد و چه بسا شب زندهدارى که از نمازش جز بیخوابى و سختى سودى نمىبرد. 15- روزه و صبر عن الصادق علیه السلام فى قول الله عزوجل «واستعینوا بالصبر و الصلوة» قال: الصبر الصوم. امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزو جل که فرموده است: از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است. 16- روزه و صدقه قال الصادق علیه السلام صدقه درهم افضل من صیام یوم. امام صادق علیه السلام فرمود یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبى برتر و والاتر است. 17-پاداش روزه قال رسول الله صلى الله علیه و آله: قال الله تعالى ; الصوم لى و انا اجزى به رسول خدا فرمود خداى تعالى فرموده است: روزه براى من است و من پاداش آن را مىدهم. 18- جرعه نوشان بهشت قال رسول الله صلى الله علیه و آله ; من منعه الصوم من طعام یشتهیه کان حقا على الله ان یطعمه من طعام الجنة و یسقیه من شرابها. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: کسى که روزه او را از غذاهاى مورد علاقهاش باز دارد برخداست که به او از غذاهاى بهشتى بخورانند و از شرابهاى بهشتى به او بنوشاند. 19- خوشا بحال روزه داران قال رسول الله صلى الله علیه و آله طوبى لمن ظما او جاع لله اولئک الذین یشبعون یوم القیامة رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: خوشا بحال کسانى که براى خدا گرسنه و تشنه شدهاند اینان در روز قیامتسیر مىشوند. 20- مژده به روزه داران قال الصادق علیه السلام ; من صام لله عزوجل یوما فى شدة الحر فاصابه ظما و کل الله به الف ملک یمسحون وجهه و یبشرونه حتى اذا افطر. امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس که در روز بسیار گرم براى خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را مىگمارد تا دستبه چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامى که افطار کند. 21-شادى روزه دار قال الصادق علیه السلام للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه امام صادق علیه السلام فرمود: براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است: : 1 – هنگام افطار 2 – هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت) 22-بهشت و باب روزه دارن قال رسول الله صلى الله علیه و آله ?; ان للجنة بابا یدعى الریان لا یدخل منه الا الصائمون. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: براى بهشت درى استبنام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد مىشوند. وسائل الشیعه، ج 7 ص 295، ح31 23- دعاى روزه داران قال الکاظم (علیه السلام) دعوة الصائم تستجاب عند افطاره امام کاظم (علیه السلام) فرمود: ;: دعاى شخص روزهدار هنگام افطار مستجاب مىشود. 24-بهار مومنان قال رسول الله (صلى الله علیه و آله) رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانىاش براى شب زندهدارى واز روزهاى کوتاهش براى روزه دارى بهره مىگیرد. ;. 25-روزه مستحبى قال الصادق (علیه السلام) من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلک صیام ثلاثة ایام من کل شهر. امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس کار نیکى انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است. 26-روزه ماه رجب قال الکاظم (علیه السلام) رجب نهر فى الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلى من العسل فمن صام یوما من رجب سقاه الله من ذلک النهر. امام کاظم (علیه السلام) فرمود: رجب نام نهرى است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او مىنوشاند. من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 56 ح 2 27- روزه ماه شعبان من صام ثلاثة ایام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان کتب الله له صوم شهرین متتابعین. امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برایش محسوب مىکند. وسائل الشیعه ج 7 ص 375،ح 22 28- افطارى دادن قال الصادق (علیه السلام) من فطر صائما فله مثل اجره ?; امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر کس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است. 29- افطارى دادن قال الکاظم (علیه السلام) فطرک اخاک الصائم خیر من صیامک. ;. امام کاظم (علیه السلام) فرمود: افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است. 30- روزه خوارى قال الصادق (علیه السلام) من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه امام صادق (علیه السلام)فرمود: وسائل الشیعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5 من لا یحضره الفقیه ج2 ص 73، ح 9 31- رمضان ماه خدا قال امیرالمومنین ?; شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى امام على (علیه السلام) فرمود: رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است. 32- رمضان ماه رحمت قال رسول الله (صلى الله علیه و آله) … و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار. رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: بحار الانوار، ج 93، ص 342 33- فضیلت ماه رمضان قال رسول الله (صلى الله علیه و آله) ان ابواب السماء تفتح فى اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الى اخر لیلة منه رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: درهاى آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده مىشود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد. 34- اهمیت ماه رمضان قال رسول الله (صلى الله علیه و آله) لو یعلم العبد ما فى رمضان لود ان یکون رمضان السنة رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: بحار الانوار، ج 93، ص 346 35- قرآن و ماه رمضان قال الرضا (علیه السلام) من قرا فى شهر رمضان ایة من کتاب الله کان کمن ختم القران فى غیره من الشهور. امام رضا (علیه السلام) فرمود: هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههاى دیگر تمام قرآن را بخواند. 36 - شب سرنوشت ساز قال الصادق (علیه السلام) راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما یکون من السنة الى السنة. امام صادق (علیه السلام) فرمود: آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته مىشود. 37-برترى شب قدر قیل لابى عبد الله (علیه السلام) کیف تکون لیلة القدر خیرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فیها خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیلة القدر. از امام صادق (علیه السلام) سوال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است. 38- تقدیر اعمال قال الصادق (علیه السلام) التقدیر فى لیلة تسعة عشر و الابرام فى لیلة احدى و عشرین و الامضاء فى لیلة ثلاث و عشرین. امام صادق (علیه السلام) فرمود: برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام مىگیرد و تصویب آن در شب بیست ویکم و تنفیذ آن در شب بیستسوم. 39- احیاء شب قدر عن فضیل بن یسار قال: کان ابو جعفر (علیه السلام) اذا کان لیلة احدى و عشرین و لیلة ثلاث و عشرین اخذ فى الدعا حتى یزول اللیل فاذا زال اللیل صلى. فضیل بن یسار گوید: امام باقر (علیه السلام) در شب بیست و یکم و بیستسوم ماه رمضان مشغول دعا مىشد تا شب بسر آید و آنگاه که شب به پایان مىرسید نماز صبح را مىخواند. وسائل الشیعه، ج 7، ص 260، ح 4 40- زکات فطره قال الصادق (علیه السلام) ان من تمام الصوم اعطاء الزکاة یعنى الفطرة کما ان الصلوة على النبى (صلى الله علیه و آله)من تمام الصلوة. امام صادق (علیه السلام) فرمود: تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (صلى الله علیه و آله) کمال نماز است. وسائل الشیعه، ج 6ص 221، ح 5 [ شنبه 89/6/13 ] [ 8:54 صبح ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |