1ـ لاغری یک مکانیسم مزمن است و درمان آن مثل هر پروسة مزمن دیگری نیاز به زمان دارد. 2ـ هرگز در درمان لاغری خود از دارو استفاده نکنید، چرا که دارو غذا نیست و در هر حال دارای عوارضی میباشد. (به استثنای داروهای اشتهاآور و تقویتی که توسط پزشک تجویز میشود) 4ـ علل لاغری :
پایگاه اطلاع رسانی پزشکان ایران [ پنج شنبه 89/6/18 ] [ 1:20 عصر ] [ علی فغانی ]
چرا کمربند لاغری نه؟ کمربندهای لاغری دو نوعند: حرارتی و لرزشی که هیچکدام باعث سوزانده شدن چربیها نمیشوند و تاثیری در کاهش وزن حقیقی ندارند. کمربندهای حرارتی فقط آب را از بدن خارج میکنند که بعد از مدت کوتاهی با جایگزین شدن آب همه چیز به حالت اول برمیگردد. کمربندهای لرزشی با ارتعاشی که ایجاد میکنند باعث شکسته شدن و جابجا شدن چربیها میشوند و ممکن است به ظاهر باعث کاهش سایز شوند ولی سوال اینجاست که چربیهای جابجا شده کجا میروند؟ جواب این است که چربیها وارد جریان خون شده و در دیواره داخلی رگها رسوب میکنند یا در محلهای پرخطر مثل دور قلب یا کبد تجمع میکنند. در واقع به این وسیله ظاهر خود را درست کرده و از درون به خود لطمه زدهایم. اصولاً استفاده از دستگاههای لاغری موضعی نوعی نشانی غلط دادن است. اگر میبینیم چربی بیشتر در ناحیه شکم و پهلو جمع میشود به خاطر تنظیمات خاصی است که در بدن ما حاکم است. بدن چربیهای اضافی را در جایی که کمترین خطر را برایش دارد ذخیره میکند و هر وقت هم که لازم داشت از همان جا برمیدارد. نکته مهم اینجاست که همان طور که شما کار خاصی روی شکمتان انجام ندادهاید که چاق شود برای لاغر شدنش هم لازم نیست کار خاصی بر رویش انجام دهید و راه درستش تغذیه مناسب و در پیش گرفتن سبک زندگی سالم است. جالب است بدانید شما اگر حتی به طور مرتب پیادهروی هم کنید از شکم و پهلو و باسن لاغر خواهید شد. گفتنیست هیچکدام از کمربندهای لاغری مجوز مراکز علمی دنیا مانند FDA را ندارند و استفاده از آنها به هیچ وجه توصیه نمیشود و اگر مضر نباشند قطعاً بیخاصیتند. چرا بالن و حلقه معده نه؟ ?/ چون اینها مانع از گرسنگی و تمایل شما به غذا نمیشود، فقط سدّی در برابر خوردن شما ایجاد میکند. تصور کنید تمایل زیادی به خوردن دارید و غذای دلخواهتان هم در برابرتان است اما نمیتوانید بخورید. وقتی میتوان درست خوردن را یاد گرفت و از لذّت غذا به شکل طبیعی برخوردار شد چه نیازی به این روشهای عذابآور است؟ ?/ بالن معده باعث برگشت اسید معده(ترش کردن) میشود که مشکلات کوتاه مدت و خطرات درازمدتی را متوجه فرد میکند. ?/ دانستن این نکته مهم است که مشکل اصلاً در معده نیست بلکه در ذهنیت و عادتهای فرد است. چرا جراحی لاغری نه؟ ?/ هیچ عمل جراحی بیعارضه نیست، به خصوص جراحی روی بافت چربی که با خطرات و عوارضی نظیر آمبولی چربی همراه است. ?/ جراح فقط چربیهای ظاهری را برمیدارد که کمخطرتر است و با چربیهای خطرناکتر کاری ندارد. جراح چربیهای دور کبد و قلب را برنمیدارد. چربیهایی که در دیواره رگها رسوب کرده را برنمیدارد. حتی امکان این که چربیهای ظاهری هم به طور متناسبی برداشته شود نیست مثلاً شخص شکم لاغر پیدا میکند با بازوهای چاق و بدنش تناسب خود را هم از دست میدهد. به علاوه وقتی شخص به ظاهر لاغر میشود یک دلخوشی و اطمینان خاطر کاذب پیدا میکند در حالی که او از درون همان فرد چاق قبلی است و همان عوارض تهدیدش میکند. ?/ در این دنیا هیچ چیز بیدلیل نیست. اضافهوزن شما هم قطعاً دلایلی دارد. دلایل اضافه وزن شما در درون شماست، در عادتها، انتخابها و سبک زندگیتان. بنابراین راه حل را هم باید در درون خود جستجو کنید نه در دنیای بیرون از خود. جراح نمیتواند عادتهای شما را هم جراحی کند. هر روشی که تمرکز شما را از درون به بیرون معطوف کند از راه صحیح دورتان میکند و با ایجاد خوشبینی کاذب و تاخیر در گرفتن تصمیم صحیح مانع سلامتی شما میشود. چرا طب سوزنی نه؟ ?/ چون تنها تاثیر طب سوزنی در کاهش اشتهاست آنهم در دورهای که استفاده میشود و چون دلایل اضافهوزن که در عادتها و آگاهیها و انتخابهای فرد است تغییر نمیکند، بعد از قطع درمان همه چیز به جای اول برمیگردد و فرد میماند با سرخوردگی یک تجربه ناموفق. چرا قرص لاغری نه؟ ?/ قرص لاغری هم یکی دیگر از روشهای لاغری است، اما امروزه دیگر همه میدانند که هیچ دارویی بیعارضه نیست. قرص لاغری تاثیرات منفی و مخربی بر جسم و روان شما میگذارد. تاثیراتی مانند عصبی شدن بیدلیل، مشکلات قلبی، مشکلات گوارشی و کاهش جذب ویتامینهای غذا و… و اینها جدای از عوارض بعضی داروهای رایج دیگر مثل Tenuate است که اصولاً هیچ مجوز معتبر علمی ندارند. ?/ چون تاثیر قرص لاغری کم و محدود است و معمولاً در کل بیشتر از چهار یا پنج کیلوگرم نیست. ?/ چون تاثیر قرص لاغری موقتی است. قرص لاغری دلایل اضافهوزن شما را برطرف نمیکند و عادتهای شما را تغییر نمیدهد. قرص لاغری یا اشتها را کاهش میدهد یا جلوی جذب چربیها را به بدن میگیرد. پس تاثیرش محدود به زمانیست که آن را میخورید و با کنار گذاشتنش اثراتش هم از بین میرود. ?/ چون لاغر شدن با قرص لاغری مثل نمره گرفتن با تقلب است و لطف و لذت چندانی ندارد؛ در حالی که لاغر شدن با تلاش فردی بسیار لذتبخش است و باعث افزایش اعتماد به نفس و رضایت درونی میشود. ما دوست داریم فردا وقتی در آینه نگاه میکنید بگویید این من بودم که خودم را لاغر کردم. در آن صورت بیشتر مراقب دستاوردهایتان خواهید بود و مثل یک دارایی گرانبها از آن مراقبت خواهید کرد و احتمال برگشت وزنتان به حداقل خواهد رسید. ?/ برای این که لاغر شدن مسیر شاهانه ندارد. لاغر شدن مسیر میانبر ندارد. کاهش وزن یک اتفاق جادویی نیست که با قرص و داروی لاغری اتفاق بیفتد. کاهش وزن یک مسیر و یک روند است که باید طی شود. فرق یک فرد هشتاد کیلویی با یک فرد شصت کیلویی فقط در وزنشان نیست. این دو نفر در عادتها، انتخابها و سبک زندگی با هم متفاوتند. یک فرد هشتاد کیلویی اگر میخواهد واقعاً به یک فرد شصت کیلویی تبدیل شود باید با آموزش و تمرین، استحقاق شصت کیلویی شدن را پیدا کند وگرنه به هر شکل دیگری لاغر شود لاغریش ظاهری و موقتی خواهد بود و دیر یا زود رشتههایش پنبه خواهد شد و به وزن قبلیاش برخواهد گشت. مسئولیت انتخاب درست روشهای لاغری و کاهش وزن بسیارند و این شما هستید که مسئولیت انتخاب درست را به عهده دارید. منبع : سایت سیبیتا
[ پنج شنبه 89/6/18 ] [ 1:1 عصر ] [ علی فغانی ]
سلام خدمت همه مسلمانان خصوصا ایرانیان ودوستان خوب خودم پیشاپیش عید سعید فطر را تبریک وتهنیت عرض می نمایم برای همه شما عزیزان آرزوی سلامتی وشادکامی از درگاه خداوند مهربان دارم. از سخنان معصومین(ع) چنین مستفاد مىشود که روز عید فطر، روز گرفتن مزد است. و لذا در این روز مستحب است که انسان بسیار دعا کند و به یاد خدا باشد و روز خود را به بطالت و تنبلى نگذراند و خیر دنیا و آخرت را بطلبد. و در قنوت نماز عید مىخوانیم: ... اسئلک بحق هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلى الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تدخلنى فى کل خیر ادخلت فیه محمدا و آل محمد و ان تخرجنى من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد، صلواتک علیه و علیهم اللهم انى اسالک خیر ما سئلک عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون . بارالها! به حق این روزى که آن را براى مسلمانان عید و براى محمد(ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو مىخواهم که بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا در هر خیرى وارد کنى که محمد و آل محمد را در آن وارد کردى و از هر سوء و بدى خارج سازى که محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنها، خداوندا، از تو مىطلبم آنچه بندگان شایسته ات از تو خواستند و به تو پناه مىبرم از آنچه بندگان خالصت به تو پناه بردند. التماس دعا دارم برای همه آنهایی که دردمند درد آشنا هستند برای جانبازان 8 سال دفاع مقدس وبرای ....... [ پنج شنبه 89/6/18 ] [ 12:30 صبح ] [ علی فغانی ]
بی گمان در کشاکش بحران ها و دردهای اجتماعی جوامع و انسان ها، توانایی و ظرفیت خود را بروز می دهند. در این حالات است که ریزش ها و رویش های بسیاری صورت می گیرد و جابه جائی واقعی قدرت صورت می گیرد؛ زیرا در این شرایط است که رهبران واقعی، ظرفیت های خود را در مدیریت بحران ها و برونرفت از مشکلات و معضلات اجتماعی و امنیتی و سیاسی و حتی نظامی بروز می دهند و مدعیان دروغین، نقاب از چهره بر می گیرند. در بحران ها و مشکلات اجتماعی است که توانایی تشخیص حق از باطل و درست از نادرست به دست می آید و یا ظهور و بروز می کند. از این رو قرآن از فتنه های اجتماعی با کارکردهای مختلفی یاد کرده است. از جمله کارکردهایی که قرآن برای این فتنه ها بیان می کند، جداسازی حق از باطل، مؤمن از کافر و منافق، بروز و ظهور ظرفیت ها و توانمندی های بالقوه و فعلیت یابی آن می باشد. نویسنده در این مطلب باتوجه به کارکردهای فتنه در زندگی فردی و اجتماعی، بر آن است تا نقش بصیرت سیاسی از نظر قرآن را ارائه دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم. فتنه ها، آزمون های سخت حقیقت یاب فتنه ها، برخلاف ابتلائات و آزمون های دیگر الهی، بسیار سخت و مردافکن هستند. بطوری که بسیاری از خواص در فتنه های اجتماعی و سیاسی، مردود می شوند و حتی اصحاب بصیرت با آن همه درک و شعور حقایق، به سبب بی تقوایی در مقام عمل، همانند سامری ها و بلعم باعوراها، از مقام عزت به حضیض ذلت فرو می افتند و در برابر حق و حقیقتی که بدان باور دارند، می ایستند و به مقابله با آن برمی خیزند. قرآن بارها داستان کسانی را بیان داشته است که از نظر بینشی و نگرشی در مسیر کمالی چنان بالا رفته و اوج گرفته بودند که همانند حضرت ابراهیم(ع) اهل شهود حقایق و حتی ملکوت چیزها بودند و فراتر از علم الیقین در مقام عین الیقین، دارای قلبی مطمئن از دانش و بینش بودند، زیرا آن چه را دیگران به دانش حصولی می دانستند، اینان به دانش شهودی می دیدند. با این همه به سبب فقدان تقوای قلوب در مقام عمل در فتنه ها، شکست خوردند و برخلاف تشخیص خود رفتار کرده و در برابر حق قرار گرفتند و حتی به جنگ حضرت موسی و هارون(ع) با گوساله سامری خویش رفتند و یا به کمک فرعون بر خر شیطان سوار شدند و به نفرین گویی علیه موسی بن عمران(ع) پرداختند. اگر بلاهای طبیعی و گرفتاری های روزمره و جزیی زندگی برای توده های مردم، اسباب آزمون و امتحان الهی است، فتنه های سیاسی و اجتماعی برای خواص و مدعیان اهل حقیقت و بصیرت، آزمون های سخت و دشواری است. از این رو در روایات معتبر سخن از خطر عظیمی به میان آمده است که در کمین اولیای الهی است؛ زیرا ایشان هر چند که به خاطر ایمان و اعمال نیک و صالح خویش به مراتب عالی انسانی رسیده اند، ولی تا زمانی که مرگ اختیاری و یا مرگ طبیعی و اجل به سراغ ایشان نیامده است، در معرض خطر عظیم وسوسه های ابلیسی، هواهای نفسانی و نیز آزمون های سخت الهی به نام «فتنه» هستند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. گزارش های قرآنی آشکار می کند که چه کسانی در چه مراتب عالی از انسانیت و مقامات بلند قرب، در اثر فتنه ای، از اوج فرو افتادند و آنچه ازعوام و توده های مردم انتظار نمی رفت از ایشان دیده شد. با نگاهی گذرا به داستان عصر نخست اسلامی می توان دریافت که چرا و چگونه خواص اصحاب رسول الله(ص) با آن همه سابقه های درخشان و بزرگ، در فتنه سقیفه شکست خوردند و باطن نفاق جدید خویش را آشکار ساختند و برخلاف نظام ولایی الهی، به خلافت زمینی کسانی تن دادند که خود آگاه تر از دیگران بر باطل بودن آن و حقانیت علی(ع) بودند. اگر پیامبر(ص) به عنوان معیار کفر و ایمان در عصر نزول بود، امیرمومنان علی(ع) معیار ایمان و نفاق در عصر تاویل بود. این گونه است که بسیاری از خواص با همه بصیرت خویش و آگاهی از حقایق حتی به علم شهودی به تکرار مکرر نبوی و معجزات و بصایر بسیار قرآنی، در دام فتنه افتادند و در نهایت در جبهه باطل ایستادند و همراه کفر و شرک و نفاق قدیم، حزب های ناکثین و قاسطین و مارقین را ساختند و به جنگ حق شتافتند. نقش بصیرت در تحلیل جامعه : البته شکست خواص و اهل بصیرت هایی چون سامری ها و بلعم باعوراهای زمان موسی(ع) یا امیرمومنان علی(ع) و یا عصر ما به این معنا نیست که ما نقش بصیرت را برای توده مردم در تشخیص حق از باطل و درست از نادرست نادیده بگیریم. توده های مردم با توجه به این که کم تر در دام حسادت، قدرت طلبی و مانند آن قرار می گیرند و دارای تقوای عملی هستند، می توانند از بصیرت سیاسی برای دست یابی به مسیر هدایت و اوج و کمال بهره گیرند. بصیرت که در لغت عربی به معنای عقیده قلبی، شناخت، یقین، زیرکی و عبرت آمده (لسان العرب، ج2، ص418، «بصر».) در اصطلاح عرفانی و فلسفی عبارت است از قوه ای در قلب شخص که به نور قدسی منور بوده و شخص به وسیله آن، حقایق اشیا و امور را درک می کند، همان گونه که شخص، به وسیله چشم، صورت ها و ظواهر اشیا را می بیند. (موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون). البته برخی گفته اند: بصیرت، معرفت و اعتقاد حاصل شده در قلب، نسبت به امور دینی و حقایق امور است (ترتیب العین، ج1، ص 166، «بصر».) با این همه مراد از بصیرت در عرف سیاسی و اجتماعی، همان قدرت تشخیص مسایل پیچیده سیاسی و اجتماعی و درک و فهم درست آن، برای دست یابی به راهکارهای مفید و سازنده در این حوزه ها می باشد. صاحب رای و بصیرت کسی است که بتواند در هنگام بحران ها و فتنه های اجتماعی، حق را از باطل تشخیص دهد و موضع مناسب با آن را اخذ کند و در سیاهی فتنه ها و تاریکی آن بتواند با نور معرفت تقوای الهی، مسیر خویش را بشناسد و در آن مسیر حرکت کند. خداوند در آیات 91 تا32سوره فاطر با قرار دادن کوری در برابر بینایی و بیان تقابل آنها، این معنا را مورد تاکید قرار می دهد که بصیرت، بینایی است که آدمی را زنده می کند؛ زیرا کسی که از بینایی برخوردار نباشد، همانند مرده و یا کسی است که در گور است و هیچ توانایی رشد، حرکت، کمال و تعالی را ندارد. بنابراین کسی که از بصیرت سیاسی برخوردار نمی باشد، در جامعه اگر از گروه انفعال گرایان نباشد، در صورت فعالیت، در گروه بیماران دلان و گمراهان قرار می گیرد و مشارکت سیاسی وی به جای آن که به کمال فردی و جمعی جامعه کمک کند، به شخص و جامعه ضرر و زیان وارد می سازند. از نظر قرآن، بصیرت از هر نوعی که باشد، دارای نتایج بسیار مثبت و سازنده ای برای خود وجامعه است، بلکه این بهره، پیش از آن که به دیگری برسد به خود شخص می رسد. (انعام آیه 104) قرآن این معنا را مورد توجه قرار می دهد که ابزارهای بصیرت هرچند که گوش و چشم و دیگر حواس آدمی است(احقاف آیه 26 و اعراف آیه 179 و آیات دیگر) که ارتباط سالم و درست را با جهان خارج برای شخص فراهم می آورد و به شخص اجازه می دهد تا جهان واقع را چنان که هست بشناسد، ولی آن چه موجب می شود تا از این داده های اطلاعاتی بخش های مختلف حواس به درستی استفاده شود، قلب آدمی است.(همان آیات) بنابر این آن چه مهم و اساسی درمساله بصیرت است، قلب آدمی است. قلب است که با تفقه و تحلیل ریز و درشت امور و دقت درآن، به آدمی توانایی تحلیل درست وقایع و حقایق آن را می دهد. درحقیقت قلب، افزون بر تحلیل وقایع و تبیین آن با حقایق، توصیه های مناسبی را ارایه می دهد. از این رو مقام قلب در آموزه های الهی بسیار با اهمیت و ارزشمند دانسته شده است. زیرا این قلب است که به آدمی توانایی شناخت و درک و حرکت درست را می دهد و تنها عزم و اراده است که آن را به فعلیت می رساند و انجام کاری را درمسیر درست فراهم می آورد. این گونه است که بصیرت و تقوای عملی آدمی را می سازد و متاله و خدایی شدن را تحقق می بخشد. خداوند دربیان مصادیق اهل بصیرت واقعی، به کارکردهای بصیرت نیز اشاره می کند. از جمله در 75سوره انعام و 45سوره ص، از ابراهیم و اسماعیل (ع) یاد می کند که ایشان دارای بصیرت بودند و همین بصیرت به آنان توانایی بسیار بالایی بخشیده بود تا درمقام عمل نیز بتوانند آن چه را به درستی یافته اند به انجام رسانند. آیه 63 و 73 سوره فرقان به عبادالرحمان اشاره می کند که ایشان به سبب برخوردهای درست خود، از این توانایی برخوردار شدند که در دام شیطان و کوری و نابینایی بیفتند و در مسیر شیاطین گام برندارند. اصولا انسان مومن و متقی از نظر قرآن کسی است که درک درستی از وقایع جاری جهان و جامعه داشته باشد و آن را براساس حقایق هستی تحلیل کند و مسیر درست را بشناسد و برپایه آن بر وقایع جامعه وجهان تاثیرگذار باشد. (هود آیات 23 و 24 و رعد آیات 16 و 19 وفاطر آیه 35 و غافر آیه 58) خداوند درآیه ??? سوره یوسف دعوت از دیگران را از زمانی درست و سالم می داند که برخاسته از بصیرت و بینشی روشن و درست باشد. دراین زمان است که می توان دیگران را به کاری خواند و آنان را به امری توصیه کرد. بر این اساس کسانی که درکارهای خویش بدون بینش درست و روشن گام برمی دارند، خود گمراه هستند و دیگران را نیز به گمراهی می کشانند و می بایست از آنان پرهیز و دوری کرد و از اطاعت آنان سرباز زد. راه دست یابی به بصیرت چنان که گفته شد برای دست یابی به بصیرتی چنین تاثیرگذار درشخص و جامعه ورفتارهای فردی و اجتماعی، می بایست ابزارهای درست و مناسبی چون چشم و گوش و مانند آن را داشت، چنان که لازم است از قلبی سالم و سلیم بهره مند بود؛ زیرا اگر قلب آدمی، بیمار و دارای پرده هائی از شقاوت و قساوت و جهل و بی تقوایی باشد، هرگز نمی توان از این قلب، امید بصیرت و روشنگری داشت. انسان برای این که به بصیرت و روشنگری واقعی برسد می بایست با مهار نفس خود هرگونه پلشتی ها را از خود بزاید و تقوای فطری را پاس دارد. هنگامی که تقوای فطری که مقتضی پرهیز از هر پلشتی و پلیدی چون دروغگویی و پیمان شکنی و مانند آن است، در انسانی وجود داشته باشد، آن گاه است که هدایت الهی از طریق وحی و الهام در وی تأثیرگذار خواهد بود و اهل ایمان به خدا و پیامبر(ص) و قرآن می شود و درهای بصیرت بر روی وی گشوده می شود و چشم و دلش به گونه ای دیگر به مسایل می نگرد و تحلیل و تبیین کرده و توصیه هایی را صادر می کند. از نظر قرآن بصیرت و روشنگری، بینش و نگرش درست و صحیحی است که آدمی با این امور می تواند آن را به دست آورد؛ بنابراین کسانی که به وسیله اعضا و جوارح خویش تنها در اندیشه پاسخ گویی به خواسته های نفسانی هستند و یا پلشتی ها و پلیدی ها برای آنان معنا و مفهومی ندارد، نمی توانند به بصیرتی دست یابند که حقایق را بر آنان منکشف سازد و آنان را نسبت به کار درست از نادرست آگاه و هوشیار کند و قدرت تشخیص شان را افزایش دهد و در نهایت از کار نادرست باز دارد. خداوند در آیه 203سوره اعراف به ایمان به عنوان مهم ترین عامل دست یابی انسان به قدرت تشخیص حق از باطل و درست از نادرست یعنی بصیرت اشاره می کند و در ادامه در آیه 201 همین سوره تقوا را از مهم ترین عوامل تحقق بخش بصیرت و روشن دلی در آدمی برمی شمارد. البته هرگز نمی توان نقش بینش را در نگرش ها و افکار و اندیشه های آدمی نادیده گرفت. از این رو خداوند پس از ایمان که امری بینشی و نگرشی است به مسئله شناخت نسبت به آخرت و ایمان به آن در تحقق بصیرت آدمی اشاره می کند و دنیاگریزی و آخرت گرایی در افراد را عاملی مهم در تحقق بصیرت برمی شمارد. (ص آیات 54 و 68) از دیگر علل و عواملی که در این مسئله مهم و اساسی است می توان به عبرت گیری از مسایل جهان و هستی اشاره کرد. تأکید خداوند برتوجه به آیات و نشانه های الهی از آن روست که انسان با تحلیل آن ها می تواند نسبت ها را به درستی به دست آورد و در یک آزمون خطا و تصحیح، تجربیات بسیار مفیدی را در زمینه های مختلف کسب کند. بسیاری از مردم در یک فرآیند، به بصیرت دست می یابند، زیرا بصیرت از اموری نیست که ناگهان تحقق یابد، بلکه در یک فرآیند با علل و عوامل مختلف در انسان پدیدار می شود که در این میان نمی توان نقش مهم نشانه ها و نشانه شناسی را نادیده گرفت. از این رو توجه به آیات و نشانه های الهی در هستی از هر نوع و جنسی در آیات 02 و 12 سوره ذاریات و نیز آیات 6 تا 8 سوره ق مورد تأکید قرار گرفته است. انسان با تحلیل دقیق داشته های خودشان که از آن به آیات انفسی یاد می شود و داده های بیرونی که از آن به آیات آفاقی یاد شده است، می تواند امیدوار باشد که به یک شناخت یقینی برسد. هرچه تفکر و دقت در آیات انفسی و آفاقی و نشانه شناسی در انسان، قوی تر شود، دقت و تأمل و تحلیل وی نیز افزایش می یابد و یقین او از علم الیقین حصولی به عین الیقین شهودی و حق الیقین حضوری می رسد. به این معنا که نهایت تفکر و اندیشه در آیات انفسی و آفاقی، درک حضوری و دانش وجودی است که دیگر این دانش جزو ذات وی می باشد. بر این اساس هر کسی باید در مسایل زندگی از امور اجتماعی و سیاسی خویش چنان دقت و توجه داشته باشد که بتواند از راه نشانه ها، حقیقت را کشف و شهود کند و در ادامه با تقوای سیاسی در مسیر آن گام بردارد. کسانی که از هیچ نشانه کوچک و جزیی نمی گذرند. و آن را در یک پازل دسته بندی می کنند و در جای مناسب قرار می دهند، می توانند در نهایت، تبیین درستی از مسئله بیابند و واقعیت امور پوشیده را بر خود آشکار سازند. گاه یک فتنه می تواند این پازل هایی که در سایه روشن های تردید قرارگرفته است آشکار سازد و تصویری روشن از حرکات و اقدامات و رفتارهای شخص و یا گروه ارائه دهد. بارها دیده شده است که اهل نفاق و کفر و شرک در این فتنه ها خود را لو داده اند؛ زیرا گمان برده اند که موفقیت را در دست دارند و چهره واقعی خویش را آشکار می کنند و یا این که حرکت و رفتاری را از خود بروز می دهند که می تواند به عنوان متغیر ربطی میان تمامی پازل ها و قطعات پیشین، معنایی را القا و روشن سازد. به سخن دیگر، فتنه ها فرصت های شناختی برای بسیاری از مردم نسبت به رهبران و نظریه پردازان و تصمیم گیران اصلی است که همواره با درایت و کیاست معاویه ای و عمر و عاصی خواسته اند تا خود را مخفی و نهان کنند و اندیشه ها و افکار پلید خود را از انظار دور دارند. در این هنگام فتنه ها، همانند نوری در تاریکی، چهره واقعی خواص را نشان می دهد و بطلان همه یا برخی کارها و رفتارهایشان را برای توده های مردم آشکار می سازد. بنابراین مهم ترین رفتاری که از توده های مردم انتظار می رود آن است که در فتنه ها به نشانه ها توجه کنند، و با بهره گیری از اصول اساسی اسلام و قرآن، حق را از باطل باز شناسند و خواص و رجال سیاسی کشور را براساس آن معیار به ارزیابی نشینند و در نهایت، راه خویش را از گمراهان و منافقان جدا سازند. در داستان حضرت امیرمؤمنان(ع) در جنگ صفین و فتنه بزرگ آن برخی از اهل تردید نمی دانستند که حق با علی یا معاویه است؛ زیرا یک نشانه چون شهادت عمار به دست گروه باغی و طغیانگر، برای توده های مردم آشکار کرد که معاویه بر باطل است. هر چند که در آن زمان بسیاری از لشکریان معاویه با توجیه عمر و عاص فریب خوردند، ولی زنگارهای بسیار و پرده های استواری از دغل و تزویر و دروغ با شهادت عمار به عنوان یک نشانه فرو ریخت و از میان برداشته شد و اهل حق توانستند راه خویش را دریابند. در حقیقت هر نشانه ای در هر فتنه ای برای توده های مردم می تواند به عنوان نشانه ای از درستی و نادرستی کس یا گروه و یا حکومتی باشد. به هر حال داشتن بصیرت نیازمند اسباب و ابزارهای مناسبی است که قدرت تشخیص آدمی را نسبت به حق و باطل برانگیزد و به وی توانایی دهد تا پس از شناخت، نسبت به آن واکنش درست و مناسبی انجام دهد و همانند بلعم باعوراها و یا سامری ها عمل نکند و همراه فرعون و طاغوت در صف استکبار و کفر و باطل نایستد. فاطمه ذبیحی روزنامه کیهان ( www.kayhannews.ir ) [ چهارشنبه 89/6/17 ] [ 11:32 صبح ] [ علی فغانی ]
صرف قرار داشتن در جمع خواص و برخورداری از بصیرت نمیتواند ملاک و نشانه درستی راه و مواضع باشد، خواص اهل بصیرتی میتوانند در فتنهها منجی و هدایتگر باشند که دچار خودفریبی و انجام عمل خلاف بصیرت خود نشوند. اشاره: انسانها در دوران حیات فردی و اجتماعی : سیاسی به کرات تصمیمگیری می کنند و براساس هر تصمیمی اقدام میکنند و گاهی هم ناچارند براساس یک تصمیم دست به انتخاب بزنند. شاید در بیشتر اوقات محور تصمیم، اقدام و انتخاب منافع دنیوی افراد باشد، اما این اصل همیشگی نیست و چه بسا انسان ناگزیر به اتخاذ تصمیم، اقدام و انتخابی باشد که محور آن فراتر و ارزشمندتر از منافع دنیوی است. اگر انسان در بازهای از زندگی خود در معرض چنین صحنهای قرار گیرد قاعدتا نتیجه عملی که به آن روی میآورد بدون لحاظ کردن مثبت و منفی و یا خوب و بد و یا صحیح و غلط بودن آن ماندگار خواهد بود و آثاری را به دنبال خواهد داشت. طبیعتا عمل انجام شده به هر میزان مهم و تعیینکننده باشد از آثار و تبعات گسترده تری برخوردار خواهد بود. آنچه که عمل در حوزه فردی را با عمل در حوزه عمومی و عمل در حوزه عمومی را با عمل تاریخی در حوزه عمومی متفاوت میکند، ارزش، جایگاه و نحوه عمل است که حتما آثار آن در نتیجه عمل منعکس خواهد شد. با توجه به آنچه ذکر شد عمل تاریخی در حوزه عمومی یک حرکت ویژه است که نباید برای انجام آن رفتاری ساده لوحانه داشت. به روایت تاریخ یکی از مواقعی که انسان تاریخی وارد دوره عمل تاریخی در حوزه عمومی میشود آنجاست که حوادث پرمخاطره رخ میدهد. باز بنا به شهادت تاریخ همیشه در پشت صحنه حوادث پرمخاطره کسانی قرار دارند که شرایط موجود را در خلاف امیال و آرزوهای خود میبینند. به زعم آنها شرایط موجود به آنها اجازه جولان و نزدیک شدن به خواستههای شان که یا مغایر با نظر جمعیت معاصرشان است و یا اینکه صلاحیت و شایستگی رسیدن به آن خواسته را ندارند و یا اینکه از راه خلاف در پی کامیاب شدن هستند را نمیدهد، از این رو زیرکانه با آن به ستیز برمی خیزند. چنانچه این دسته از افراد برای رسیدن به هدف به آشوب روی آورند و در این آشوب طلبی با تظاهر به پایبندی به ارزشهای مشترک از آنها استفاده ابزاری کنند فتنه متولد میشود. بررسی رخدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در ایران نشان میدهد که ایران به محض ورود به بحث انتخابات وارد فضای فتنه انگیز شد. در گذشته ملتهایی که درگیر فتنه شدهاند یا در چنگال فتنه گرفتار شدند و هستی شان به باد فنا رفت و یا اینکه توانستند فتنه را به بند بکشند و به راه خود ادامه دهند، آنهایی که بر فتنه غالب شدند از اصول و برنامههای مشخصی تبعیت کردند و راه را برای عبور همراه با سلامت دیگران از صحنه فتنه باز نگه داشتند. شناخت این مسئله میتواند کمک شایانی به عبور از فتنه موجود کند. پرچمدار عبور موفق از میدان فتنه بصیرت است که در کنار بررسی رفتار خواص و مجهز شدن به آن میتواند دشمن فتنه گر را بر زمین زند. فتنه از پیامبر سوال کردم: یا رسول الله (ص) فتنه چیست و به چه معناست؟ فرمود مثلا مردم رشوه میگیرند و اسم آن را هدیه میگذارند... گفتم از نظر اجتماعی به چه معناست؟ فرمود: فتنه وقتی است که حقیقت دچار ابهام شده باشد. مثلا تو با دشمنانی که من با آنها بر سر تنزیل قرآن جنگیدم، بر سر تاویل قرآن میجنگی. چون آنها مسلمان شدهاند و قرآن را قبول دارند اما آن را به نفع خودشان تاویل میکنند. در انتخابات ریاست جمهوری دهم حقیقت این بود که انتخابات قانونی و صحیح برگزار شد، اما فتنه گرها با ترویج دروغی به نام تقلب به روی چهره حقیقت خاک پاشیدند تا حقیقت به وضوح دیده نشود و آن را دچار ابهام کردند. موسوی با مصاحبه پیش هنگام و قبل از شروع و اتمام شمارش آرا خودش را پیروز انتخابات معرفی کرد تا حقیقت بیشتر در ابهام فرو رود. این روشی بود برای مخدوش کردن حقیقت که پیشتر استکبار جهانی آن را در چند کشور دیگر آزموده بود. به فرموده حضرت امیر (ع) -اگر باطل از آمیختگی با حق، خالص میشد، طالب حقیقت سرگشته نمیگشت. اما اختلاط حق و باطل فتنه ساز میشود. فهنالک یستولی الشیطان علی اولیائه آنجاست که شیطان بر دوستانش غلبه پیدا می کند. و -وینجواالذین سبقت لهم من الله الحسنی کسانی که مشمول لطف خداوند شده اند نجات مییابند.> حضرت امیر (ع) در خصوص پیچیدگی و نامحسوس و مخرب بودن فتنه میفرماید: فتنه در شکل حق روی میآورد و هنگامی که پشت میکند، با خبر میسازد. در حال آمدن ناشناخته است و به گاه رفتن شناخته میشود. مانند گردبادها به بعضی شهرها اصابت میکند و از بعضی میگذرد. از فرمایش حضرت امیر (ع) مشخص میشود که فتنه پدیده بسیار خطرناکی است که به سبب ناپیدا بودن در زمان پدیدار شدن برخورد با آن بسیار سخت است و قادر است هدفگذاری شده هجمه بیاورد و فقط نقاط هدف را ویران کند. فتنهای که انتخابات ایران را در بر گرفت نیز همین گونه بود هنگامی که در آستانه انتخابات در شرف تکوین بود کسی گمان نمیبرد که نشانههای مشهود علائم فتنهای است که در راه است. از بین دهها هدفی که میتوانست مورد هجمه قرار دهد اهداف انتخاب شده را مورد هجوم قرار داد. حضرت امیر (ع) ریشههای فتنه را این چنین بیان میفرماید: -انمابدء وقوع الفتن، اهواء تتبع و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب الله و یتولی علیها رجال رجالا علی غیر دین؟ به درستی که شروع هر فتنهای هواپرستی و بدعت گذاری در احکام آسمانی است. نوآوریهایی که قرآن با آن مخالف است و گروهی بر گروه دیگر سلطه و ولایت یابند که بر خلاف دین خداست. هوا و هوس عامل فتنه آفرینی است که در زمان حاضر بیش از بدعتگذاری در ایجاد فتنه نقش دارد اگر چه جریان فتنه از برخی روحانی نماها نیز برخوردار است که برخی شاخصهای دینی را برای آنها خرج میکنند، اما همچنان قدرت طلبی و خروج از انزوا که ریشه در هوا و هوس دارد محرک اصلی فتنه موجود است. بصیرت سلاح کارآمد مقابله با فتنه برخی از علمای بزرگ علم لغت بصیرت را اینگونه تعریف کرده اند: -حقایق دین یا غیر دین که به باور قلبی تبدیل شده باشد. خلیل بن احمد در تعریف بصیرت میگوید: اعتقاد قلبی به یک امر دینی و یا یک حقیقت. برخی از اهل لغت هم -بصیرت را به لوازمش یعنی زیرکی و عبرت تعریف کرده اند، زیرا زیرکی، هوشیاری و عبرت از لوازم بصیرت است و بدون این لوازم بصیرت معنا نمییابد و پدید نمیآید. با توجه به پارهای از فرمایشات حضرت امیر (ع) که بعد به آن اشاره خواهد شد به نظر میرسد مفهوم بصیرت فراتر از مواردی است که اهل لغت از آن یاد کردهاند شاید یک عنصر کلیدی در مفهوم بصیرت که در تعاریف آنها مشاهده نمیشود قدرت تشخیص حق از باطل آراسته شده باشد، آن هم در شرایط خطیر و ابهام آلود که چنین مهمی از عهده هر کسی بر نمیآید. در هر صورت مطابق آموزههای دینی آنچه که میتواند هر فرد و یا ملتی را از کوران فتنه به سلامت عبور دهد مرکب رهوار بصیرت است. اهل بصیرت فریب نمیخورند. هر چند تصویر تظاهر مزوران بسیار بلند و صدایشان پرطنین و بیانشان پرطمطراق و مسحورکننده و اعجاب انگیز باشد. حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه میفرماید: انما البصیر من سمع فتفکر و نظر فابصر و انتفع بالصبر ثم سلک جدرا واضحا یتجنب فیه الصرعه فی المهاوی؟ اهل بینش کسی است که بشنود و بیندیشد و با بینش در آن درنگ کند و از رخدادها پند گیرد و بهره مند شود و خود را از پرتگاهها نگاه دارد. آنچه که در این فرمایش برجسته است نتیجه بکارگیری بصیرت است که مانع از سقوط از پرتگاه میباشد. در جریانات پس از انتخابات بصیرت رهبری و خواصی که اهمیت بصیرت> را میدانستند و تبعیت مردم وفادار به امام (ره)، رهبری و انقلاب از آنها موجب شد با وجود فشار و دسیسههای فتنه گرایانه دشمن، نظام همچنان محکم و استوار اهدافش را دنبال کند و فتنه گران را ناکام گذارد. حضرت امیر (ع) در جای دیگر میفرماید: فلا تستعملوا الرای فیما لایدرک قعره البصر؟ در جایی که بینش به عمق آن نرسیده و متوجه آن نشده اظهارنظر نکنید. در حوادث اخیر مصداق این موضوع دقیقا مشاهده شد آنجا که مردم و بخشی از خواص هنوز متوجه اصل ماجرا نشده بودند و بیشتر حالت انتظار به خود گرفتند و از هرگونه واکنشی پرهیز کردند تا اینکه رهبری با بصیرت وارد میدان شد و نقاب فتنه را فرو انداخت، دست دشمن را رو و او را رسوا کرد تا جایی که آن بخش از مردم و خواص هم که احیانا دچار لغزش ناگهانی شدند به خود آمدند و راه را پیدا کردند. اگر این اواخر مشاهده میشود که مقام معظم رهبری به فرموده خود به کرات بر امر بصیرت تاکید میفرماید به این خاطر است که حضرت امیر (ع) فرموده اند: فمن تبصر فی الفتنه تبینت له الحکمه؟ کسی که در هنگام وقوع فتنه بینش داشته باشد، درهای حکمت به روی او باز میشود. دشمن که با دستاویز قرار دادن ایادی داخلی و بازی دادن افراد شاخصی که به زعم خود در انتخابات حقشان ضایع! شده بود با تمام قوا به نظام هجوم آورد تا با پدید آوردن یک فتنه گسترده و فراگیر ارتباط قلبی مردم با نظام اسلامی و رهبری را قطع و یا مخدوش کند، بیخبر از اینکه توصیه معارف دینی در این خصوص راه خنثی کردن تهاجم دشمن و مسیر بیرونی را به مردم ایران منبع :خبرگزاری جمهوری اسلامی 29/09/88 [ چهارشنبه 89/6/17 ] [ 10:39 صبح ] [ علی فغانی ]
دشمنی نفس دشمنی همسر و فرزندان والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. 1 . فاطر / 6. 2 . النحل / 100. 3 . الحجر / 34. 4 . المائده / 27. 5. الاسراء / 62. 6. المائده / 91. 7 . التغابن / 14. 8 . الانفال / 28. 9 . بحارالانوار ج 67، ص 64. 10. النساء / 89. 11 . النساء / 54. 12 . المائده / 28. 13 . التغابن / 14. <> [ چهارشنبه 89/6/17 ] [ 9:11 صبح ] [ علی فغانی ]
بسم الله الرَّحمن الرَّحیم بصیرتِ دشمنشناسیدر جمع گروهی از کارشناسان وزارت دفاع و فرماندهان سپاه ـ قم ـ 17/ 8/88 الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین. الّلهمّ کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه السّاعة و فی کلّ ساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه أرضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً. مفهوم بصیرت موضوع بحث : بصیرت در دشمنشناسی انواع دشمن 2. کسی که اصالتاً قصد ضربه زدن ندارد مفهوم دشمنی [ چهارشنبه 89/6/17 ] [ 9:6 صبح ] [ علی فغانی ]
بسم الله ارحمن الرحیم بصیرت در اصطلاح قرآنی به معنای ادراک حقایق و رؤیت چیزها چنان که هست، می باشد. بصیرت در نگرش قرآنی جز با عمل به آموزه های وحیانی و تزکیه نفس پدید نمی آید. با این همه اهل بصیرت در مسیر رشد و کمال است نه آن که به کمال رسیده و از دام خطر رسته باشد، بلکه هر آن ممکن است که سقوط کرده و در دام شیطان افتد. انسان تا زمانی که در دنیا است و اجل واقعی او فرا نرسیده است در مسیر است. این مسیر می تواند حق و یا ضلالت باشد. آن کس که در مسیر کمالی است تا زمانی که اجل او فرانرسیده است هر دم ممکن است بازگردد و در مسیر ضلالت قرارگیرد چنان که این مسئله درباره اهل ضلالت نیز صادق است و امکان توبه و بازگشت تا دم مرگ برای او فراهم است. البته هستند کسانی که به کمال رسیده و هنوز اجل ایشان به پایان نرسیده است. آنانی که به کمال رسیده اند کسانی هستند که در قرآن از آنان به مخلصان (به فتح لام) یاد شده است. مقام مخلص مقام کسانی است که حتی ابلیس از گمراه کردن ایشان نومید شده است. اینان از شر گمراهی در امان هستند و با آن که به کمال رسیده اند اجل ایشان فرا نمی رسد؛ اجل به معنای مرگ طبیعی انسانی است که به کمال لایق خود در مسیر تکاملی رسیده و در صعود و سقوط به جایی رسیده است که دیگر بودن وی در زمین تأثیری در شاکله وجودی اش نخواهد داشت. بنابراین هر انسانی در مسیر زندگی خود تا اجل و مرگ طبیعی از این که مورد آزمایش، ابتلا و فتنه قرارگیرد درامان نمی باشد. این حکم شامل همه کسانی است که از مقام مخلصین بیرون هستند. اهل بصیرت نیز چون در راهند از کسانی هستند که احتمال سقوط در ایشان قوی است؛ زیرا ابلیس در مسیر ایشان بیشتر می نشیند و می کوشد تا ایشان را که در راهند و به کمال نزدیک، به سقوط بکشاند. دامی که ابلیس برای ایشان پهن می کند دام غرور و تکبر است. در سوره طه درباره سامری آمده است که وی اهل بصیرتی بوده که در دام شیطان افتاد و خود را به دام هلاکت و سقوط افکند. سامری از کسانی است که قرآن اهل بصیرت بودن وی را تایید می کند. قصه او همانند قصه بلعم باعور است که به مقامات عالی رسیده بود و اهل بصیرت بود ولی به جهت گرایش شدید تکبری و غرورآمیزش به جنگ خدا و پیامبرش می رود و به تعبیر قرآنی اخلد فی الارض می شود و در زمین جاویدان می گردد. سامری اهل بصیرتی است که به حقایق و معارفی دست می یابد و در یک حرکت جوهری کمالی به حدی از کمال می رسد که می تواند از زر و زیور، گوساله ای بسازد که صدایی از آن بیرون آید و قوم موسی را در چله موسوی که برای دیدار خدا به کوه طور شتافته بود، گمراه نماید. خداوند در آیات 85تا 97 سوره طه به مسئله سامری اشاره و بیان می کند که سامری در پاسخ موسی(ع) گفت: من اهل بصیرتی شدم که دیگران به آن نرسیده و از آن توانایی برخوردار نمی باشند: قال بصرت بما لم یبصروا به فقبضت قبضه من اثر الرسول فنبذتها و کذلک سولت لی نفسی؛ من به چیزی بصیرت یافتم که دیگران بدان بصیرت نیافته اند. مشتی از خاکی که نقش پای آن فرستاده و رسول خدا را داشت بر گرفتم و در پیکر افکندم و نفس من این کار را در چشمم بیاراست. در زمانه ما نیز سامری های اهل بصیرت بسیاری هستند که از توانایی هایی برخوردار می شوند. این برخورداری و توانایی از آن رو به ایشان داده می شود که در راه تزکیه قرارگرفته اند. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که هر کس تزکیه کند، نتیجه عملش را در دنیا و آخرت می یابد. آن که اهل دنیاست در دنیا و آن که اهل آخرت است در آخرت به آن دست می یابد و از آثار و نتایج آن بهره مند می شود. در داستان امام صادق(ع) با فردی دهری آمده است که وی از علوم و دانشی خاص برخوردار بوده و می توانست از غیب خبر دهد. آن گاه پس از احتجاجات و مباحثه طولانی، این فرد ایمان می آورد و توانایی خود را از دست می دهد که آن حضرت می فرماید: خداوند بهره و سود هر کار خوبی را پرداخت کرده و پاداش می دهد، از آن جایی که پیش از این اهل دنیا بودی آن را در دنیا به تو داده بود ولی اکنون که ایمان آورده ای آن را ذخیره آخرتت کرده است. هوشیار! که در دام اهل بصیرتی بیافتیم که به جهت برخی از توانایی ها می کوشد تا سوداگری کند و دین مردمان را بخرد و آنان را از خدا دور سازد. بنابراین اهل بصیرت همواره در خطر هستند و می بایست از این که در دام شیطان بیافتند برحذر باشند و به خدا پناه برند. مصطفی حیدری - روزنامه کیهان - شماره18838 [ چهارشنبه 89/6/17 ] [ 8:46 صبح ] [ علی فغانی ]
منابع بینش1. عقل؛ یکی از منابع بینش انسان، عقل میباشد. تفکر و اندیشه، کاری است که در نظام آفرینش بر عهدهی عقل نهاده شده است. مراد از عقل در اینجا عقلی است که این مقدار شناخت برایش حاصل شود که بتواند راه سعادت خویش را تشخیص دهد، چنانکه حضرت7 میفرمایند: کفاک من عقلک ما اوضح لک سبیل غیک من رشدک؛ عقل تو را کفایت کند که راه گمراهی را از رستگاری نشانت دهد. و همچنین میفرمایند: والعقل حسام قاطع و قاتل هواک بعقلک؛ و عقل شمشیری است برّان و هوای نفس خویش را با شمشیر عقل بکش. امام7 فکر را عامل بصیرت معرفی میفرمایند: من طال فکره حسن نظره؛ هرکس فکرش طولانی شود، بینایی او نیکو میشود. 2. علم و دانایی؛ امام علی7 ضمن بیان ویژگیهای پیامبر اکرم9 میفرمایند: مردمی که از شناخت عمقی بیبهرهاند و شناخت آنان از هستی، منحصر به محسوسات است به عنوان بیمارانی هستند که به ناآگاهی و سرگردانی مبتلا هستند. رسول اکرم9 به عنوان طبیب خبیر و متخصص است که خود به سراغ بیماران میرود و آنان را از ناآگاهی بیرون میآورد. امام7 در مورد این افراد میفرمایند: من قلوب عمی و آذان صمّ والسنة بکم افرادی که به کوردلی مبتلا هستند و گوش قلبشان کر و زبان جانشان لال شده است، بیمارانی هستند که منبع شناختهای عقلی و قلبی آنان مسدود شده است؛ بدین جهت از شناخت عمق هستی محروماند و لذا ایشان در توصیف این گروه میفرمایند: لم یستضیؤا بأضواء الحکمة ولم یقدحوا بزناد العلوم الثاقبة فهم فی ذلک کالانعام السائمة والصخور القاسیة؛ بنیامیه با نور حکمت، جان و دل خود را روشن نساخته، و با شعلههای فروزان دانش، قلب خود را نورانی نکردهاند، چونان چهارپایان صحرایی و سنگهای سخت و نفوذ ناپذیرند. امام علی7 دانایی را عامل بینایی معرفی میفرمایند: این دانایان کسانی هستند که با چشم عقل به هستی مینگرند و نگاهشان از این جهان محسوس عبور میکند و به جهان نامحسوس میرسد و در نتیجه همراه و همخانهای که این راه به آن منتهی میشود را میبینند. 2. قرآن کریم؛ و کتاب الله بین اظهرکم ناطق لایعیالسانه و بیت لاتهدم ارکانه و عز لاتهزم اعوانه. کتاب الله تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض ولایختلف فی الله، ولایخالف بصاحبه عن الله؛ کتاب خدا؛ قرآن، در میان شما سخنگویی است که هیچگاه زبانش از حقگویی، کند و خسته نمیشود و همواره گویاست؛ این قرآن است که با آن میتوانید راه حق را بنگرید و با آن سخن بگویید و به وسیلهی آن بشنوید. بعض قرآن از بعضی دیگر سخن میگوید و برخی بر برخی دیگر گواهی میدهد. آیاتش در شناساندن خدا اختلافی نداشته و کسی را که همراهش شد، از خدا جدا نمیسازد. این فراز کلام حضرت که میفرمایند: تبصرون به یعنی به وسیلهی قرآن میبینید، اشاره به این است که قرآن مشتمل بر حکمت است و وجه شباهت قرآن با حکمت این است که نادانان به وسیلهی کتاب و حکمتها و موعظههایی که در آن است به مقاصد و مصالح دنیا و آخرت خود راهنمایی و بینا میشوند. کسانی را که در سایهی انوار آن گام بر میدارند، از راه حق بیرون نمیبرد و از رسانیدن آنها به مقصد اصلی تخلف نمیورزد. حضرت7 در جای دیگری، قرآن را هادی معرفی میفرمایند که گمراه نمیکند و سفارش میفرمایند که از قرآن در امور مدد بگیرید. و اعلموا أن هذا القرآن هو الناصح الذی لایغش، والهادی الذی لایضل، والمحدث الذی لایکذب....واتهموا علیه آراءکم واستغشوا فیه أهواءکم؛ آگاه باشید! همانا این قرآن پند دهندهای است که نمیفریبد، و هدایت کنندهای است که گمراه نمیسازد، و سخنگویی است که هرگز دروغ نمیگوید.... و رأی و نظر خود را در برابر قرآن متّهم کنید، و خواستههای خود را با قرآن نادرست بشمارید. و در بخشی از سخنانشان قرآن کریم را اینگونه معرفی میفرمایند: ارسله علی حین فترة من الرسل و طول هجعة من الأمم، وانتقاض من المبرم، فجاءهم بتصدیق الذی بین یدیه، والنّور المقتدی به، ذلک القرآن فاستنطقوه، ولن ینطق، ولکن أخبرکم عنه، ألا إنّ فیه علم مایأتی، والحدیث عن الماضی، و دواء دائکم، و نظم مابینکم؛ خداوند پیامبر9 را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند و امتها در خواب غفلت بودند، و رشتههای دوستی و انسانیت از هم گسسته بود. پس پیامبر9 به میان خلق آمد در حالی که کتابهای پیامبران پیشین را تصدیق کرد، و با نوری هدایتگر انسانها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند، و آن نور، قرآن کریم است. از قرآن بخواهید تا سخن گوید، که هرگز سخن نمیگوید، امّا من شما را از معارف آن خبر میدهم، بدانید که در قرآن علم آینده و حدیث روزگاران گذشته است، شفا دهندهی دردهای شما، و سامان دهندهی امور فردی و اجتماعی شما است. قرآن کریم، همه چیز مربوط به هدایت را دارد و لذا حضرت7 توصیه میفرمایند که به وسیلهی قرآن خواستههای خود را از خدا بخواهید و با درستی قرآن به خدا روی آورید. 4. تاریخ و سرگذشت گذشتگان؛ حضرت امیر7 انسانها را به عبرتگیری از تاریخ و توجه به آثار گذشتگان دعوت میفرمایند و آثار آنان را مایه عبرت میشمرند: ...وکل حی فیها إلی فناء، أولیس لکم فی آثار الاولین مزدجرٌ، و فی آبائکم الماضین تبصرة و معتبر. إن کنتم تعقلون! أولَم تروا إلی الماضین منکم لایرجعون، وإلی الخلف الباقین لایبقون! أولستم ترون أهل الدنیا یصبحون و یمسون علی أحوالٍ شتّی: ...فمیّت یبکی و آخر یعزّی، وصریع مبتلی، و عائد یعود، و آخر بنفسه یجود، و طالب للدنیا والموت یطلبه، و غافل ولیس بمغفول عنه، و علی أثر الماضی )الماضین( ما یمضی الباقی؛ ... و هر موجود زندهای به سوی مرگ میرود. آیا نشانههایی در زندگی گذشتگان که بر جا مانده شما را از دنیا پرستی باز نمیدارد؟ و اگر خردمندید آیا در زندگانی پدرانتان آگاهی و عبرتآموزی نیست؟ مگر نمیبینید که گذشتگان شما باز نمیگردند؟ و فرزندان شما باقی نمیمانند؟ مگر مردم دنیا را نمینگرید که در گذشت شب و روز حالات گوناگونی دارند: یکی میمیرد و بر او میگریند، و دیگری باقیمانده به او تسلیت میگویند، یکی دیگر بر بستر بیماری افتاده دیگری به عیادت او میآید، و دیگری در حال جان کندن است، و دنیا طلبی در جستجوی دنیاست که مرگ او را در مییابد، و غفلت زدهای که مرگ او را فراموش نکرده است، و آیندگان نیز راه گذشتگان را میپویند...... این خطاب حضرت7 هشداری است بر اینکه بنگرند و پند گیرند که دنیا پایدار نیست و شایستگی دوام و بقا را ندارد و مردم را در تمام حالات از دنیا پرهیز میدهند هر چند رهایی از آن را دوست نداشته باشند، و این از بزرگترین مصلحتهاست که انسان محبوبی را که ناگزیر است از آن جدا شود، به تدریج رها کرده و نفس خود را به این امر رام کند. حضرت7 بعد از خواندن سورهی تکاثر میفرمایند: یاله مراماً ما أبعده! و زوراً ما أغفله وخطراً ما أفظعه، لقد استخلوا منهم أیّ مدّکر... أفبمصارع آبائهم یفخرون! ام بعدید الهلکی یتکاثرون! ... ولأن یکونوا عبراً أحق من أن یکونوا مفتخراً ولأن یهبطوا بهم جناب ذلّة، أحجی من أن یقوموا بهم مقام عزّة! لقد نظروا إلیهم بأبصار العشوة وضربوا منهم فی غمرة جهالة ...؛ شگفتا! چه مقصد بسیار دوری! و چه زیارت کنندگان بیخبری! و چه کار دشوار و مرگباری! پنداشتند که جای مردگان خالی است، آنها که سخت مایه عبرتاند... آیا به گورهای پدران خویش مینازند؟ و یا به تعداد فراوانی که در کام مرگ فرو رفتهاند؟ ... آنها مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر! اگر با مشاهده وضع آنان به فروتنی روی آورند، عاقلانهتر است تا آنان را وسیله فخر فروشی قرار دهند! اما بدانها با دیدههای کمسو نگریستند و با کوتهبینی در امواج نادانی فرو رفتند... حضرت7 افرادی که با دیدههای مریض نگاه کردند و به همین دلیل معایبشان بر آنان مخفی ماند، را سرزنش میفرمایند. أی مدّکر این فراز از عبارت، برای اهل بصیرت به بهترین وجه مایهی عبرت و پند گرفتن میباشد، زیرا سؤال حکایت از امر عجیبی میکند که آنها به چه چیز افتخار و مباهات میکنند. از دیدن گورهای مردگان، باید انسان متواضع شود و به خواری خود پی ببرد که لازمهی آن، کوچکی در برابر عزت و ارجمندی خداوند است. کلمهی "أبصار" به "عشوه" اضافه شده است. زیرا میان آنها مناسبتی وجود دارد و چنین است که آنان با دیدههای دلشان که پردهی ناآگاهی و جهل نسبت به احوال مردگان آن را فرا گرفته بوده به آنها مینگرند، و در این راه کورکورانه و ناآگاهانه سیر میکنند. حضرت امیر7 در وصیت خود به امام حسن7 میفرمایند: نکات حساس و آموزنده و ارزندهی تاریخی را بر قلبت عرضه کن تا از تجارب گذشتگان بهره ببری و آنچنان بیندیش و بپندار که گویا در آیندهی نزدیک، تو نیز مانند یکی از آنان خواهی بود که دوستانت را رها کرده و به دیار غربت سفر میکنند. بیندیش که باید چه کنی. تاریخ جزء علوم آلی است و شناخت آن به منظور بهرهگیری از نکات حساس آن مطلوب میباشد و حضرت7 نیز مردم را به دقت و تفکر در آن وا میدارد که خود این امر موجب باز شدن چشم باطن و ایجاد دیدی واقعی و نگرشی صحیح به زندگی میشود.
[ سه شنبه 89/6/16 ] [ 12:43 عصر ] [ علی فغانی ]
مقدمه ابتدا لازم است مقصود از بصیرت روشن گردد و آنگاه به اصل بحث پرداخته شود. در بررسی هر امری، تجزیه مقدم بر ترکیب میباشد؛ لذا در ابتدا بحث مفهومشناسی موضوع ارائه میگردد. بصیرت در لغت به معنای: عبرت، ثبات در دین، حجت و استبصار در چیزی، علم و خبره، زیرکی و گواه، و همچنین به معنای عقیدهی قلب و یقین میباشد. بصیر بر دو وجه قابل استعمال است: 1. مدرک شیءٍ مُبصَر 2. عالم. ابن اعرابی میگوید: ابصرالرجل: یعنی زمانیکه از کفر به سوی بصیرت ایمان خارج شد در اینجا بصیرت را به ایمان نسبت میدهند. بصیرت در اصطلاح، روشنایی و نور خاصی است که در نتیجهی استضائه از چراغ وحی و امامت در عمق جان انسان پدید میآید و چراغ وحی و امام مقدمهی چراغ بصیرت در عمق وجود انسانند. اشخاص فاقد بصیرت، فاقد حیات انسانی هستند؛ چون اندیشهی آنان در تاریکی است و حقیقت را نمیبینند و به همین دلیل راه رشد و سعادت را هم نمیشناسند. قرآن کریم در مورد کسانی که چراغ بصیرت را در جان دارند و کسانی که فاقد این چراغند؛ مقایسهای دارد. أو من کان میتاً فأحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها کذلک زیّن للکافرین ما کانوا یعملون؛ آیا کسی که مرده [دل] بود و زندهاش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود، چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکیهاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟ اینگونه برای کافران آنچه انجام میدادند زینت داده شده است. اهمیت بصیرت از آنجا روشن میشود که محور همهی افعال انسان میباشد و عکس العملهای متفاوت افراد بر طبق آن شکل میگیرد و ارزش و اعتبار انسان وابسته به نوع بینش اوست. قدر کل امرئ مایحسن ؛ هرکس آنقدر میارزد که میداند و مهمتر از معیار ارزش انسان که شناختهای او میباشد، معیار ارزش شناختهاست که چه شناختی برای انسان سودمندتر و ضروریتر است. ما در این مقاله برآنیم که از منظر حضرت علی7 به این موضوع بنگریم و ضمن آشنایی با عوامل و منابع بصیرت؛ کلمات نورانی آن حضرت را چراغ راهمان سازیم. عوامل و زمینههای بصیرت1. تقوا و یاد حق؛ از مهمترین عوامل ایجاد بینش صحیح، تقوا میباشد. و اولین شرط در مسیر کمال انسان این است که برای اعمال و رفتارهای خود، معیار و ضابطهای در اختیار داشته باشد و هواهای نفسانی را تحت کنترل بگیرد. چنانکه حضرت علی(ع) میفرمایند: اعلموا، عبادالله، أن التقوی دارحصن عزیز ... ألا وبالتقوی تقطع حمة الخطایا...؛ ای بندگان خدا! بدانید که تقوا، دژی محکم و شکست ناپذیر است... آگاه باشید [که] با پرهیزکاری، ریشههای گناهان را میتوان برید.... برای اینکه روشنی چراغ بصیرت تداوم پیدا کند، باید سدی محکم جلوی طوفان هوس کشیده شود، و تقوا همان سد نیرومندی است که میتواند طغیان هوس را در انسان مهار کند. امیرالمؤمنین(ع) در جای دیگر میفرمایند: فان الله التقوی دواء داء قلوبکم و بصر عمی أفئدتکم...؛ همانا تقوا و ترس از خدا، داروی بیماریهای دلها، روشنایی قلبها و ... است. امام سجاد7 میفرمایند: برای بنده، چهار چشم است: دو چشم که با آن دو امر دین و دنیایش را میبیند و دو چشم که با آن دو امر آخرتش را میبیند، پس چنانچه خداوند متعال خیر را به بندهای اراده کرد، دو چشم قلبش را باز میکند سپس با آن دو غیب را میبیند و چنانچه خداوند به بنده، غیر آن را اراده کرد، قلبش را با آنچه در آن است، ترک میکند. کسی که خداوند او را در پیکار با نفس یاریاش دهد، چراغ هدایت در قلبش روشن شده و دشواریها بر او آسان میشود. چنانکه حضرت7 میفرمایند: ... إن من أحب عبادالله الیه عبداً أعانه الله علی نفسه، فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف؛ فزهر مصباح الهدی فی قلبه وأعدالقری لیومه النازل به ... نظر فأبصر و ذکر فاستکثر...؛ ای بندگان خدا! همانا بهترین و محبوبترین بنده نزد خدا، بندهای است که خدا او را در پیکار با نفس یاری داده است، آن کس که جامهی زیرین او اندوه و لباس رویین او ترس از خداست، چراغ هدایت در قلبش روشن شده و وسایل لازم برای روزی او فراهم آمده ... همواره به یاد خدا بوده و اعمال نیکو، فراوان انجام داده است.... یاد خداوند موجب آبادی قلبهاست، چنانکه دومین وصیت امام7 به فرزندشان، ذکر و یاد حق میباشد. امام7 اهل ذکر را به کسانی تشبیه فرمودهاند که در بیابانها، راه را به مردم نشان میدهند. زیرا انسانها را به سوی حقیقت که خداوند است، راهنمایی میکنند. پیوسته برای خداوند در هر دوره، بندگانی بوده که به اندیشهی آنان الهام میکرده و در وادی خردهایشان با آنان سخن میگفته است. ... فاستصحبوا بنور یقظه فی الابصار والاسماع والافئدة...؛ اینان به نور بیداری، در دلها و چشمها و گوشها نور میافشانند. اینان پردهی آن جهان را از جلوی چشم مردم دنیا برداشتهاند. گویا ایشان چیزهایی را میبینند که مردم نمیبینند و میشنوند آنچه را که دیگران نمیشنوند. نتیجهی تقوا شناخت و ساخت خویشتن است که انسان را به مقام والای محبوبیت میرساند و در این دنیا با بینایی نافذ مینگرد و راهی را که باید سپری کند، با بینایی شایسته تشخیص داده، مشعلهای فروزان الهی را که سر راهش نصب شده، شناخته و ناهمواریها و فرو رفتن در فراز و نشیبهای راهش را پشت سر میگذارد. 2. نفی وابستگیهای مادی؛ یکی از عواملی که موجب بصیرت انسان میگردد این است که وابستگیهای مادی را از خود دور کند. حدیث قدسی به این مطلب اشاره دارد: یا دنیا! اخدمی من خدمنی و اتعبی من تبعک؛ ای دنیا! به کسی که به من خدمت میکند، خدمت کن و کسی که دنبال تو میآید را خسته کن. حضرت امیر7 نیز گرایش به دنیا را از صفات انسانهای کور میشمرند که چیزی ورای دنیا نمیبینند، ولی شخصی که بصیر است، گرفتار دنیا نمیشود و از دنیا توشه بر میدارد: وانما الدنیا منتهی بصر الأعمی ولا یبصر عمّا وراءها شیئاً، والبصیر ینفذها بصره و یعلم أنّ الدار وراءها. فالبصیر منها شاخص، والأعمی إلیها شاخص والبصیر منها مترود والأعمی لها متزود؛ و همانا دنیا نهایت دیدگاه کوردلان است که آن سوی دنیا را نمینگرند، اما انسان آگاه نگاهش از دنیا عبور کرده، از پسِ آن، سرای جاویدان آخرت را میبیند، پس انسان آگاه به دنیا دل نمیبندد و انسان کوردل تمام توجهش دنیاست. بینا از دنیا زاد و توشه میگیرد و نابینا برای دنیا توشه فراهم میکند. غرض حضرت، تنفیر از دنیا و توبیخ کسی است که نظرش را به سوی دنیا کوتاه کند. حضرت در این فراز، به زیبایی تفاوت این دو را بیان میفرمایند. استفاده از کلمات "مِن" و "الی" که مقابل هم میباشند که "مِن" ابتدا و "الی" انتها را نشان میدهند، به وضوح نشانگر اختلاف این دو صنف است. شخص بصیر از این منزل کوچ نموده و دنیا را به منزلهی راه رسیدن به وطن و مکانش میداند. شخص فاقد بصیرت به دنیا ناظر است. زیرا او بعد از آنکه در این دنیا چیزی را شناخت، گمان میکند که اینجا قرارگاه است و نظرش را مصروف آن میکند. حضرت علی7 در جای دیگری بیان میفرمایند که نگاه به دنیا بر دو وجه متصور میشود: 1. خود دنیا مطلوب بالذات باشد که در این هنگام باز دارندهی یاد حق است. 2. غرض از نگاه به دنیا، بصیرت یافتن و هدایت یافتن توسط آن باشد که چنین نگاهی بسیار مطلوب میباشد. پس مقصود حضرت، خود جهان طبیعت با قواعد و شگفتیهایش نمیباشد، بلکه مقصود ارتباط حیات طبیعی محض انسانی با رویه محسوسی از عالم طبیعت است و لذا میفرمایند: ... من أبصر بها بصّرته و من أبصر إلیها أعمته؛ ... کسی که با چشم بصیرت به آن بنگرد، او را آگاهی بخشد و به آن کس که چشم به دنیا دوزد، کوردلش میکند. 3. بهرهگیری از ابزار شناخت؛ یکی از عواملی که انسان را به بینش صحیح میرساند، این است که از وسایلی که به این منظور در اختیار او قرار گرفته است، به خوبی استفاده کند. هر امری برای خود وسایل خاصی نیاز دارد. وسایل مورد نیاز بینایی، شنیدن سپس اندیشیدن، نگریستن و آنگاه بینش یافتن، عبرت گرفتن و قدم برداشتن در راههای روشن است. حضرت، این بهرهگیری را وسیله بینایی معرفی میفرمایند: قد بصّرتم إن أبصرتم، و قد هدیتم إن اهتدیتم وأسمعتم إن استمعتم؛ اگر چشم بینا داشته باشید، حقیقت را نشانتان دادهاند، اگر هدایت میطلبید شما را هدایت کردند، اگر گوش شنوا دارید، حق را به گوشتان خواندهاند. 4. عبرت؛ الفکر مرآة صافیة والاعتبار منذر ناصح؛ اندیشه، آینهای شفاف و عبرت از حوادث و بیم دهندهای خیراندیش است. اعتبار یعنی تأثر از آنچه انسان از تحولات و عواقب در جوامع بشری میبیند. خواه کسانی که از اعصار تاریخ جلوتر بودهاند و خواه در آنچه حاضر است و روزها و ماههایش بر او میگذرد. حضرت در جای دیگر اشاره دارند که فردی که اعتبار نمیکند، فکر ندارد و کسی که فکر ندارد، بصیرت ندارد. نیز میفرمایند:فاتعظوا بالعبر النوافع واعتبروا بالای السواطع؛ ای بندگان خدا! از آنچه عبرتآور و منفعت بخش است پند گیرید و از آیات روشن در عبرت فرو روید. منبع : سایت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
[ سه شنبه 89/6/16 ] [ 12:23 عصر ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |