حماسه ملت ایران در دفاع مقدس، نمایشگر قله ظرفیتهاى انسانى مردم این سرزمین خدایى است این تجربهى درسآموز [دفاع مقدس]، سرمشق همیشگى ملت بزرگ ایران و الگوى موفقى در برابر چشم همهى ملتهاى مسلمان است. [ یکشنبه 89/6/28 ] [ 10:20 عصر ] [ علی فغانی ]
اندیشه پلید جنگ عراق علیه ایران برای جداسازی استان خوزستان را اولین بار انگلیسیهای استعمارگر در سال 1329 شمسی پیریزی کردند اما چون در آن زمان حکومت پهلوی در ایران تحت اختیار خودشان بود از این جنگ صرفه نظر کردند.
یکی از روزهای تیرماه 1359 شمسی، مرز اردن و عراق، در یک ملاقات شوم و شیطانی بین دو ابلیس، جنگی نابرابر و ناخردانه پیریزی میشود تا آفتاب تابان انقلاب نور، انقلابی که تاریکیهای دنیای ستم را محو میکند، خاموش شود. صدام حاکم نظامی عراق و زبینگو برژینسکی مشاور امنیت ملی جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، در این ملاقـــــــات، حمله نظامی عراق به ایران را بررسی و برژینسکی به صدام قول میدهد: «آمریکااز تهاجم عـــراق به ایران حــمایت خواهد کرد.» بعد از این ملاقات سخنان حاکمان عراق حالت خصومت و جنگ میگیرد، آشکارا ایران را به جنگی فراگیر تهدید میکنند و آشوبهای زیادی را در خوزستان به راه میاندازند. هر چند اگر بخواهیم تاریخ دقیق شروع جنگ ایران و عراق را مشخص کنیم، باید شروع آن را 21/12/1357 یعنی یکماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قرار دهیم، چون در این روز ارتش عراق برای اولین بار به پاسگاه مرزی میروان حمله هوایی کرد. از این تاریخ تا 31 شهریور 1359 که عراق حمله سراسری و همه جانبهی خود را در ساعت 14 علیه ایران آغاز کرد، 636 نوبت حمله هوایی، زمینی و توپخانهای به خاک ایران انجام داد. اسناد و اعتراضهای ایران در این زمینه در سازمانهای بین المللی موجود است. صدام جنگ را با الهام گرفتن از جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل طراحی و شروع کرد. در این جنگ که بین کشورهای عربی و اسرائیل رخ داد، اسرائیلیها با بهرهگیری از اصل غافلگیری در مدت 6 روز ارتشهای کشورهای عربی را در هم کوبیدند و جنگ را به نفع خودشان تمام کردند. ارتش عراق در آن روز با استفاده از 192 هواپیمای جنگی حمله گسترده و از پیش طراحی شدهایی را آغاز کرد. در اولین روز جنگ، مناطق مسکونی، فرودگاهها و کارخانجات شهرهای تهران، بوشهر، اهواز، دزفول، کرمانشاه، همدان، تبریز، اصفهان، سنندج، شهر کرد و … مورد حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفت. روز بعد خلبانان شجاع و قهرمان ایران با 140 هواپیمای جنگی تا عمق خاک عراق نفوذ و با بمباران پایتخت و سایر شهرهای عراق و نابودسازی پایگاههای نظامی این کشور، پاسخ قاطعی به حملات هوایی عراق دادند. شهرهای سرپل ذهاب، قصر شیرین، سومار، مهران، موسیان، بستان و هویزه در روزهای آغازین جنگ به اشغال ارتش عراق درآمد و مدافعان این شهرها به ناچار ازاین شهرهاعقب نشینی کردند. صدام در ابتدای حمله، اهداف شیطانی خود را به این شرح اعلام کرد: 1- لغو قرارداد 1975 میلادی الجزایر 2- تجزیه استان خوزستان یا جداسازی آن از ایران 3- حمایت از اقلیتهای غیر فارس یا تقسیم ایران به پنج کشور کوچک و ضعیف 4- براندازی حکومت جمهوری اسلامی و نابود سازی کشور ایران او با اتکاء به حمایتهای قدرتهای شیطانی دنیا و به خیال خام خود وعده فتح چند روزه ایران را داد. برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور وقت آمریکا 23 روز قبل از شروع جنگ د رمصاحبه با روزنامه السفیر لبنان گفته بود: «جنگ حداکثر ده روزو با پیروزی عراق پایان خواهد یافت.» ارتشی که برای فتح چند روزه تمام ایران تجهیز و آماده شده بود واز حمایت آشکار حداقل 36 کشور قدرتمند برخوردار بود غیر از اشغال چند شهر کوچک مرزی و محاصره آبادان و سوسنگرد در یکماه اول جنگ نتوانست کار دیگری انجام دهد و زمینگیر شد. صدام در ابتدای حمله دو گردان از نیروهای خود یعنی 600 نفر را مأمور اشغال خرمشهر کرده بود اما وقتی آنها نتوانستند کاری انجام دهند دو لشکر زبده که تعداد نفراتشان 5400 نفر بود، مأمور این کار شدند. اشغال یک شهر توسط دو لشکر که برخوردار از انواع سلاحهای پیشرفته روز دنیا هستند کاری ساده است. به خصوص که مدافعان آن یعنی حدود هشتصد نفر از رزمندگان ارتشی، پاسدار، خواهران و برادران بسیجی و پاسداران کمیته انقلاب اسلامی سابق، با کمترین و ابتدائیترین سلاحها مانند تفنگ، آرپیجی 7 و کوکتل مولوتوف از این شهر حفاظت کنند. اما این اصل در جایی کارساز است که عنصر ایمان به خدا، عشق به وطن و فرهنگ ایثار و مردانگی جبهه حضور نداشته باشد. دو لشکر و دو گردان از نیروهای عراقی که از طریق هوا و توپخانههای دوربرد مورد حمایت بودند، در برابر تعداد اندکی از مدافعان شهر که مورد بیمهری برخی مسئولین کشور از جمله رئیس جمهور وقت ایران، بنیصدر خائن و فرمانده کل نیروهای مسلح، نمیتوانند کاری انجام دهند و پس از گذشت روزهای متوالی همچنان خرمشهر در دست مدافعان شهر میماند. صدام که قول فتح چند روزه تهران را داده است حالا چند هفتهای است پشت دروازههای خرمشهر زمینگیر شده. او به ناچار یک لشکر دیگر هم وارد جبهه خرمشهر کرد. مهاجمان عراقی با شدت تمام شهر را میکوبیدند، آتش توپخانه، تانک و بمبهایی که از هواپیماهای عراقی بر روی شهر میریخت، بیوقفه ادامه داشت. فریادهای مدافعان شهر در کمک خواستن هم به جایی نمیرسید. رفته رفته رزمندگانی که در خرمشهر مشغول دفاع مردانه بودند به شهادت میرسیدند، مجروح میشدند و یا به اسارت دشمن در میآمدند. تمام نامردان خارجی و داخلی دست به دست هم میدهند تا با قربانی کردن صدها نفراز اسطورههای این ملت در قربانگاه خرمشهر، تلخترین روز تاریخ معاصر ایران را رقم بزنند، خرمشهر پس از 34 روز مقاومت مردانه در مقابل هزاران نفر از مهاجمان عراقی و غیر عراقی سرانجام در سوم آبان 1359 سقوط کرد و حزن و اندوه این شکست نابرابر در سینههای تکتک ایرانیان ماند تا در سوم خرداد 1361 فرزندان قهرمان این ملت با انجام عملیات غرور آفرین بیت المقدس و پس از 25 روز نبرد با مهاجمان عراق با کشتن 000/16 نفر از آنها و به اسارت گرفتن 000/19 نفر، بار دیگر خرمشهر را به آغوش میهن اسلامی بازگردانند. روزی که خرمشهر سقوط کرد تنها حدود 150 نفر نیرو از مدافعان شهر باقیمانده و بقیه به شهادت رسیده بودند. این 150 نفر هم با دست خالی در مقابل هزاران نیروی نظامی و 200 دستگاه تانک تا آخرین نفس مردانه جنگیدند. بخشی از نامه دریابان علی شمخانی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح که آن موقع فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان خوزستان بود، شاید قدری از وضعیت آن زمان را روشن کند. ایشان در بخشی از نامه خود خطاب به مسئولین و به خصوص بنی صدر خائن این چنین مینویسد: «... مسولین، مسلمین به دادمابرسید. این چه سازمان رسمی شناخته شده ایی است که اسلحه انفرادی ندارد؟ ... از150پاسدارخرمشهرتنها30 نفرباقی مانده ... مامی توانیم با30 خمپاره خونین شهر رابرای 30 ماه نگه داریم و امروز 30تفنگ نداریم ....» وقتی عراقیها وارد خرمشهر شدند، دست به غارت شهر زدند. 5000 خودرو خارجی از گمرک خرمشهر. 15000 یخچال از خانههای مردم. 000/700 تن کالاهای موجود در انبارهای بندر خرمشهر. و هر آنچه از اموال مردم در این شهر بود، همه را به یغما بردند. بعد از غارت شهر به دستور سرتیپ احمد زیدان فرمانده اشغالگران خرمشهر، با 300 تن مواد منفجره تمام خانههای شهر را ویران کردند. سربازان عراقی پس از ورود به شهرهای اشغالی دست به غارت اموال مردم میزدند. کشتار غیر نظامیان، تجاوز به زنان و دختران، زنده به گورکردن آنها و … نمونههایی از توحش اشغالگران بود. تغییرشرایط به نفع ایران 9 ماه از جنگ سپری شده بود و ماهیت پلید بنیصدر که از قبل برای امام (ره) شناخته شده بود؛ با خیانتها و بیلیاقتیهای او برای سایر مسئولین و مردم نیز شناخته شد. وقتی امام (ره) مطمئن شد مردم ماهیت واقعی بنیصدر را شناختهاند، او را از فرماندهی نیروهای مسلح عزل کرد. بعد از آن نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی به دلیل خیانت و بیلیاقتی او را از مقام ریاست جمهوری برکنار کردند. با این اتفاق فضای کشور و جبههها شور و اشتیاق خیلی زیادی به خود گرفت. فرماندهان دلسوز و مومن که به دستور بنیصدر از ارتش اخراج شده بودند مثل سرلشکر شهید علی صیاد شیرازی به ارتش بازگشتند و همراه نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای داوطلب بسیجی شروع به بازپس گرفتن شهرهای اشغال شده از دست اشغالگران عراقی کردند. منبع: کتاب زنگ تاریخ تألیف علی اکبر رئیسی [ یکشنبه 89/6/28 ] [ 9:53 صبح ] [ علی فغانی ]
بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا وبایاد شهیدانی که با خون خود به ما فرهنگ عشق وایثار و شهادت آموختند ، عشق و شهادت را پیام آور شدند وتوحید وحرکت را راهنما و با یاد شهدای گمنام خمینی (ره) ، بیاد رزمندگانی که با نیت وغسل وارد این میدان ودفاع مقدس می شدند. بیاد آنهایی که بدون چشم داشتی جان برکف همه وجود خود را خالصانه تقدیم این انقلاب بی نام خمینی کبیر کردند .بیاد آنهایی که هرچه ماداریم به برکت خون آن شهیدان والا مقام می باشد .بیاد رزمندگانی که فقط با خدا معامله کردند ودربند جاه ومقام وموقعیت بعد از جنگ نشدند وحقی را برای خود مطالبه نکردند ، که اگر چنین نیز می شد ناحق نبود ، ولی خالص بودن رزمشان را ارزان نفروختند وقدر این سرمایه الهی را دانستند. به آنهایی که هنوز داغ هشت سال دفاع بر پیشانی مبارکشان وجود دارد ولی..... بیاد جانبازان شیمیایی که در گوشه وکنار بیمارستانها و... به فراموشی سپرده شده اند بیاد ستاره هایی که سوسو زدند تا خورشید انقلاب پایدار وفروزنده بماند. عزیزان ایران اسلامی بیائید قدر این نعمتهای الهی را بدانیم وشاکر باشیم خدای را که رهبری داریم که نفس او نفس خمینی (ره ) وکلامش کلام اوست . [ یکشنبه 89/6/28 ] [ 8:33 صبح ] [ علی فغانی ]
این جنگ از دیدگاه عرفانی و معنوی حضرت امام، برای ملتی که به تازگی از استبداد رژیم شاهنشاهی رهایی یافته بود، یک “امتحان الهی” قلمداد شد. هجوم وحشیانه و گسترده رژیم بعث عراق در آخرین روز شهریور 1359، حادثه ای بزرگ را در تاریخ انقلاب اسلامی به ثبت رساند که سرانجام به خلق حماسه ای جاودان و حیرت انگیز در تاریخ سرزمین ایران انجامید. این جنگ از دیدگاه عرفانی و معنوی حضرت امام، برای ملتی که به تازگی از استبداد رژیم شاهنشاهی رهایی یافته بود، یک “امتحان الهی” قلمداد شد. “جنگ هم یک مسالهای بود که انسان خیال میکرد بسیار مهم است، لکن معلوم شد که منافعش بیشتر از ضررهایش بود. آن انسجامیکه در اثر جنگ بین همه قشرهای مردم پیدا شد و آن معنای روحانی و معنوی که در خود سربازان ارتش و ژاندارمری و سپا پاسداران به نمایش گذاشته شد و آن روح تعاونی که در همه ملت از زن و مرد در سرتاسر کشور تحقق پیدا کرد، به دنیا فهماند که این مساله ای که در ایران است با همه مسائل جداست.” (صحیفه نور، ج16ص19) همچنین امام جنگ را برای ملت مقاوم و مبارز ایران ، عامل آگاهی، حرکت و خروج از فترت و سستی میدانست:”وقتی یک جنگی شروع شود، ملت ما بیدار میشود، بیشتر متحرک میشود.” (صحیفه نور،ج13،ص157) علل تجاوز دشمن از دیدگاه حضرت امام ; رژیم بعث عراق که خود آغازگر تجاوز به میهن اسلامی ایران بود در همان روزهای شروع جنگ برای فریب افکار عمومی جهان و ملتهای مسلمان و اعراب منطقه، علل ذیل را برای این تهاجم برشمرد: 1ـ الزام ایران به شناسایی حاکمیت عراق بر اروند رود. 2ـ بازگرداندن سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به اعراب. 3ـ قطع دخالت ایران در امور داخلی عراق. 4ـ مجبور کردن ایران به پذیرش خودمختاری برخی از استانهای مرزی همچون خوزستان و کردستان. هر چند مجامع و محافل بین المللی در روزهای آغاز جنگ به گمان پیروزی نظامی عراق، درباره دلایل واقعی عراق سکوت اختیار کردند، اما هنگامی که عراق را در نابودی انقلاب اسلامی ناکام دیدند اعتراف کردند که رژیم عراق به قصد سرنگونی نظام اسلامی ایران و شکست انقلاب اسلامی و پیشگیری از نفوذ آن به جهان اسلام و خاورمیانه به ایران حمله کرده است. امام خمینی که از اهداف دشمن و استکبار جهانی در رویارویی با انقلاب اسلامی شناخت ژرف و عمیقی داشت در روزهای آغازین جنگ ریشه و علت تهاجم را در چند موضوع مهم مشخص و تبیین نمودند: 1ـ اسلام خواهی نظام و حکومت اینکه انقلاب اسلامی برای تحقق حاکمیت دینی به وجود آمده و بر مسائلی همچون رهایی از سلطه بیگانگان، قطع رابطه با رژیم اشغالگر قدس، تاکید بر مشترکات اسلامی و وحدت فرقه های اسلامی اصرار دارد، واکنش و مخالفت استکبار جهانی را برانگیخت و بر دشمنی آنان افزود. حضرت امام در این باره میفرمایند:”اینکه میبینید عراق به ایران حمله میکند، علتش گرفتن چهار وجب خاک نیست، بلکه علت اصلی آن ترس آنها از حکومت اسلامی و اتحاد اسلامی است.” (صحیفه امام، ج15، ص5) “جرم واقعی ما از دید جهانخواران و متجاوزان، دفاع از اسلام و رسمیت دادن به حکومت جمهوری اسلامی به جای نظام طاغوت ستمشاهی است.” (صحیفه نور، ج20، ص116) 2ـ جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی حرکت توفنده انقلاب اسلامی برای رهایی از ظلم بانگ بیدار باش را برای خفتگان در چنگان استعمار به صدا درآورد و استکبار جهانی که این خیزش اسلامی را برنمیتابید برای مهار آن به جنگ متوسل شد. "آنها - استکبار جهانی- میدانند که مردم کشورهای اسلامی در مقابلشان میایستند و همچنین است مردم کشورهای غیر اسلامی که متوجه ما هستند، مثل سیاهپوستان." (صحیفه نور، ج18، ص112) 3ـ دشمنی شیطان بزرگ با پیروزی انقلاب اسلامی سلطه 30 ساله آمریکا بر فرهنگ، اقتصاد، سیاست و نیروهای مسلح ایران پایان یافت. اخراج مستشاران نظامی آمریکا، قطع رابطه سیاسی و اقتصادی، تصرف لانه جاسوسی و مخالفت جمهوری اسلامی ایران با سیاستهای استکباری آمریکا در منطقه خلیج فارس خواب آمریکا را برای سلطه مجدد بر ایران آشفته ساخت. "قدرتهای بزرگ که دستشان از مخازن بزرگ ایران کوتاه شده است و سلطه و قدرتشان با همت ملت ایران و قوای مسلح آن قطع گردیده است، اکنون بهدست و پا افتاده اند تا با جنگ افروزی بین برادران، سلطه خود را اعاده کنند و چپاولگری خود را از سر گیرند." (صحیفه نور، ج13، ص119 ) 4ـ تبانی اسرائیل و آمریکا نکته مهمی که در تحلیل علل تحمیل جنگ از نظر حضرت امام مخفی نماند، دشمنی رژیم غاصب اسرائیل با اهداف و سیاستهای انقلاب اسلامی در جهان اسلام است. رژیم ستمشاهی از قویترین پشتیبانان و همپیمانان اسرائیل در منطقه خاورمیانه محسوب می شدکه با پیروزی انقلاب اسلامی نه تنهاضربه سختی به اسرائیل وارد آورد بلکه عامل مهمی در بسیج مسلمانان علیه سیاستهای غاصبانه این رژیم گردید. لذا یکی از راههای جلوگیری از وحدت مسلمانان، تبانی اسرائیل و آمریکا برای تحمیل جنگ علیه ایران بود. برخی از سردمداران اسرائیل با خوشحالی اعتراف کردند که ما از درگیری ایران و عراق شدیداً شادمان هستیم زیرا با تحلیل رفتن قدرت نظامی عراق و ایرن، اسرائیل با خطر بزرگی روبرو نیست و فرصت مییابد تا سیاست توسعه طلبانه خود را ادامه دهد. (روزنامه اطلاعات2/7/59 به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس) "قدرتهایی که باید صرف برانداختن اسرائیل و نجات بیت المقدس بزرگ شود، با تبانی بین شیاطین بزرگ و صهیونیسم جهانی و بین حزب بعث ، صرف هجوم بر ضد مخالف سرسخت اسرائیل و آمریکا شد و میشود." (صحیفه نور، ج15، ص158) 5ـ توسعه طلبی رژیم عراق پس از فروپاشی رژیم ستمشاهی ایران که با حمایت آمریکا سالها ژاندارم منطقه بود، این منطقه عملا با خلاء قدرت سیاسی و نظامی مواجهه گردید. از منظر امام این حادثه حاکمان قدرت طلب عراق را تحریک کرد تا با تهاجم به ایران و برتری نظامی خود در منطقه، حاکمیت خود را بر خلیج فارس تحمیل کند. همچنین خلاء قدرت در رهبری اعراب رژیم عراق را وسوسه کرد تا شاید در این موقعیت بتواند رهبری اعراب را به دست بگیرد. "صدام در تهاجم خود به این کشور اسلامی نقشه رهبری خود بر اعراب و منطقه و ژاندارمی خلیج فارس را تعقیب میکرد و آمریکا نیز از جهالت و غرور و بلند پروازی صدام استفاده کرد و او را به هجوم به ایران واداشت." (صحیفه نور، ج19، ص292) 6ـ مساعد بودن شرایط داخلی شرایط سیاسی داخل کشور در اوایل سالهای انقلاب، زمینه مناسب سیاسی و روانی را برای حمله عراق آماده کرده بود. وجود تنشهای سیاسی، ضعف بنیه نظامی ارتش به علت اخراج مستشاران نظامی و دستگیری تعدادی از افسران نظامی خائن در کودتای شهید نوژه، اختلاف نظر مسئولان و خیانت بنی صدر اولین رئیس جمهوری ایران، زمینه مناسب شکل گیری تهاجم بود. "صدام را وادار کردند که به این کشور اسلامی حمله کند و بعضی از اشخاصی که آن وقت سردمدار بودند خیانت کردند به این کشور و در عین حالی که اطلاع داشتند چیزی نگفتند." (صحیفه نور، ج16، ص107) گواه خیانت بنی صدر در اوان جنگ، داشتن حالت انفعالی در مقابل هجوم دشمن، عدم تحرک جدی برای بیرون راندن دشمن و به کار نگرفتن نیروهای عظیم مردمی در یگانهای رزمی در طول مدت ریاست جمهوری و جانشینی فرماندهی کل قوای او است که پس از عزل وی این مشکل جدی بر طرف شد و عملیاتهای مهم پی در پی با حضور جوانان پرشور بسیجی انجام گرفت. "البته با خیانت بعضی ها که آن وقت بودند یک جاهایی را به غافلگیری گرفتند لکن آن وقتی که جوانها در مقابلشان ایستادند دیگر نتوانستند یک قدم پیش بیایند." (صحیفه نور، ج15،ص423) ماهیت جنگ تحمیلی از دیدگاه حضرت امام خمینی در روزهای آغازین جنگ شبهاتی درباره دفاع مشروع مطرح میشد. زمینه بروز این شبهات، اسلامی بودن کشور عراق و مسلمان بودن آنها بود. از این رو امام خمینی به دفع این شبهات و تبیین ماهیت جنگ و متجاوزان پرداختند تا رزمندگان با بصیرت کامل به دفاع مقدس خویش ادامه دهند. ماهیت جنگ عراق علیه ایران از دیدگاه امام دارای سه مشخصه ذیل بود: 1ـ جنگ اسلام و کفر با مروری بر عملکرد حزب بعث عراق از آغاز تسلط بر کشور عراق که با کودتا انجام پذیرفت تا کنون، مخالفت شدید آنان با احکام و قوانین اسلامی به خوبی مشهود است. امام به عنوان یک مرجع دینی سالهای متمادی در عراق تبعید بودند و از نزدیک شاهد فعالیتهای ضد دینی آنان بود، میفرمود: "ما حزب بعث عراق را میشناسیم و میدانیم که اینها به اسلام عقیده ندارند و دشمن اسلامند و اسلام را خار راه خویش میدانند و صدام حسین این جنگ را بر ملت مسلمان ایران تحمیل کرد. ما کسانی را که از اصول اسلام و قرآن کریم انحراف حاصل م کنند و به قتل عام مسلمانان میپردازند را مسلمان نمیدانیم... و شما – رزمندگان – برای حفظ اسلام دارید جنگ میکنید و صدام برای نابودی اسلام، الآن اسلام به تمامه در مقابل کفر واقع شده است." (صحیفه نور، ج13 و 15، ص197 و 53) 2ـ جنگ حق و باطل از معیارهایی که نشان میدهد ملتی در یک حرکت و عمل در موضع حق یا باطل قرار دارد، انگیزه های درست یا نادرستی است که از انجام آن دارد. رژیم عراق با انگیزه نابودی انقلاب اسلامی و تصرف بخشهایی از میهن اسلامی تجاوز به خاک ایران را آغاز کرد وبرای تحقق آن از هیچ جنایتی فرو گذار نکرد، اما رزمندگان اسلام با انگیزه دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی پا به عرصه جنگ گذاشتند. "این جنگ، جنگ اعتقاداست، جنگ ارزشهای اعتقادی – انقلابی و ما در مقابل ظلم ایستاده ایم." (صحیفه نور، ج15، ص229) 3ـ جهاد دفاعی ماهیت جنگ ایران در برابر عراق از دیدگاه حضرت امام جهاد دفاعی بود: "ایران برای خدا قیام کرده است، برای خدا ادامه میدهد و جز دفاع، جنگ ابتدائی با هیچ کس نخواهد کرد." (صحیفه نور،ج16، ص68( رژیم عراق همزمان با هجوم گسترده خود به شهرهای غربی و جنوبی، مناطق مسکونی و اقتصادی دیگر شهرها را با بمب، توپ و موشک هدف قرار میداد. امام پس از مشورت با مسئولان و فرماندهان نظامی، سیاست دفاعی کشور را بر هجوم پیشگیرانه بنیان نهاده و فرمودند:"وارد شدیم در عراق برای اینکه نگذاریم هر روز شهرها مورد حمله واقع شود و میخواهیم این حملات را به حدی برسانیم که نتوانند کاری بکنند و این یک دفاعی است که ما داریم." (صحیفه نور، ج16،ص223) ایشان خطاب به فرماندهان نظامی، سیاست پیشروی در داخل خاک عراق را اینگونه ترسیم نمودند: "تکلیف ما اینست که جلوی اینکار را بگیریم. تکلیف ما این است که تا هر کجا که جلوگیری از این امر لازم است، پیش برویم و تاهر کجایی که باید دفاع کرد، پیشروی باید کرد." (صحیفه نور، ج16، ص28 ) حضرت امام ضمن تبیین علت ورود به خاک عراق از نظر سیاسی و نظامی، ازاین اقدام به عنوان اهرمی برای فشار به مجامع بین المللی استفاده میکند و اتمام عملیات دفاعی رزمندگان را در خاک عراق متوقف بر پذیرش خواسته های جمهوری اسلامی می داند. منبع: سایت راویان [ یکشنبه 89/6/28 ] [ 8:10 صبح ] [ علی فغانی ]
مساله سکوت و مداراى آنحضرت و فلسفه آن است . مقصود از سکوت , ترک قیام و دست نزدن به شمشیر است , و الا چنانکه قبلا گفته ا یم , على از طرح دعوى خود و مطالبه آن و از تظلم در هر فرصت مناسب خوددارى نکرد . على از این سکوت به تلخى یاد مى کند و آنرا جانکاه و مرارتبار مى خواند: ( و اغضیت على القذى و شربت على الشجى و صبرت على اخذ الکظم وعلى امر من العلقم ) . خار در چشمم بود و چشمها را بر هم نهادم , استخوان در گلویم گیر کردهبود و نوشیدم , گلویم فشرده مى شد و تلختر از حنظل در کامم ریخته بود وصبر کردم . سکوت على سکوتى حساب شده و منطقى بود نه صرفا ناشى از اضطرار وبیچارگى , یعنى او از میان دو کار بنا به مصلحت یکى را انتخاب کرد که شاق تر و فرساینده تر بود ,براى او آسان بود که قیام کند و حداکثر آن بود که بواسطه نداشتن یار ویاور خودش و فرزندانش شهید شوند , شهادت آرزوى على بود و اتفاقا درهمین شرایط است که جمله معروف را ضمن دیگر سخنان خود به ابوسفیان فرمود: ( و الله لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه ) ( 1 ) . به خدا سوگند که پسر ابوطالب مرگ را بیش از طفل پستان مادر را دوست مى دارد , على با این بیان به ابوسفیان و دیگران فهماند که سکوت من ازترس مرگ نیست , از آن است که قیام و شهادت در این شرایط بر زیاناسلام است نه به نفع آن . على خود تصریح مى کند که سکوت من حساب شده بود , من از دو راه آنرا کهبه مصلحت نزدیکتر بود انتخاب کردم: ( و طفقت ارتاى بین ان اصولبید جذاء او اصبر على طخیه عمیاء , یهرم فیها الکبیر و یشیب فیها الصغیرو یکدح فیها مؤمن حتى یلقى ربه , فرایت ان الصبر على هاتى احجى فصبرت وفى العین قذى و فى الحلق شجى ) ( 2 ) . در اندیشه فرو رفتم که در میان دو راه کدام را برگزینم ؟ آیا با کوته دستى قیام کنم یا بر تاریکى کور صبر کنم , تاریکیى که بزرگسال در آن فرتوت مى شود و تازه سال پیر مى گردد و مؤمن در تلاشى سخت تا آخرین نفس واقع مى شود , دیدم صبر بر همین حالت طاقت فرسا عاقلانه تر است پس صبرکردم در حالیکه خارى در چشم و استخوانى در گلویم بود . اتحاد اسلامى طبعا هر کسى مى خواهد بداند آنچه على درباره آن مى اندیشید , آنچه على نمى خواست , آسیب ببیند , آنچه على آن اندازه برایش اهمیت قائل بود که چنان رنج جانکاه را تحمل کرد چه بود ؟ حدسا باید گفت آن چیز وحدت صفوف مسلمین و راه نیافتن تفرقه در آن است , مسلمین قوت و قدرت خود را که تازه داشتند به جهانیان نشان مى دادند مدیون وحدت صفوف و اتفاق کلمه خودبودند , موفقیت هاى محیر العقول خود را در سالهاى بعد نیز از برکت همین وحدت کلمه کسب کردند , على القاعده على به خاطر همین مصلحت , سکوت ومدارا کرد . اما مگر باور کردنى است که جوانى سى و سه ساله دورنگرى و اخلاص را تاآنجا رسانده باشد و تا آن حد بر نفس خویش مسلط و نسبت به اسلام وفا دارو متفانى باشد که به خاطر اسلام راهى را انتخاب کند که پایانش محرومیت و خرد شدن خود او است ؟ ! بلى باور کردنى است , شخصیت خارق العاده على در چنین مواقعى روشن مى گردد , تنها حدس نیست على شخصا در این موضوع بحث کرده و با کمال صراحت علت را که جز علاقه به عدم تفرقه میان مسلمین نیست بیان کرده است , مخصوصا در دوران خلافت خودش آنگاه که طلحه و زبیر نقض بیعت کردند و فتنه داخلى ایجاد نمودند , على مکرروضع خود را بعد از پیغمبر با اینها مقایسه مى کند و مى گوید من به خاطرپرهیز از تفرق کلمه مسلمین از حق مسلم خودم چشم مى پوشیدم و اینان بااینکه به طوع و رغبت بیعت کردند بیعت خویش را نقض کردند , و پرواىایجاد اختلاف در میان مسلمین را نداشتند . ابن ابى الحدید در شرح خطبه 119 از عبدالله بن جناده نقل مى کند که گفت : ( روزهاى اول خلافت على در حجاز بودم و آهنگ عراق داشتم , در مکه عمره بجا آوردم و به مدینه آمدم , داخل مسجد پیغمبر شدم , مردم براى نمازاجتماع کردند , على در حالیکه شمشیر خویش را حمایل کرده بود بیرون آمد وخطابه اى ایراد کرد . در آن خطابه پس از حمد و ثناى الهى و درود برپیامبر خدا چنین فرمود : پس از وفات رسول خدا ما خاندان باور نمى کردیم که امت در حق ما طمع کند اما آنچه انتظار نمى رفت واقع شد , حق ما راغصب کردند و ما در ردیف توده بازارى قرار گرفتیم , چشمهایى از ماگریست و ناراحتى ها به وجود آمد و ایم الله لولا مخافه الفرقه بین المسلمین و ان یعود الکفر و یبور الدین لکنا على غیر ما کنا لهم علیه . به خدا سوگند اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهى دین نبود رفتار ما با آنان طور دیگر بود . آنگاه سخن را درباره طلحه و زبیر ادامه داد و فرمود این دو نفر با من بیعت کردند ولى بعد بیعت خویش را نقض کردند , عایشه را برداشته باخود به بصره بردند تا جماعت شما مسلمین را متفرق سازند . ایضا از کلبى نقل مى کند : على قبل از آنکه به سوى بصره برود در یک خطبه فرمود : قریش پس ازرسول خدا حق ما را از ما گرفت و به خود اختصاص داد . فرایت ان الصبرعلى ذلک افضل من تفریق کلمه المسلمین و سفک دمائهم و الناس حدیثوا عهدبالاسلام و الدین یمخض مخض الوطب یفسده ادنى وهن و یعکسه اقل خلق . دیدم صبر از تفرق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است , مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکى که تکان داده مى شود کوچکترین سستى آنرا تباهمى کند و کوچکترین فردى آنرا وارونه مى نماید . آنگاه فرمود چه مى شود طلحه و زبیر را ؟ خوب بود سالى و لااقل چند ماهى صبر مى کردند و حکومت مرامى دیدند آنگاه تصمیم مى گرفتند , اما آنان طاقت نیاوردند و علیه من شوریدند و در امرى که خداوند حقى براى آنها قرار نداده با من به کشمکش پرداختند . ابن ابى الحدید در شرح خطبه شقشقیه نقل مى کند : در داستان شورا چون عباس مى دانست که نتیجه چیست از على خواست که درجلسه شرکت نکند اما على با اینکه نظر عباس را از لحاظ نتیجه تاییدمى کرد پیشنهاد را نپذیرفت , و عذرش این بود انى اکره الخلاف من اختلاف را دوست نمى دارم , عباس گفت :اذا ترى ما تکره یعنى بنابراین باآنچه دوست ندارى مواجه خواهى شد . در جلد دوم ذیل خطبه 65 نقل مى کند : یکى از فرزندان ابولهب اشعارى مبتنى بر فضیلت و ذیحق بودن على و برذم مخالفانش سرود , على او را از سرودن این گونه اشعار که در واقع نوعى تحریک و شعار بود نهى کرد و فرمود : سلامه الدین احب الینا من غیره براى ما سلامت اسلام و اینکه اساس اسلام باقى بماند از هر چیز دیگرمحبوبتر و با ارجتر است . از همه بالاتر و صریحتر در خود نهج البلاغه آمده است . در سه مورد ازنهج البلاغه این تصریح دیده مى شود : 1 - در جواب ابوسفیان آنگاه که آمد و مى خواست تحت عنوان حمایت ازعلى ( ع ) فتنه به پا کند فرمود : ( شقوا امواج الفتن بسفن النجاه و عرجوا عن طریق المنافره وضعوا عنتیجان المفاخره ) ( 3 ) . امواج دریاى فتنه را با کشتیهاى نجات بشکافید , از راه خلاف و تفرقهدورى گزینید و نشانه هاى تفاخر بر یکدیگر را از سر بر زمین نهید . 2 - در شوراى 6 نفرى پس از تعیین و انتخاب عثمان از طرف عبدالرحمنبن عوف فرمود : ( قد علمتم انى احق الناس بها من غیرى و و الله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جور الا على خاصه ) ( 2 ) . شما خود مى دانید من از همه براى خلافت شایسته ترم به خدا سوگند مادامیکه کار مسلمین رو به راه باشد و تنها بر من جور و جفا شده باشد مخالفتىنخواهم کرد . 3 - آنگاه که مالک اشتر از طرف على ( ع ) نامزد حکومت مصر شدآن حضرت نامه اى براى مردم مصر نوشت ( این نامه غیر از دستور العمل مطولى است که معروف است ) در آن نامه جریان صدر اسلام را نقل مى کند تا آنجاکه مى فرماید : فامسکت یدى حتى رایت راجعه الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الى محقدین محمد (ص) فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله ارى فیه ثلما او هدما تکونالمصیبه به على اعظم من فوت ولایتکم التى انما هى متاع ایام قلائل (4) . من اول دستم را پس کشیدم تا آنکه دیدم گروهى از مردم از اسلام برگشتند( مرتد شدند اهل رده ) و مردم را به محو دین محمد دعوت مى کنند , ترسیدم که اگردر این لحظات حساس اسلام و مسلمین را یارى نکنم خرابى یا شکافى در اساساسلام خواهم دید که مصیبت آن بر من از مصیبت از دست رفتن چند روزه خلافت بسى بیشتر است . دو موقف ممتاز على ( ع ) در کلمات خود به دو موقف خطیر در دو مورد اشاره مى کند وموقف خود را در این دو مورد , ممتاز و منحصر به فرد مى خواند یعنى او درهر یک از این دو مورد خطیر تصمیمى گرفته که کمتر کسى در جهان در چنان شرائطى مى تواند چنان تصمیمى بگیرد . على در یکى از این دو مورد حساس سکوت کرده است و در دیگرى قیام , سکوتى شکوهمند و قیامى شکوهمندتر ,موقف سکوت على همین است که شرح دادیم . سکوت و مدارا در برخى شرائط بیش از قیامهاى خونین نیرو و قدرت تملک نفس مى خواهد . مردى را در نظر بگیرید که مجسمه شجاعت و شهامت و غیرت است , هرگز به دشمن پشت نکرده و پشت دلاوران از بیمش مى لرزد , اوضاع واحوالى پیش مىآید که مردمى سیاست پیشه از موقع حساس استفاده مى کنند وکار را بر او تنگ مى گیرند تا آنجا که همسر بسیار عزیزش مورد اهانت قرار مى گیرد و او خشمگین وارد خانه مى شود و با جمله هائى که کوه را از جا مى کند شوهر غیور خود را موردعتاب قرار مى دهد و مى گوید : پسر ابو طالب چرا به گوشه خانه خزیده اى ؟ تو همانى که شجاعان از بیم تو خواب نداشتند اکنون در برابر مردمى ضعیف سستى نشان مى دهى , ایکاش مرده بودم و چنین روزى را نمى دیدم . على خشمگین از ماجراها از طرف همسرى که بى نهایت او را عزیز مى دارداین چنین تهییج مى شود , این چه قدرتى است که على را از جا نمى کند , پس از استماع سخنان زهرا با نرمى او را آرام مى کند که : نه , من فرقى نکرده ام , من همانم که بودم , مصلحت چیز دیگر است تا آنجا که زهرا راقانع مى کند و از زبان زهرا مى شنود : حسبى الله و نعم الوکیل . ابن ابى الحدید در ذیل خطبه 215 این داستان معروف را نقل مى کند : روزى فاطمه سلام الله علیها على ( ع ) را دعوت به قیام مى کرد , در همینحال فریاد موذن بلند شد که اشهد ان محمد رسول الله على ( ع ) به زهرافرمود آیا دوست دارى این فریاد خاموش شود ؟ فرمود : نه , فرمود سخن منجز این نیست . اما قیام شکوهمند و منحصر به فرد على که به آن مى بالد و مى گوید احدى دیگر جرات چنین کارى را نداشت . قیام در برابر خوارج بود . ( فانا فقات عین الفتنه و لم یکن لیجترا علیها احد غیرى بعد ان ماجغیهبها و اشتد کلبها ) . تنها من بودم که چشم این فتنه را در آوردم , احدى غیر از من جرات برچنین اقدامى نداشت , هنگامى دست به چنین اقدامى زدم که موج تاریکى وشبهه ناکى آن بالا گرفته هارى آن فزونى یافته بود . تقواى ظاهرى خوارج طورى بود که هر مؤمن نافذ الایمانى را به تردید وامى داشت , جوى تاریک و مبهم , و فضائى پر از شک و دو دلى به وجود آمده بود . آنان دوازده هزار نفر بودند که از سجده زیاد پیشانیشان و سرزانوهاشان پینه بسته بود , زاهدانه مى خوردند و زاهدانه مى پوشیدند وزاهدانه زندگى مى کردند . زبانشان همواره به ذکر خدا جارى بود , اما روح اسلام را نمى شناختند و ثقافت اسلامى نداشتند , همه کسریها را با فشار برروى رکوع و سجود مى خواستند جبران کنند . تنگ نظر , ظاهر پرست , جاهل وجامد بودند و سدى بزرگ در برابر اسلام . على به عنوان یک افتخار بزرگ مى فرماید : این من بودم که خطر بزرگى راکه از ناحیه این خشکه مقدسان متوجه شده بود درک کردم , پیشانیهاى پینه بسته اینها و جامه هاى زاهدانه و زبانهاى دائم الذکرشان نتوانست چشم بصیرت مرا کور کند , من بودم که دانستم اگر اینها پا بگیرند چنان اسلام را به جمود و تقشر و تحجر و ظاهر گرائى خواهند کشاند که دیگر کمر اسلام راست نشود . آرى این افتخار تنها نصیب پسر ابوطالب شد , کدام روح نیرومند است که در مقابل قیافه هاى آنچنان حق به جانب تکان نخورد ؟ و کدام بازو است کهبراى فرود آمدن بر فرق اینها بالا رود و نلرزد ؟ ! 1 - نهج البلاغه , خطبه 5 . 2 - نهج البلاغه , خطبه 3 . 3 - نهج البلاغه , خطبه 5 . 4 - نهج البلاغه , خطبه 72 . 5 - نامه 62 . [ شنبه 89/6/27 ] [ 10:27 صبح ] [ علی فغانی ]
مسلمانان واقعی عکس العمل نفرت آمیز و مقابله به مثل نخواهند داشت. انسان هایی که فطرت و انسانیت خود را فراموش کرده اند، دست به چنین اعمالی می زنند. چرا که فطرت انسانی این است که بر عقاید دیگران احترام گذاشته شود.انسان های سالم این کار را انجام نمی دهند و قطعا کسانی که مریض روحی و فکری اند و یا اینکه دست نشانده جایی هستند، این کار را انجام می دهند. وقتی تمام انسان های با وجدان بیدار این واقعه را محکوم می کنند، نشان از این دارد که توهین کنندگان به قرآن کریم، انسان هایی افراطی و از نظر روحی مریض اند.بر اساس قرآن مسلمانان نه تنها باید به تمام پیامبران و کتب آسمانی آنها احترام گذاشته، بلکه باید به آنها ایمان بیاورند. چرا که قرآن ما هم تکمیل ادیان و کتب آسمانی دیگر است و به همین دلیل مسلمانان در مقابل عمل قرآن سوزی عکس العمل نفرت انگیز و مقابله به مثل نخواهند داشت. منبع سایت مردم سالاری [ جمعه 89/6/26 ] [ 11:52 عصر ] [ علی فغانی ]
تاثیر ورزش بر بارداری
منبع : سایت پرنیاز (حسین البوصبیح ) [ جمعه 89/6/26 ] [ 11:19 عصر ] [ علی فغانی ]
در وضعیت جسمی زنان تا ثیرورزش منبع : سایت پرنیاز (حسین البوصبیح ) [ جمعه 89/6/26 ] [ 11:7 عصر ] [ علی فغانی ]
ورزش به شما کمک خواهد کرد تا چربی از دست داده و لاغر شوید. اما باید دلایل مهم بیشتری برای ورزش کردن وجود داشته باشد. شما نه تنها برای کسب و حفظ سلامتی ورزش بلکه برای زندگی و زندگی کردن ورزش می کنید. منبع : سایت پرنیاز (حسین البوصبیح ) [ جمعه 89/6/26 ] [ 10:55 عصر ] [ علی فغانی ]
کشوری که تا به امروز، پیشتاز علم و تکنولوژی بود به زودی به افول خواهد رسید و این حداقل اتفاقی است که برای آن خواهد افتاد، در جنگ با قرآن پیروزی نیست و جنگجویان آن به خواری میافتند؛ بلکه پیروزی نهایی با قرآن است. در سوره اعراف، آیه 152 آمده است «إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیَا» آنهایی که برای برتریجویی خود گوساله طلایی را میسازند، میخواستند مردم را با آن منحرف کنند و عقاید مردم را از خدا با یک گوساله طلایی تغییر دهند؛ این سناریو یازده سپتامبر به وسیله خودشان طراحی شد تا بهانهای برای حمله به افغانستان و عراق باشد تا همچنان به نقشههای خود جامه عمل بپوشانند.این حرکات آمریکا، چیز جدیدی نیست در طول تاریخ شاهد این حرکات مذبوحانه بودهایم، فرعون نیز زمانی که میخواست حضرت موسی(ع) را از میان ببرد، با اینکه ادعای خدایی میکرد، اما درصدد بود تا قبل از آن افکار عمومی را با خود همراه سازد و در قرآن کریم آمده است که فرعون به قومش میگوید «ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَى» مرا بگذارید موسى را بکشم؛ یعنی با اینکه خود را خدا میدانست، اما باز به دنبال همراهسازی مردم با هدفش بود. قرآن کریم هدایتی برای تمامی انسانهاست، قرآن خود را «هُدًى لِّلنَّاس» معرفی میکند، چون در وجود همه انسانها راهی برای هدایت است، اما شیاطین مانع رسیدن این پیام به گوش مشتاقان میشوند. وی بیان کرد: اینهایی که این عمل ناشایست را مرتکب میشوند، بازیچه دستان افرادی هستند که میخواهند، هدایتگر جهان با اهداف خود باشند و طبق آیه 105 سوره نحل «إِنَّمَا یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَأُوْلئِکَ هُمُ الْکَاذِبُون» این دروغگوها کسانی هستند که اصلاً ایمان به آیات الهی ندارند، نه مسیحی و نه یهودیاند، اینها ایمان و اعتقادی ندارند. آمریکا پس از یازده سپتامبر حملاتی را متوجه مسلمانان کرد و حال این مبارزه را با قرآن کریم آغاز کرده است،خداوند درباره قرآن میفرماید، «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ» (سوره فصلت/ آیه 40) این کتاب وحی عزیز است، عزیز یعنی پیروز و کسی توان غلبه بر آن را ندارد و کسانی که علیه قرآن کار میکنند، محکوم به شکست خواهند بود. خداوند آنها را مورد غضب قرار میدهد و ذلتی در همین حیات دنیا برای آنها ایجاد میکند و به طور حتم دیگر قدرت برتر جهان نمیتوانند باشند و خداوند این خواری در دنیا را یک قانون معرفی میکند و میگوید «وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ»، نتایج این بیاحترامی به قرآن کریم، سخت و پشیمان کننده است و متوجه خودشان خواهد شد، چون جنگ را با خالق این کتاب آغاز کردهاند و از این حقیقت نمیتوان، فرار کرد. منبع : خبر گزاری ایکنا «سیدمهدی فاطمیان» داور و حافظ بینالمللی قرآن کریم،
[ جمعه 89/6/26 ] [ 12:10 عصر ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |