سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Live Traffic Feed

4 ساله که بودم فکر می کردم پدرم هر کاری رو می تونه انجام بده .

 5 ساله که بودم فکر می کردم پدرم خیلی چیزها رو می دونه .

 6 ساله که بودم فکر می کردم پدرم از همه پدرها باهوشتر.

 8 ساله که شدم ، گفتم پدرم همه چیز رو هم نمی دونه.

 10 ساله که شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها که پدرم بچه بود همه چیز با حالا کاملاً فرق داشت.

 12 ساله که شدم گفتم ! خب طبیعیه ، پدر هیچی در این مورد نمی دونه .... دیگه پیرتر از اونه که بچگی هاش یادش بیاد.

 14 ساله که بودم گفتم : زیاد حرف های پدرمو تحویل نگیرم اون خیلی اُمله .

 16 ساله که شدم دیدم خیلی نصیحت می کنه گفتم بازم اون گوش مفتی گیر اُورده .

 18 ساله که شدم . وای خدای من باز گیر داده به رفتار و گفتار و لباس پوشیدنم همین طور بیخودی به آدم گیر می ده عجب روزگاریه .

 21 ساله که بودم پناه بر خدا بابا به طرز مأیوس کننده ای از رده خارجه

 25 ساله که شدم دیدم که باید ازش بپرسم ، زیرا پدر چیزهای کمی درباره این موضوع می دونه زیاد با این قضیه سروکار نداشته.

 30 ساله بودم به خودم گفتم بد نیست از پدر بپرسم نظرش درباره این موضوع چیه هرچی باشه چند تا پیراهن از ما بیشتر پاره کرده و خیلی تجربه داره .

 40 ساله که شدم مونده بودم پدر چطوری از پس این همه کار بر میاد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره .

 50 ساله که شدم حاضر بودم همه چیز رو بدم که پدر برگرده تا من بتونم باهاش درباره همه چیز حرف بزنم ! اما افسوس که قدرشو ندونستم ، خیلی چیزها می شد ازش یاد گرفت !

راستی چه زود دیر می شود . بیایید تا دیر نشده قدر عزیزانمان را بدانیم  


[ سه شنبه 89/6/30 ] [ 8:40 عصر ] [ علی فغانی ]

وظیفه قدردانی از ایثارگران بویژه شهیدان، فریضه ای عینی و تعینی و همیشگی است. 

 بزرگداشت شهید یعنی اصالت بخشیدن به آن هدفها و تشویق به آن عمل و تقدیس آن ایثار.

تکریم شهیدان به آن است که این ملت هرگز در برابر سلطه گران مستکبر سرخم نکنند. یاد شهیدان باید همیشه در فضای جامعه زنده باشد.

 زنده نگهداشتن یاد شهدای انقلاب باعث تداوم حرکت انقلاب است.

شهیدان مظهر هدف و تلاش و تداوم هستند.

ما در حقیقت، انقلاب، اسلام، قرآن، استقلال، آبروی و حیثیت را از برکت خون پاک شهدای عزیزمان داریم.

 

خون شهیدان تضمین کننده استقلال ملت و سربلندی اسلام است. نظام جمهوری اسلامی امروز امانت شهیدان است و همه باید بدانند که مبارزه با جمهوری اسلام تمام نشده است.

 منبع: سایت سبکبالان پایگاه اطلاع رسانی تخصصی دفاع مقدس

خون شهدای انقلاب اسلامی به هدر نرفته است و آنها بودند که به قیمت خون خود، آبروی اسلام، قرآن پیامبر و استقلال مملکت را حفظ کردند و حرکتی که آنها در این انقلاب از خود نشان دادند در طول تاریخ بی نظیر بوده است.

 

چراغ راه آینده ما شعار آزادگی و فداکاری شهدای ماست.

 

همه انسانها می میرند ولی شهیدان این سرنوشت همگانی را به بهترین وجه سپری  کردند ، وقتی قرار است این جان برای انسان نماند چه بهتر در راه خدا این رفتن انجام بگیرد.

 

مهمترین امتیاز شهدای ما نسبت به کسانی که در سایر کشورها در راه آرمانهای خود فداکاری می کنند انتخاب آگاهانه و به دور از احساس است.

 

مظهر قدرت ایران شهدا هستند.

 

هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است.

 

از خدا می خواهم مبادا بعد از یک عمر زحمت مرگ ما در بستر بیماری باشد و در میدان شهادت نباشد، شهادت. مرگ در راه ارزشهاست

 

شهادتها انقلاب ما را پابرجا و تضمین کرده است و به همین دلیل ملت ما را آسیب ناپذیر ساخت.

 

خانواده شهید در اجتماع یک واژه افتخاز انگیز است.

 

خانواده های شهدا به ملت ایران آبرو و حیثیت دادند.

 

امروز شما خانواده شهدا با دل سرشار از ایمان و خوشنودی از شهادت فرزندانتان ثابت کرده اید که درجامعه ما شهادت، خسارت نیست......

 

شما جوانان عزیز شاهد و فرزندان شهدا یک امتیازی به همه دارید و آن امتیاز این است که یک پیوند خونین با اسلام، با قرآن، با انقلاب بین شما بوجود آمده است.


[ سه شنبه 89/6/30 ] [ 10:50 صبح ] [ علی فغانی ]

 از ایثار، ما بسیار شنیده بودیم اما جز نمونه هایی چند آن هم در صدر اسلام، کمتر تجسمی و نمودی عینی از آن در دست داشتیم.
رفتار پیامبر و معصومین و معدود یارانشان سرمشقی بود از ایثار بر صفحه تاریخ و صفحه سفید مانده بود تا بحال، جز سیاه مشقی چند و پراکنده.
تا شما آمدید و هر روزبر این لوح، خطی از ایثار زیباتر از هر روز قلم زدید و لحظه به لحظه به آن سرمشق های خدایی تقرب جستید. انگارآمده بودید که گرد از آن سرمشق های الهی ایثار بزدایید و پیکر نیمه جان و رو به موت شهامت را حیات و طراوت ببخشید.

اعلام کردند که :

 " طعمه ای می باید مر دشمن را در جبهه ای، تا بدان سرگرم شود و عزیزانی دیگر از دیگر سوی به آنان حمله ور گردند. از آنجا که شهادت، سرنوشت محتوم این حمله ناگزیر است پس هر کس را نشاید و فقط داوطلب می طلبد."
غلغله افتاد در میان جمع.
کدام
عاشق صادق دلباخته ایست که از آغوش معشوق بگریزد؟
کدام واله و شیدا و مشتاقی است که دستهای محبوب را گشاده ببیند و به دامنش نگریزد؟
برای اینکه از شمار داوطلبان کاسته گردد، چنین گفته شد :
" دل خوش نکنید، شهادتی از آن دست که تصور می کنید نیست، به عبور از میدان مین نمی ماند که بی درنگ دیدار حسین را بدنبال داشته باشد."
چنین نیست که شهادت در دوقدمی انتظار بکشد،اینجا معطل کردن دشمن مطرح است.
هر چه طولانی تر جان دادن و دشمن را به خود مشغول کردن مهم است.
اینجا زخم برداشتن و دویدن، تیر خوردن و نیفتادن ،قطره قطره خون را در خشاب کردن و لحظه لحظه و با تأنی ماشه چکاندن، حتی تن مجروح را به اسارت دشمن سپردن، اینجا شهادت را جرعه جرعه نوشیدن ارزشمند است.

به نظرمی رسید این ترفند کارساز بیفتد و هجوم داوطلبان را مانع شود و از التهاب بکاهد.
گمان می رفت که این کلام، حتی داوطلبان شهادت را غربال کند و ازمیان صادق ترین عاشقان نیز دست به گلچینی بزند.
اما آنچه گفته آمد هر چند بر تحیر ما افزود، اما ازشمار
عاشقان
، هیچ کم نکرد. تحیر، خاص ما بود که زمینی بودیم و درآن فضا به رعایت استنشاق می کردیم. کوه دل هیچکدام نه تنها از جای نجنبید که همگان را اشتیاق لحظه دیدار شدت گرفت و نور پدیدار مدهوششان کرد و بی خودیشان بخشید.
درهای بهشت با تمام وسعت، تنگی می کرد و هر کس در این تلاش بود که خود را به درون خانه، راهی بگشاید. اما این در مدخل همگان نبود، مرکب محدود بود و سوارانی محدود می طلبید.
انتخابی می بایست و جز خدا هیچکس شایسته این گزینش نبود،در آن رونق بازار شهادت و جز به فتوای خدا هم کسی سر نمی سپرد و تن در نمی داد.
بی تردید منتخبین را خدا برگزید، با دست های خودش.
یکی می گفت تو بزرگتری،تو همیشه گذشت می کردی، این بار هم جایت را به من واگذار و بگذر.
و پاسخ می شنید که همه برای اینجا بود! اما ایثار در اینجا را نمی توانم،خودخواهی هم اگر هست باشد! خودخواهی شیرینی است!
دیگری می گفت : خدا اگر از تو بپرید که چرا نوبتت را به من ندادی مسئولی و پاسخی برای گفتن نداری و پاسخ می شنید که : آنجا آنقدر حرف برای گفتن هست که نوبت به این سئوال ها نمی رسد. خیالم راحت است.
سی مرغ ازمیان این پرندگان حرم در آمدند که هر یک سیمرغی بودند به تنهایی و منفرد.
ابتدای این مسیر جانسوز فراق را وداعی می بایست.
وداعی می بایست که بغضهای در گلو مانده را به گریه بنشاند و اشک اشتیاق یکی را به اشک حسرت دیگری درآمیزد.
اینجا قلم را از شرم پنهان باید کرد و در اقیانوس بی انتهای معنویت گم باید شد.
سنگینی هر کوله باری – حتی قلم- را بر زمین باید گذاشت تا پرواز در آبی آسمان عشق میسر گردد.
اینجا فقط گریه می تواند راه دل بگشاید.
یکی به
شهیدان رفته سلام می رساند، دیگری تقاضای شفاعت می کند و سومی التماس دعای شهادت دارد.

اینان چگونه و کی دل از دنیا کنده اند که هیچ کلام زمینی ندارند، پیغامی...سفارشی...اینها باید بسیار پیش از اینها دنیا را وداع گفته باشند که وداعی اینچنین را بتوانند. ماندن و نگریستن، تنها حسرت قلم را بر می انگیزد و اعتراف به عجزش را.
خود را گم باید کرد در این دریای پر تلاطم اشک.
ملائکه آنگاه که به پیشواز این
شهیدان می آیند بی شک پرو بالشان از اشکهای این وداع تر خواهد بود، اگر که آتش این عشق به پرو بالشان نگرفته باشد.


[ سه شنبه 89/6/30 ] [ 10:35 صبح ] [ علی فغانی ]

سرمه باید کرد آن گرد را که از تپش گامهای شما می جهد.
اقرار باید کرد که هیچ قلم را یارای تبیین عظمت شما نیست، که شما زیباترین نقوش کلک خداوندید بر بوم آفرینش و شگفت انگیزترین رشحات قلم پروردگار بر لوح خلقت.

و چنین است که عرفان پر می ریزد، در افق پروازهای شما و ایثار سر می ساید بر سجاده نگاه شما و عطش غبطه عشق، فوران می کند در دشت لا یتناهی معنویت شما.
دنیا هنوز زود است که دست به چشمی بیابد برای دیدن شما و زمان می برد که دلی پیدا کند برای فهمیدن شما.
دنیا در جهل مرکب زیسته است، در ظلمت محض زندگی کرده است و درفقدان نور معنویت به سر برده است. رویت تلالو تابناک خورشید وجود شما، چشمی می خواهد که قبل ها به کورسویی باز شده باشد و روشنی بداند چیست. زندانی قرنهای ظلمت را اگر با نور مستقیم آفتاب مواجه کنند، بی شک چشم خواهد دزدید و پلک فرو خواهد بست.
اینست که شما خورشید مظلومید، نه در نهان بودنتان، که در وسط السماء جهان می درخشید، بلکه مظلومید در نابینایی جهانیان، به صورتی زیبا می مانید که در جهانی نابینا زاده شده باشد، با این تفاوت که نابینا را دلی برای فهمیدن هست و قلبی برای احساس کردن که زیبایی را اگر نبیند حس میکند و می چشد ولی جهان دلش نابیناست، قلبش از احساس و اندیشه عقیم است نه که بخواهد چنین باشد، چنین برایش خواسته اند.
و شما خورشید نیستید که خورشید نورانی است فقط، منیر است، و ماه نیستید که ماه نورانی است فقط و مستنیر است. شما ماهیت نورید، هویت نورید، شما آن تجسم نورید که دست تجربه دنیا به آن نرسیده است.
اینک که ما کاهلی کرده ایم، در نمایاندن ذخایر و گوهرهایمان به دنیا، حرف درستی است ولی چشمی هم باید برای دیدن شما باشد یا نه؟
دنیا باید بداند که مردانگی چیست و فتوت چگونه است تا وقتی ما برترین اسوه های فتوت را به آنان نمایاندیم قدر بداند و ارزش بنهد.
دنیا عشق را و عرفان را باید چشیده باشد که ما وقتی از اقیانوس بی انتهای عشق سخن می گوئیم بفهمد که حرف چیست؟
ما چگونه به دنیا بگوئیم که کودکان در این مرز و بوم، ده ساله - یازده ساله شگفت مردانی می شوند که در مقابل شمشیر بران اراده و عزمشان، مردان تاریخ سپر می اندازند؟

لیکن دشمن مردانگی نمی داند چیست!
حکایت آن ابله مردیست که چون استران بر لب جوی آب می نوشید، یکی بر او گذشت و گفت: "اینگونه آب نوشیدن، عقل آدمی را کاستی می بخشد."
مرد سر بر آورد و گفت: "عقل چیست؟"
به او گفته شد که روی سخن با تو نبود، کارت را بکن و چنین است حکایت.
دشمن فریاد می کشد که شما کودکان را راهی جبهه می کنید.
نامرد مردمان! شما مردانگی چه می دانید چیست؟
مردانگی اگر آن است که فرماندهان سی - چهل ساله شما دارند، که دیده اید: در مقابل این بزرگ مردان کوچک ما به ناگزیر سر می سایند و از سر زبونی تن به اسارت می دهند.
کدام است معیار مردانگی؟
اگر جثه های درشت و هیاکل قوی، با دلهای جبان و ترسو، نشانه مردانگی است که ارزانی شما باد.
اگر غارت و تجاوز و جنایت، آیت مردانگی است که شما سرآمد مردانید.
اگر سفاکی و بی رحمی به زنان و کودکان علامت مردانگی است، که مرد تر از شما نیست.
حرف اینجاست که واژه ها در دنیا مفاهیم اصیل خود را از دست داده اند.
اگر دنیا مردانگی را با معیار شما شناخته باشد، ما چگونه از مردانگی فرزندانمان سخن برانیم؟
ما چگونه به دنیا بگوئیم که مردانگی، ایستادن بر سر پیمان است و اوج مردانگی ایستادن بر سر پیمان تا پای جان است؟
دوازده - سیزده ساله فرزندان این امت در تمام طول حیات خود چند کلام بیشتر نگفته اند و دست آخر جان را فدای آن چند کلام کرده اند.
گفته اند:
ما همه سرباز توئیم خمینی.
و هیچ پادگانی در تاریخ جهان چنین سربازانی در خود نگرفته است.
مردانگی چیست اگر این نیست؟
جوان مرد مردانه ما آخرین حرفش را بر پشتش نوشته بود.
پیکر متبرک و عطر آگینش را که از زمین برداشتیم، خون را که از لباس کنار زدیم این بود دست نوشته آخرین پیمانش:
حسین جان! یا زیارت یا شهادت!
چه شگفت وعده ای و چه شگفت تر وفایی!
این را دنیا به فرض که باور کند. میفهمد؟
بنازم به این مردانگی که تحسین الله و غبطه ملائک را بر می انگیزد. و من نمیدانم به که باید تبریک گفت این عظمت مجسم را.
به پدران و مادران، برای پروردن چنین فرزندانی؟ یا به امام زمان و نایبش برای تربیت چنین سربازانی؟
یا به خدای لا شریک له برای خلقت چنین بندگان و عاشقانی؟ فتبارک الله احسن الخالقین.
خدا آن تبریک را به خودش شاید برای اینجا گفته است.

منبع سایت سبکبالان سید مهدی شجاعی


[ سه شنبه 89/6/30 ] [ 10:31 صبح ] [ علی فغانی ]

 آنان که در جبهه،صف می شکنند و شکاف بر پیکر کفر می افکنند، پیش از آن ، ازهزاران مانع میگذرند، ازهزاران پر چین عبور می کنند، رشته هزاران علقه می گسلند، و شیشه عمر هزاران آرزو می شکنند، تا خط شکستن را می توانند و نیل به آغوش معشوق را بار می یابند، انتخابی سترگ می طلبد چنان گسستنی و چنین پیوستنی، چنان فصل کردنی و چنین وصل کردنی. که بی شک کار هر کس نیست و از میان نخبگان نیز خدا، انتخاب مجدد می کند.

اینان به یقین در عرش مشهورترند تا فرش، در آسمان شهره ترند تا زمین و در میان ملائکة الله محبوب تر و پرآوازه ترند تا در میان خلق الله. لیکن کسانی هستند که شاید فقط خدا قدرشان را بشناسد، ارزششان را بداند و منزلتشان را رقم بزند. اینان همانهایند که در روز هفتاد بار شهید می شوند اگر که زنده بمانند. آنکه مجروحین را از معرکه در می برد و به درمانگاه خط دوم میرساند، کارش رانندگی است ولی تو گویی که با هر بار رفتن و آمدنش بربال ملائک عروج میکند و آسمانی را در می نوردد.

برای او هم چون دیگران شهادت مطلوب است، محبوب است ونهایت آرزوست و اصلا به همین عشق آمده است. لیکن تن داده است به اینکه شربت شهادت را جرعه جرعه، بنوشد، قطره قطره. در یورش سبعانه دشمن، در غرش رعد آسای همسنگران، در تبش سرخ فام ماشه وگلوله و قلب، در بارش بی امان توپ وخمپاره ودرد، در رویش فواره سان ترکش وخون و آه، او تنهاو تنها باید غنچه ها را،گلبرگ ها را، لاله ها وآلاله ها را از رهگذار طوفان به در ببرد.به دفاع از هویت شقایقها نمی تواند برخیزد. عبور لطافت ناشناس خزان را از لابلای گلهای محمدی نمی تواند مانع شود. او تنها و تنها موظف است که گلبرگها را از زمین جمع کند. می بیند که شیرازه قرآن دریده می شود و ورقه پاره ها آن بر جگر بیابان می نشیند، اما دست به سلاح نمیتواند ببرد، جگرش هزار بار در جراحت هر مجروح زخم بردارد و بی آنکه زخمی بر دشمن بزند با سبدی از گل پاره ها معرکه را ترک گوید. و این شهادت بر شهادت است و شهادت هفتاد باره است. مجروح را به آمبولانس رساندن، از لابلای زبانه های آتش به در بردن یا نبردن، شنیدن عرش لرزان (یا حسین)! (یا زهرا)! (یا مهدی)!. دیدن در خود پیچیدن و مچاله شدن عزیزترین یاران و همسنگران و لمس جراحت عزیزان در فراز و نشیب جاده ها دود گرفته و خاک آلود و برخود احساس رسالت زنده رساندن جگر گوشه زخم دیده یا پشت جبهه و انسداد جاده ها و... اینهاست که شهادت چند باره است. که درد این سوی مرز شهادت را دارد اما حلاوت آن سوی مرز را به قدر تسکین هم به آدمی نمی چشاند. راننده های لودرو بولدوزر نیز همین گونه اند.آنانکه برای یاران، سنگر امنیت می کنند، در میان زبانه های آتش، عزیزان را تامین می کنند.

 لحظاتی بر این جانبازان می گذرد که آرزو می کنند کاش تمامی خاکها و کوهای عالم را دردست داشتند و یکجا حفاظ یاران می کردند، کاش در طرفة العینی خاک ریزی به استحکام و بلندای کوه ها می زند و آتش را بر پیکر همسنگران حایل می شدند. لیکن این افسوس و حسرت از آنجا تراوش می کند که بضاعت چنگال لودرها اندک است و دهها بار رفتن و آمدن طلب می کند تا خاک ریزی و سنگری محقر تدارک شود و این چیزی ایت که آنان می طلبند و آرزو میکنند. آری قدر و منزلت و ارزش این دلیران پاکباخته در میان هم مسلکان، هم وطنان و آشنایان حتی ناشناخته است.حتی پدران و مادران هیچگاه در نخواهد یافت که فرزندانش چه حماسه هایی آفریده اند و می آفرینند، در نخواهد یافت که اینان بر چکاد چه کوه هایی پرواز می کنند تا به ملکوت شهادت یا جراحت نائل می شوند. وقتی قدر این گوهرها در میان خودی ها ناشناخته مانده است.

 اجانب، بیگانگان و دشمنان چگونه پی به وجود این ذخایر ببرند؟ حتی حضور در جبهه ها و در کناراین عزیزان نمی تواند ارزش این گنجینه ها را بنمایاند. امام -روحی فداه- چه زلال وبا طراوت فرمود که:فقط خدا میتواند از شما تقدیر کند. به خدایی خدا که این کلام، مبالغه نیست. همچون همه کلامهای امام ریشه در خاکی به عمق خلقت و تاریخ دارد.من و شما در اینجا که هستیم جراحتی را بر پای مجروحی مشاهده می کنیم، چه میفهمیم که این جراحت چگونه آمده است و این پا چگونه رفته است؟ آنانکه با او بوده اند و در کنار او، دیده اند که در تهاجم ناگهانی هلی کوپتر دشمن، او بی وقفه خمپاره انداز را بر زانو تکیه داده است و خمپاره را با اتکاء به پا سوی هلی کوپتر دشمن شلیک کرده است، یاران به جای هلی کوپتر تنها آتش و دود در آسمان دیده اند و سپس خاکستری در باد. شعله ای از آتش قهر خداوند و تمثیلی از جهنم. یاران و همسنگران به سوی او،این شهامت مجسم دویده اند تا در آغوش بگیرند و این کرامت را به او تبریک بگویند. او اگر چه اشک شوقش به چهره دویده بوده اما پای برخاستن نداشته است.عظمت این ایثار و شهامت را چه کسی می تواند دریابد؟ چگونه به کشف زوایای حالات او می توانند نائل شود. گفته بوده: حاضرم هر یک از اعضایم را با همین قدر تلفات دشمن معاوضه کنم. هم پیمانانش و همراهان و همسنگرانش در آن لحظه، عظمت روح او را نمی تواند یافت،چه رسد به ما که اینجا نشسته ایم و دستی از دور بر آتش داریم و چه رسد به آنان که آتش نمی دانند چیست و عشق چه رنگی است.فقط قادر متعال تقدیر از این عزیزان را قادر است و بس.

منبع : سایت سبکبالان سید مهدی شجاعی


[ سه شنبه 89/6/30 ] [ 10:27 صبح ] [ علی فغانی ]

 چیزهایی را که تمام زندگی مان به ایشان رفته است مثل سنگریزه روی زمین پخش میکنیم و می رویم. راستی در تمام جهان کدام مردم را پیدا میکنید که به اندازه ما سخاوتمند باشند و نسبت به داشته ها و دستاوردهای خود بخل نورزند و حساسیت نداشته باشند؟ پس از قرن ها حکومت طاغوتها, پس از سالها حکمرانی دیکتاتورهای خونریز, ابر و باد و مه خورشید و فلک عنایت الهی و ظرفیت های تاریخی و موقعیت های جغرافیای و اخلاص امام و لیاقت امت دست به دست هم داده اند و انقلاب اسلامی ایران پس از طی ان همه مرارت و سختی و شکنجه و زندان و دربدری و بدبختی پیروز شده و تمام عالم از عظمت و ابهت این اتفاق به لرزه افتاده است. آثار این پیروزی و بازتاب تاسیس جمهوری اسلامی ایران در این گوشه جغرافیا و در این برهه تاریخ در همه زوایای تاریخ معاصر حضور یافته است. هنوز چیزی از این اتفاق عظیم نگذشته یک جهان حمله و هجوم مسلح در برابر یک نهال تازه رسته آغاز شده است. آن همه طوفانهای سهمگین به سوی این ساقه نازک سرازیر شده. آن همه تیغ و خنجر فولادین بر این تن ضعیف و ناتوان فرود آمده. آن همه توان و توشه و عده وعده رویاروی این دست خالی قرار گرفته و تاریخ هشت سال جنگ تحمیلی رقم خورده است. گرچه همواره باید برای شناخت حقیقت ها با آنها فاصله گرفت. گرچه باید برای دیدن قلمه دماوند کیلومترها آن سوتر رفت اما بازهم عظمت و ابهت دفاع مقدس آنقدر هست که هنوز نسلی نگذشته سایه اقتدار و صولتش بر اندام حیات معاصر ما بیافتد و بوی دل انگیز صفا و معنویتش همه ابعدا زندگی مان را در بر بگیرد. در این هشت سال شگفت انگیزترین رویدادهای ممکن و غیر ممکن رخ داد. این هشت سال معادلات بزرگ و مهم نظامی و غیر نظامی جهان به هم خورد. در این سالها هیمنه و جبروت مادی بزرگترین ابرقدرتهای جهان در هم شکست, در این سالها کوچکترین و بی ادعاترین سربازان این مرز و بوم آبروی رفته بزرگترین و مدعی ترین سرداران و فرماندهان تاریخ ایران را خریدند. در این سالها در انگیزترین و شعرهای عاشقانه و حماسی ترین سروده های رزمی به بار نشست و آفریده شد.در این سالها چشم عالم به رویدادهای شگفت این عرصه معجزه و ایمان خیره ماند و نسلی از شکاف این حادثه های سخت سر بر آورد و بالید که افتخار ایمان و ایران گشت. دفاع مقدس فارغ از همه هیاهوهای سیاسی و همه چالشهای فکری هویت دینی و ملی ماست. همه ما که فرزندانمان در این خاک زندگی میکنند و آیندگانمان بر این سنگ سر می نهند. فرقی نمیکند که چه کسی باشیم و با چه مرام و عقیده ای . فرقی نمی کند که در آن سالهای سخت در کدام سوراخ عافیت خزیده باشیم یا بر کدام قله افتخار سر بر آورده باشیم. هر که باشیم از هر مرام و گروه و دسته و مسلک وبا هر ظاهر و ادعا و رنگ و لعاب از هر چه بگذریم آنچه دارایی مشترک همه ماست همین میراث گرانبها و ارزشمند است که به ما و نسل آینده ما هویت و تشخص می بخشد و به شهادت تاریخ چنین ثروت و دستاوردی را هیچ قوم و ملتی تا کنون نداشته است. لازم نیست با استدلال و بحث و مجادله ثابت کنیم که ما سخاوتمندریت مردم دنیا هستیم. کافی است به دور و برمان نگاهی بیاندازیم. به کوچه و خیابان و سینما و تلویزیون و کتابها, مجله ها, اداره ها و مدرسه ها و ... راستی آیا اثری از این میراث عظیم و گرانقدر هست؟ کدام ملت و کدام کشنور در جهان اینگونه چوب حراج به گرانبهاترین ثروت خود می زنند؟ در روزگاری که آنسوری دنیا برای یک دیوار فروریخته و چندکاله نظامی سوراخ شده موزده درست می کنند و برای یک ماه و هفت روز جنگ خود تاریخ می نویسند و دائر] المعارف می پردازند و... در روزگاری که یک آدم معمولی و بی خاصیت را به خاطر آنکه چند سعت با ترس و لرز در کنج یک سنگر خزیده و پنها شده به عنوان قهرمان معرفی میکنند و به او مدال شجاعت می دهند و سال به سال مشتی پوست و استخوان متحرک را به عنوان باقیمانده های نسل جنگ جهانی به روی صحنه می آورند و نمایش برگزار می کنند. در روزگاری که...راستی چقدر سرداران گردن فراز و دشمن ستیز ما امروز بی نام و نشان در این سوی و آن سوی شهر پراکنده اند؟ راستی چقدر میراث گرانبهای جغرافیای دفاع مقدس مورد صیانت و بازشناسی قرار می گیرد؟راستی چه مقدار از اهتمام مادی و معنوی سیاستگذاران و برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان در نهادهای مختلف به این ثروت عظیم معنوی معطوف می شود؟ راستی.... آیا واقعا سخاوتمندانه ترین مردم دنیا هستیم؟

در جهت ترویج  فرهنگ دفاع مقدس  هیچ گونه محدودیتی نسبت به برداشت  این مطالب برای هیچ کس ندارد


[ سه شنبه 89/6/30 ] [ 10:23 صبح ] [ علی فغانی ]

 باشد که در این برهوت خاطره‌های آلاله‌های گلگون، یادگاری بماند این عشق سرخ بر گنبد دوار. تا یادمان باشد آن حماسه‌ها را، تا یادمان باشد آن دلاوری‌ها و عاشقانه سرودن‌ها را، تا یادمان باشد آن شب‌زنده‌داران عاشق را که سرود سبز «مولای یا مولای» آنان هنوز در دشت‌های خاموش طنین‌افکن است. ما روایت‌گر مردان مرد این سرزمین مقدسیم؛ آغازی بر یک پایان. ما قصه‌گوی خاطره‌های خاموش آن قمریان خوش‌الحان شهادتیم؛ دستان‌زن داستان‌هایی آسمانی. ما نگارگران آن نگارهای نگارخانه آفرینشیم؛ آن پیشانی‌های بر خاک افتاده در جبهه سپاس! تکلیفی است بر ما در زمانه فراموشی آلاله‌ها، و نیازمند آنانیم در تاریکی فهم. از رنگ آن‌ها است که زندگی ما رنگ می‌گیرد و از فروغ داغ عروج آنان است که محفل ما چراغانی می‌شود. پرواز سهم من و توست؛ همراه با سبکبالان، بال می‌گشاییم و در آسمان عشق پرواز می‌کنیم.


[ سه شنبه 89/6/30 ] [ 10:20 صبح ] [ علی فغانی ]

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند. یاران غریبانه رفتند؛ اما هنوز بوی عطر جانمازشان شعر سپید یاس را می‌سراید. یاران رفتند و هنوز نام و یادشان زینت‌بخش کوچه‌های شهر است. ... و، من و تو،! در این ساحل باشکوه و امن آنان ایستاده‌ایم و در این حضور عطرآگین و آسمانی‌شان در آرامشیم و از سرخی آنان دشت‌های‌مان سرخ و لاله‌گون است. آنان مردان همیشه جاویدان این دیار دلیرانند. آنان آینه‌های تمام‌نمای راه عزت و شرف من و تواند. ... نگاه کن! نور از پیشانی‌های به خاک افتاده آنان می‌طرواد. برخیز! دست در دست هم دهیم و در امتداد مهر بمانیم.


[ سه شنبه 89/6/30 ] [ 10:19 صبح ] [ علی فغانی ]

بسم الله الرحمن الرحیم

کسی‌ که خدای سبحان را میشناسد،شایسته است دلش از بیم و امید به او خالی‌ نباشد.

خدا شناس‌ترین مردم پر درخواست‌ترین آنها از خداست.

خدا داناست به هر رازی‌ که مردم در دل نهان داشته اند و به نجوای آهسته ی راز گویان و به هر گمان که در خاطری نهفته است و به هر تصیمی‌ که از روی یقین گرفته شود.

 خدا را خالصانه یاد کنید تا بهترین زندگی‌ را داشته باشید و با آن راه نجات و رستگاری را بپیمایید.

یاد خدا عقل را آرامش میدهد،دل را روشن می‌کند و رحمت او را فرود می‌‌آورد. هر کس رابطه ‌اش را با خدا اصلاح کند،خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود.

 هر کس به خاطر خدای سبحان از چیزی بگذرد ،خداوند بهتر از آن را به او عوض خواهد داد.

 خوشا به سعادت کسی‌ که عمل،علم،دوستی‌،دشمنی،گرفتن،رها کردن،سکوت،کردار و گفتارش را برای خدا خالص گرداند.

علی‌‌ای همای رحمت تو چه آیاتی خدا را زعلی‌ شناختم من به خدا قسم خدا را


[ دوشنبه 89/6/29 ] [ 9:49 صبح ] [ علی فغانی ]

1-      ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار. (سورة بقره آیه 201)

پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکی و احسان فرما و ما را از عذاب آتش دوزخ مصون بدار.

 

2-      ربنا اتنا فی الدنیا و ما له فی الاخره هن خلاق (سورة بقره آیه 200)

پروردگارا در دنیا رحمت و نعمت به ما عنایت فرما و هر که از رحمت تو محروم شد در آخرت بهره ندارد.

 

3-      ربنا اتنا من لدنک رحمه و هیّی لنا من امرنا رشدا. (سورة کهف آیه 10)

پروردگارا از جانب خود بر ما رحمتی فرست و برای رشد عقلی ما وسایل هدایت و ارشاد آماده فرما.

 

4-      ربنا انهم ضعفین من العذاب و العنهم لعناً کبیرا. (سورة کهف آی 69)

پروردگارا آنها که ما را گمراه نمودند عذاب آنها را دو چندان کن و از نعمتهای خود محروم ابدی فرما.

 

5-      ربنا امنا بما انزلت و اتبعنا الرسول فاکتبنا مع الشاهدین (سورة آل عمران آیه 53)

پروردگارا، ما به تو و آنچه بر پیغمبرت فرستادی ایمان آوردیم و از رسول تو پیروی کردیم، نام ما را از شهادت دهندگان به توحید و نیوت قرار ده.

 

6-      ربنا اطمس علی اموالهم و اشدد علی قلوبهم فلایومنوا حتی یروا العذاب الالیم (سورة یونس آیة 88)

پروردگارا اموال آنها را نابود ساز و دلهای آنها را قسی و سخت گردان که ایمان نمی‌آورند جز به دیدن عذاب سخت.

 

7-      ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین (سورة آل عمران آیة 147)

پروردگارا گناهان ما را بیامرز و لغزش و اسراف ما را ببخش و قدمهای ما را در راه انجام انجام وظیفه ثابت بدار و بر کفار نصرت و پیروزی بخش.

 

8-      ربنا اغفرلنا و لا خواننا الذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فی قلوبنا غلاً للذین امنوا ربنا انک روف رحیم (سوره حشر آیة 10)

پروردگارا، ما و برادران ما را که در ایمان بر ما سبقت گرفتند بیامرز و در دلهایمان برای گرویدگان به تو کینه و کدورتی قرار مده که پروردگارا تو روف و مهربانی.

 

9-      ربنا اصرف عنا عذاب جهنم انّ عذابها کان غراما (سوره فرقان آیه 65)

پروردگارا عذاب جهنم را که آن عذاب برای همیشه هلاک کننده است از ما دور کن.

 

10- ربنا اغفرلی و لوالدی و للمومنین یوم یقوم الحساب (سوره ابراهیم آیه 41)

پروردگارا، مرا و پدر و مادر مرا و همچنین مومنین را در روز حساب بیامرز.

 

11-ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین (سوره اعراف، آیه 89)

پروردگارا دری از رحمت به سوی ما و قوم ما بگشا که راه تو راه حق است و تو بهترین گشاینده‌ای.

 

12- ربنا افراغ علینا صبرا و توفنا مسلمین (سوره اعراف، آیه 126)

پروردگارا به ما تحمل و بردباری عنایت فرما و ما را جزو تسلیم شدگان پیغمبرت بمیران.

 

13- ربنا اکشف عنا العذاب انا مومنون (سوره دخان آیه 12)

پروردگارا، عذاب را از ما دور بگردان و بر طرف ساز که ما گرویدگان به تو هستیم.

 

14- ربنا انزل علینا مائده من اسماء تکون لنا عیدا و لاولنا و احزنا (سوره مائده آیه 114)

پروردگارا، از آسمان برای ما مائده و غذایی فرست که بر ما و آیندگان «روز عید» باشد.

 

15- ربنا انک تعلم ما نخفی و ما نعلن و ما یخفی علی الله من شیء فی الارض و لا فی السما (سوره ابراهیم آیه 38)

پروردگارا تو می‌دانی آنچه در پنهان و آشکار انجام می دهیم، بر خداوند در آسمان و زمین هیچ کار و هیچ چیز پوشیده نیست.

 

16- ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین (سوره اعراف آیه 22)

پروردگارا، ما بر خود ستم کردیم و اگر تو ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود.

 

17- ربنا علیک توکلنا و الیک المصیر. (سوره ممتحنه آیه 4)

پروردگارا در هر کار به تو توکل می کنیم و از تو استعانت می جوییم که بازگشت همة ما به سوی توست.

 

18- ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفر عنا سیاتنا و توفنا مع الابرار (سوره آل عمران آیه 193)

پروردگارا گناهان ما را بیامرز و از بدیهای ما درگذر و بپوشان و ما را با نیکوکاران قرار ده.

 

19- ربنا لاتجعلنا فتنه للقوم الظالمین (سوره یونس آیه 85)

پروردگارا مار مورد شکنجه قوم ستمکار قرار مده.

 

20- ربنا لاتجعلنا مع القوم الظالمین (سوره اعراف آیه 47)

پروردگارا ما را با مردم ستمکار محشور مفرما.


[ دوشنبه 89/6/29 ] [ 8:8 صبح ] [ علی فغانی ]
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره استاد فغانی

مدیر وبلاگ : علی فغانی[467]
نویسندگان وبلاگ :
محمد مهدی فغانی[208]
محمدرضا محمدی[167]
رضا اشرفی[66]
مهدی احمدی[71]

علی فغانی هستم بچه خاک پاک ایران اسلامی عشق آباد طبس از توابع استان یزد . به ورزشهای رزمی علاقه دارم مربی ممتاز ملی ( کیو کوشین وآشی هارا کاراته) ودان 6 آشی هارا ، دان 5 کیوکو شین کاراته هستم. دنیا را دار مبارزه می دانم مبارزه با .... به عرض زندگی فکر می کنم نه به طول آن. عشق به همسر وفرزندانم دارم دین قرآن کریم ،ولایت ووطنم را با تمام وجودم دوست دارم .
آمار بازدید

 

بازدید امروز: 215
بازدید دیروز: 128
کل بازدیدها: 1483202
ابزار جستجو



در این وبلاگ
در کل اینترنت
تقدیم به روح پاک استاد