ازدواج حضرت علی(ع) با فاطمه زهرا(س) - سال سوّم هجری قمری
امام علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب(ع) پس از هجرت به مدینه منوره و دو سال اقامت در این شهر مقدس، با دختر عمویش فاطمه بنت محمد(ص) بن عبدالله بن عبدالمطلب ازدواج نمود و با پیوند مبارک و مطهر خویش، خانواده ای پاک و پاکیزه را بنیان نهاد. حضرت علی(ع) در آن هنگام، جوانی 25 ساله و حضرت فاطمه زهرا(س)، دوشیزه ای رشیده و نُه ساله بود، که از جهت رشد جسمی، ایمانی و فکری سرآمد دختران و بانوان عصر خویش بود. پیش از حضرت علی(ع)، چند تن از بزرگان و یاران رسول خدا(ص) از این بانوی کریمه خواستگاری کرده و ابراز تمایل به خویشاوندی با رسول خدا(ص) نمودند، ولی با بی اعتنایی و پاسخ منفی رسول خدا(ص) روبرو گردیدند. زیرا آن حضرت، هیچ یک از آنان را شایسته همسری فاطمه زهرا(س) و هم شأن وی نمی دانست. تا این که پسر عمویش که دست پرورده مکتب توحیدی وی بود، پا پیش گذاشت و از دختر گرامی اش خواستگاری نمود. حضرت محمد(ص) پس از مشورت با دخترش فاطمه زهرا(س) و اعلام رضایت وی، به حضرت علی(ع) پاسخ مثبت داد و زمینه ازدواج آن دو را فراهم نمود. درباه تاریخ ازدواج آن دو، اتفاق چندانی میان مورخان و سیره نگاران نیست. همان طوری که در نوزدهم ذی حجه اشاره کردیم، برخی از آنان روز اول ذی حجه سال دوم، برخی روز ششم و برخی نوزدهم ذی حجه و عده ای محرم سال سوم و گروهی هم ماه صفر سال سوم را بیان کرده اند.(1) اما علامه مجلسی(ره) در کتاب گرانسنگ "بحارالانوار" به نقل از شیخ مفید(ره) گفته است: شب 21 محرم سال سوم هجری که شب پنج شنبه بود، مراسم زفاف حضرت فاطمه زهرا(س) برگزار گردید و آن بانوی بزرگ اسلام به خانه مولای متقیان علی بن ابی طالب(ع) منتقل شد. بدین جهت روزه گرفتن روز 21 محرم به عنوان روزه شکر، مستحب و پسندیده است.(2) از ازدواج مبارک آثار آن دو عزیز، پنج فرزند والا گُهر دیده به جهان گشودند، که به ترتیب سن عبارتند از: امام حسن مجتبی(ع)، امام حسین(ع)، زینب کبری(س)، ام کلثوم(س) و حضرت محسن(ع) که پیش از تولد بر اثر ضربات دشمنان اسلام در رحم مادرش به شهادت رسید.(3) 1- نک: مسار الشیعه (شیخ مفید)، ص 17؛ بحار الانوار (علامه مجلسی)، ج 91، ص 192؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص 106، 109 و 126 2- بحارالانوار، ج 43، ص 92 و ج 98، ص 196 3- الارشاد (شیخ مفید)، ص 342
[ یکشنبه 91/7/9 ] [ 10:31 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
تدوین تاریخ اسلامی - سال 16 هجری قمری
از هنگامی که رسول خدا(ص) از مکه معظمه به مدینه منوره هجرت کرد و با هجرت سرنوشت ساز خود حیات تازه ای به دین اسلام و مسلمانان بخشید، آن حضرت دستور داد که هجرت را مبدأ تاریخ اسلام قرار دهند. بدین گونه که تاریخ اسلام را با ماه قمری تعیین می نمودند و می گفتند: نخستین ماه هجرت، دوّمین ماه هجرت، سوّمین ماه هجرت و هیمن طور بقیه ماه ها. این روال تا عصر خلافت عمر بن خطاب ادامه داشت و در زمان وی به عنوان تاریخ رسمی اسلام، تدوین و ابلاغ گردید.(1) در عصر خلیفه دوم برخی از استانداران ایالت های اسلامی و بعضی از دور اندیشان مدینه منوره، لزوم انتخاب تاریخ ویژه ای برای مسلمانان (به صورت سالانه) را بارها به اطلاع خلیفه رسانیده و وی را متوجه این أمر مهم نمودند. عمر بن خطاب تصمیم گرفت برای مسلمانان تاریخ ویژه ای تدوین نماید. بدین لحاظ تعدادی از صاحب نظران مهاجر و انصار را گرد آورد و با آنان در این باره به گفت و گو نشست. در آن جمع، برخی سال تولد پیامبر اکرم(ص)، برخی سال بعثت آن حضرت و برخی سال رحلت آن حضرت را به عنوان مبدأ تاریخ اسلام پیشنهاد کردند. هم چنین برخی از دیگر اندیشان، تاریخ رومی (میلادی) و عده ای از آنان، تاریخ فارس (فُرس قدیم) را یادآوری کردند. اما امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) نیز که در آن نشست حضور داشت، پیشنهاد کرد: به خاطر اهمیت هجرت پیامبر اسلام(ص) از مکه به مدینه، آن را مبدأ تاریخ اسلام قرار دهند. عده ای از حاضران، از جمله خلیفه وقت، پیشنهاد امیر مؤمنان(ع) را اصلح دانسته و همان را تأیید نمودند و عمر بن خطاب دستور داد که از آن پس هجرت پیامبر(ص)، مبدأ تاریخ اسلامی قرار گیرد. آن گاه، درباره ابتدای سال قمری که از چه ماهی از ماه های عرب آغاز گردد، گفت و گو شد و در این باره نیز پیشنهادهای متعددی ارائه گردید. سرانجام عمر بن خطاب به پیشنهاد عثمان بن عفان که معتقد بود اول محرم را، نخستین روز سال بدانند، ترتیب اثر داد و فرمان داد که ماه محرم، نخستین ماه سال هجری قمری باشد.(2) با این حساب، هجرت پیامبر(ص) در آغاز سومین ماه سال اول هجری قمری واقع گردیده است. 1- تاریخ الطبری (جریر طبری)، ج2، ص 388 2- تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج1، ص 37
[ یکشنبه 91/7/9 ] [ 10:27 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
هجوم مسلمانان به دمشق - سال 14 هجری قمری
مسلمانان در عصر خلیفه اول (ابوبکر بن ابی قحافه) پس از پیروزی هایی که در نبرد با مسیحیان و سپاهیان روم در جبهه های غرب و مناطق شام، همانند أجنادین، بُصری و مرج صُفّر به دست آورده بودند، نیروهای خویش را برای نبرد با مدافعان شهر بزرگ و تاریخی دمشق (مرکز شام) متمرکز کردند. آنان در شانزدهم محرم سال 14 قمری به دمشق هجوم آورده و آن را از چند سو به محاصره خویش در آوردند. مدافعان شهر، تمامی درهای شهر را بر روی مسلمانان بسته و در داخل شهر سنگر بندی کرده و آماده نبرد با مسلمانان شدند. خالد بن ولید از سوی ابوبکر، فرماندهی مسلمانان مبارز منطقه شام را بر عهده داشت و به مدت شش ماه، این شهر را در محاصره خویش نگه داشت. سرانجام با آنان معاهده ای بست و طی صلحنامه ای آن را به سوی مسلمانان گشود. در همان ایام، ابوبکر از دنیا رفته و عمر بن خطاب جانشین وی گردید. نخستین اقدامات عمر بن خطاب برکناری خالد بن ولید از فرماندهی سپاه شام و نصب ابوعبیده جراح به جای وی بود. ولی ابوعبیده، به خاطر مصالحی امارت و فرماندهی خویش را تا پایان فتح دمشق پنهان نگه داشت. فتح دمشق در ماه رجب سال چهاردهم قمری، در عصر عمر بن خطاب به وقوع پیوست و این واقعه، ضربه سنگینی بر امپراتوری روم شرقی وارد ساخت و زمینه مناسبی برای پیشرفت های بعدی مسلمانان گردید.(1) 1- تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج2، ص 100؛ فتوح البلدان (بلاذری)، ص 165؛ تاریخ ابن خلدون، ج1، ص 501
[ یکشنبه 91/7/9 ] [ 10:24 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
ورود نمایندگان طایفه {نخع} به مدینه و پذیرش دین اسلام - سال 11 هجری قمری
هنگامی که پیامبر اسلام(ص) به مدینه منوره هجرت کرد و اقدام به ایجاد نظام حکومتی اسلام نمود، بسیاری از افراد و نمایندگان طایفه های مختلف عرب، به نزد آن حضرت رسیده و به دست وی مسلمان شده و ابراز وفاداری نمودند. سال نهم هجری، اوج مسافرت گروه ها و هیأت ها به مدینه منوره و اظهار پذیرش اسلام از سوی آنان بود. به همین جهت، آن سال را "عام الوفود" یعنی سال ورود هیأت و گروه ها نام گذاری کردند. پس از آن نیز همین روند ادامه داشت تا سالی که پیامبر(ص) رحلت نمود. بنا به روایت مورخان، آخرین گروهی که بر پیامبر(ص) وارد شده و به دست وی مسلمان شدند، طایفه "نخع" بود. آنان در نیمه محرم سال 11 هجری وارد مدینه شده و به محضر رسول خدا(ص) رسیدند و با وی بیعت نمودند. این طایفه، از عرب های ساکن یمن بوده و هنگامی که "معاذ بن جبل" از سوی رسول خدا(ص) جهت تبلیغ اسلام به سوی آنان اعزام شده بود، با اسلام و دین حضرت محمد(ص) آشنا شده بودند. ورود آنان به مدینه منوره، پس از بازگشت رسول خدا(ص) از حجة الوداع بود و پس از 47 روز بعد، پیامبر(ص) دار فانی را وداع گفت و روح بلندش به ملکوت اعلی پیوست.(1) شایان ذکر است که "مالک بن حارث اشتر نخعی" فرمانده سلحشور و یار فداکار امیر مؤمنان(ع) از همین طایفه قهرمان پرور بود و از مردان این طایفه، فداکاران فراوانی برای حضرت علی(ع) و اهل بیت(ع) تربیت نمود. 1- بحار الانوار (علامه مجلسی)، ج 21، ص 407؛ فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام (ص) (جعفر سبحانی)، ص 467
[ یکشنبه 91/7/9 ] [ 10:23 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
وقوع غزوه خیبر - سال هفتم هجری قمری
خیبر، منطقه ای است وسیع و حاصل خیز در 32 فرسنگی شمال مدینه منوره و در عصر رسول خدا(ص) این ناحیه در اختیار یهودیان قرار داشت و تعداد جمعیت آنان در حدود 000،20 نفر تخمین زده می شد که از میان آنان، دو هزار نفر جنگ آور و مبارز بوده و مردان دلاور و رزمجویی چون "مرحب خیبری" در میان آنان به چشم می خوردند. یهودیان خیبر با پناه دادن به یهودیان فتنه جوی مدینه و همکاری و همدستی با سایر دشمنان اسلام، خطری برای مسلمانان بودند. بدین جهت، پیامبر اکرم(ص) پس از بازگشت از سفر حدیبیه و انعقاد صلح با مشرکان قریش و کسب اطمینان از سوی آن ها، متوجه یهودیان ساکن خیبر گردید و با هزار و چهارصد و به روایتی با هزار و ششصد رزمنده مسلمان عازم خیبر شد و پرچم سپاه اسلام را به دست توانای "امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع)" سپرد و "سباع بن عرفطه غفاری" و به روایتی "غیله لیثی" را جانشین خویش در مدینه نمود. اما هنگامی که به ناحیه خیبر وارد شد، با دژهای استوار و محکمی چون: ناعم، قموص، کتیبه، نسطاة، شق، وطیح و سلالم روبرو گردید. یهودیان برای حفاظت و کنترل خارج دژها، در کنار هر دژی، برج مراقبت ساخته و با گماشتن نگهبانانی در آن، جریان خارج دژ را به داخل گزارش می کردند. ساختمان برج ها و دژها طوری ساخته شده بود، که ساکنان آن بر بیرون قلعه، تسلط کامل داشتند و با ایجاد منجنیق و ابزارهای دیگر می توانستند مهاجمان را سنگباران کنند. برخی از دژها در تهاجم های آغازین سپاه اسلام گشوده شدند ولی برخی دیگر به سبب وجود مدافعان دلیر و استحکام دژها، نفوذ ناپذیر بودند و مدتی در محاصره سپاه اسلام قرار داشتند و پیامبر(ص) با اعزام فرماندهانی چون ابوبکر، عمر و افرادی دیگر قصد باز کردن آن ها را داشت ولی کارها به سختی پیش می رفت و گاهی با ضعف و ترس برخی از فرماندهان کم جرئت، پیش روی مسلمانان به بن بست می رسید. اما از روزی که پیامبر(ص) فرماندهی مهاجمان را بر عهده امیرمؤمنان(ع) گذاشت، آن حضرت با شهامت و دلیری تمام، به سوی یهودیان هجوم آورد و با کشتن مردان جنگنده و رزمجویی چون مرحب خیبری و گشودن درهای بزرگ دژ با دست های توانای خویش، بارقه فتح و پیروزی را برای مسلمانان و خرسندی خدا و رسول گرامی اسلام(ص) را به ارمغان آورد. به طوری که پیامبر(ص) در ستایش قهرمانی و دلاوری حضرت علی(ع) و کارساز بودن نبرد و جهاد او فرمود: قد بلغنی نبأک المشکور و صنیعک المذکور، قد رضی الله عنک و رضیت أنا عنک؛ ای علی! خبر ستایش آور و کارآمدی قابل تقدیرت به من رسید. خدا از تو خرسند است و من نیز خرسند و شادمانم. بدین ترتیب، دژهای استوار خیبر یکی پس از دیگری به دست حضرت علی(ع) و سپاهیان مبارز اسلام گشوده شد و فتح بزرگ دیگری نصیب مسلمانان گردید. درباره وقوع این جنگ ظفرمند به رهبری پیامبر اکرم(ص)، اتفاق چندانی میان مورخان و سیره نویسان نیست. زیرا برخی از آنان پانزدهم محرم، برخی اواخر محرم، برخی ماه صفر، برخی اول ربیع الاول، برخی جمادی الاولی و برخی نیز 24 رجب سال هفتم قمری را روز پیروزی مسلمانان می دانند.(1) 1- نک: المغازی (واقدی)، ج2، ص 633؛ بحار الانوار (علامه طبرسی)، ج 21، ص 25؛ تاریخ ابن خلدون، ج1، ص 427؛ فروغ ابدیت (جعفر سبحانی)، ج1، ص 533؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 76؛ فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام (جعفر سبحانی)، ص 389
[ یکشنبه 91/7/9 ] [ 10:14 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
شهادت امام چهارم شیعیان، حضرت سجّاد(ع) - سال 95 هجری قمری
امام علی بن الحسین(ع)، معروف به "زین العابدین" و "سجّاد" و مکنّی به ابوالحسن و ابومحمد، در پنجم شعبان سال 38 قمری دیده به جهان گشود. مادرش، شهربانو دختر یزدگرد سوم پادشاه ساسانی ایران بود، که پس از حمله مسلمانان به امپراتوری ساسانیان و پیروزی مسلمانان در آن نبرد، اسیر شد و به همراه سایر اسیران ایرانی به مدینه منتقل گردید و به پیشنهاد امیرمؤمنان(ع) در انتخاب همسر، آزاد و مختار گشت. وی در میان تمامی جوانان و صاحب منصبان مدینه، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را اختیار و به عقد ازدواج وی در آمد و از آن هنگام به "سیّدة النّساء" معروف شد. وی چند سالی بیش در بیت امام حسین(ع) زندگی نکرد. زیرا در هنگام تولد تنها فرزندش امام زین العابدین(ع) در سال 38 قمری بدرود حیات گفت. امام سجّاد(ع) پس از شهادت پدر ارجمندش امام حسین(ع) در محرم سال 61 قمری، در 23 سالگی به مقام عظمای امامت نایل آمد و در سخت ترین و دشوارترین تاریخ امت اسلام، رهبری شیعیان و محبّان اهل بیت(ع) را بر عهده گرفت و راه و روش پدران و نیاکان پاک نژاد خویش را استمرار بخشید. آن حضرت، در واقعه کربلا حضور فعال داشت و از آغاز مبارزه امام حسین(ع) بر ضد یزید بن معاویه، در کنار آن حضرت بود و در سفر آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به عراق و سرزمین کربلا، وی را همراهی می نمود. ولیکن در روز عاشورا که تمامی یاران امام حسین(ع) به اذن آن حضرت و پس از آن، خود امام حسین(ع) وارد میدان کارزار شده و با دشمنان به نبرد جانانه پرداختند و سرانجام مظلومانه به شهادت رسیدند، امام زین العابدین(ع) بر اثر عروض بیماری و تب شدید از جنگ با دشمنان بازماند و به اراده الهی از آن واقعه خونین، جان به در برد، تا به عنوان حجت خدا بر روی زمین و امام امت و جانشین پدرش اباعبدالله الحسین(ع)، سکان کشتی طوفان زده امت را هدایت و رهبری نماید. آن حضرت، پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش در کربلا، به همراه سایر بازماندگان قافله حسینی به اسارت دشمن در آمد و در حالی که از بیماری توان فرسا، رنج می برد، در غل و زنجیر دشمنان قرار گرفت و سختی اسارت اهل بیت(ع) از کربلا به کوفه و از کوفه به شام را با صبر و بردباری تحمّل کرد و تسلّی و تسکینی برای سایر اسیران در بند بود و با خطبه های روان و روشنگر خود، دشمنان و جنایت کاران را رسوا و حقانیت امام حسین(ع) را به گوش مسلمانان عالم رسانید و آنان را از خواب غفلت بیدار کرد و تحوّل عظیمی در جامعه مسلمانان به وجود آورد و دشمنان اهل بیت(ع) را به عقب نشینی از مواضع و دیدگاه های شیطانی خود وادار نمود. امام زین العابدین(ع) پس از بازگشت به مدینه، به مدت 34 سال امامت شیعیان را بر عهده داشت و در این مدت نیز با حوادث و رویدادهای بزرگی روبرو گردید ولی به حول و قوه الهی از همه آن ها با سربلندی و سرافرازی عبور کرد. از امام زین العابدین(ع) آثار ارزشمندی از قبیل مواعظ، احادیث، اشعار و ادعیه به صورت پراکنده به جای ماند و مورد استفاده محققان و متقیان قرار می گیرد. ولی دو أثر مدوّن از وی بر جا مانده است که در میان آثار اسلامی، درخشندگی و جاودانگی ویژه ای دارند. آن دو عبارتند از: 1- صحیفه سجّادیه، که مشتمل بر 83 دعا و مناجات است؛ 2- رسالة الحقوق، که تبیین کننده حقوق آحاد ملت و افراد بشری در جامعه اسلامی است. به هر روی، این امام همام پس از پنجاه و هفت سال زندگی، در محرم سال 95 قمری، بر اثر زهری که به دستور ولید بن عبدالملک اموی به آن حضرت خورانیده شد، در مدینه منوره به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در جوار قبر مطهر عمویش امام حسن مجتبی(ع) به خاک سپرده شد. درباره تاریخ شهادت امام زین العابدین(ع)، گرچه تمامی مورخان و سیره نگاران، اتفاق دارند که این واقعه عظیم در ماه محرم واقع شد، ولی در تعیین روز و سال وقوع آن، اتفاق نظر و دیدگاه واحدی وجود ندارد. برخی از آنان، روز دوازدهم محرم، برخی هیجدهم محرم و برخی دیگر بیست و پنجم محرم را روز شهادتش می دانند. هم چنین درباره سال شهادتش با این که اکثر مورخان، سال 95 را ذکر کرده اند، برخی سال 94 قمری را بیان نموده اند.(1) 1- نک: الارشاد (شیخ مفید)، ص 492؛ کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج2، ص 259؛ روضات الجنّات (موسوی خوانساری)، ج2، ص 134؛ زندگانی چهارده معصوم(ع) – ترجمه اعلام الوری- (علامه طبرسی)، ص 359؛ دائرة المعارف تشیّع، ج3، ص 252؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج2، ص 1؛ روزشمار تاریخ اسلام – ماه محرم – (واردی)، ص 105
[ یکشنبه 91/7/9 ] [ 7:35 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
اسارت بازماندگان شهدای کربلا - سال 61 هجری قمری
پس از شهادت اباعبدالله الحسین(ع) و ارسال سر مقدس آن حضرت در عصر عاشورا به کوفه، عمر بن سعد در روز یازدهم محرم دستور داد که سرهای سایر شهیدان را شست و شو داده و در میان سرکردگان سپاه خویش تقسیم کنند. تا آنان، آن سرها را به نزد عبیدالله برده و پاداش بگیرند. هم چنین وی دستور داد که کشته های خود را گردآوری کرده و بر آنان نماز بخوانند و سپس دفن کنند. ولی بدن های بی سر شهیدان را در آن بیابان رها کرد. آن گاه دستور داد زنان، کودکان و بازماندگان واقعه عاشورا را اسیر و به همراه خود به کوفه ببرند. هنگام خروج آنان از سرزمین کربلا، به خواسته اسیران و یا به دستور عمر بن سعد جهت تازه کردن داغ اسیران و عزیز از دست دادگان، آنان را از کنار پیکرهای شهیدان عبور دادند. لحظه وداع بازماندگان با بدن های بی سر شهیدان، محشری بود و دل هر سنگی را آب می کرد. در همین روز آنان را وارد شهر بزرگ کوفه کرده و جمعیت فراوانی به دیدن اسیران آمدند، که برخی اظهار خوشحالی و شادمانی کرده و برخی دیگر در مظلومیت اهل بیت(ع) و در عزای سید شهیدان، می گریستند و ضجّه می کشیدند. عبیدالله بن زیاد در قصر دارالاماره کوفه، بار عام داد و تعداد زیادی از اشراف و أعیان و هواداران بنی امیه در آن گرد هم آمده و سپس سرهای شهیدان کربلا و اسیران و بازماندگان را بر مجلس عبیدالله وارد کردند. (1) 1- نک: الارشاد (شیخ مفید)، ص 470؛ الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ص 913؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 407
[ یکشنبه 91/7/9 ] [ 7:34 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
سال 226 هجری قمری: وفات بشر حافی
ابونصر، بشر بن حارث بن عبدالرحمن بن عطاء بن هلال، معروف به "بشر حافی"، از بزرگان و پیشوایان صوفیه در عصر خود بود. وی در سال 150 یا 152 قمری در روستای "مابرسام" از توابع مرو ] واقع در کشور فعلی ترکمنستان[ دیده به جهان گشود و به خاطر استعداد درخشان و نوآوری های علمی و اداری، جذب دستگاه خلافت عباسی گردید و بدین سبب از مرو به عراق مهاجرت کرد و در دارالخلافه بغداد ساکن گردید. وی به خاطر برخورداری از موقعیت درباری و حکومتی، یک زندگی اشرافی همانند عباسیان برای خود پدید آورد و از این راه به بطالت، هرزه گی و خوش گذرانی مبتلا شد. وی پس از مدتی اشتغال به لهو و لعب، روزی بر اثر اتفاق با امام موسی کاظم(ع) آشنا گردید و از نصایح و مواعظ وی برخوردار شد و از آن زمان، تغییر حالتی در او پدید آمد و یکباره تمامی کارهای ناپسند و غیر مشروع خود را کنار نهاد و در طریق زهد، عزلت و تصوف قرار گرفت و در این راه از امتحان سختی، سربلند بیرون آمد. وی به ریاضت، تزکیه نفس و خودسازی پرداخت و در میان عارفان و صوفیان عصر خود، یگانه شد و به یکی از پیشوایان تصوف و طریقت تبدیل گردید. سرانجام در روز دهم محرم (عاشورا) سال 226 قمری در 74 و یا 76 سالگی در بغداد بدرود حیات گفت و در همان جا به خاک سپرده شد. (1) 1- نک: روضات الجنات (موسوی خوانساری)، ج2، ص 129؛ دائرة المعارف تشیع، ج3، ص 252؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج2، ص 189
[ یکشنبه 91/7/9 ] [ 7:29 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
قتل عبیدالله بن زیاد به دست سپاهیان مختار ثقفی - سال 67 هجری قمری
عبیدالله بن زیاد، پس از شش سال از شهادت مظلومانه امام حسین(ع) و یاران فداکارش در سرزمین کربلا، در نبردی میان سپاهیان مختار بن ابی عبیده ثقفی و سپاهیان عبدالملک بن مروان، در حوالی موصل در تاریخ دهم محرم (عاشورا) سال 67 قمری به هلاکت رسید. مختار بن ابی عبیده ثقفی، که در ربیع الاول سال 66 قمری با همراهی و همیاری شیعیان عراق بر ضد دستگاه خلافت اموی قیام کرده و به پیروزی رسید و کوفه و بسیاری از شهرهای عراق را در سیطره خود گرفت، در صدد انتقام از قاتلان و جنایتکاران واقعه کربلا بر آمد و بسیاری از آنان را دستگیر و به وضع فجیعی قصاص کرد و قلوب شیعیان را تسلی داد. اما علاوه بر مخالفان و دشمنان داخلی، با دو جبهه خارجی نیز رویارویی داشت. از یک سو سپاهیان عبدالله بن زبیر از جنوب عراق، وی را تحت فشار قرار داده و هر از گاهی با تهاجم سنگین خود روبرو می کردند و از سوی دیگر، نیروهای جنایت پیشه اموی، از شمال و غرب عراق، وی را مورد تهدید قرار می دادند. عبیدالله بن زیاد که نقش اساسی و کلیدی در ماجرای کربلا و شهادت مظلومانه امام حسین(ع) و یارانش داشت، در آن زمان در شام به سر می برد و از سوی عبدالملک بن مروان (پنجمین خلیفه اموی) مأموریت یافت که در رأس سپاهی سنگین، به استعداد هشتاد هزار نفر به سوی عراق هجوم آورد و قیام و حکومت انقلابی مختار را نابود نماید. مختار برای دفع تهاجم سپاهیان شامی، ابراهیم بن مالک اشتر نخعی را در رأس سی هزار مرد جنگی و انقلابی به شمال عراق اعزام داشت. دو سپاه، در ساحل "نهر خاذر" در چهار فرسنگی شهر موصل به هم رسیده و نبرد خونینی به راه انداختند. تعداد زیادی از طرفین کشته و تعداد فراوانی زخمی و از کار افتاده شدند. ولی تلفات و خسارت های سپاهیان شام، بسیار سنگین و کمر شکن بود. از لشکریان عبیدالله، تعداد بی شماری در میدان جنگ به هلاکت رسیده و تعداد زیاد دیگری در هنگام عقب نشینی از رود خاذر غرق شدند. تعداد کشته های شامیان را بیش از هفتاد هزار تن بر شمرده اند. مهم ترین رویداد این نبرد، کشته شدن عبیدالله بن زیاد (فرمانده کل سپاه اموی) و تعدادی از فرماندهان و افسران عالی رتبه شامی بود. عبیدالله، به دست ابراهیم بن مالک اشتر، با یک ضربت شمشیر، از کمر به دو نیم شد و به سزای کردار ننگین خود رسید. پس از پیروزی سپاهیان عراق، ابراهیم بن مالک دستور داد که تعداد هفتاد و دو سر از بدن کشته شدگان شامی (به تعداد سرهای شهیدان کربلا) جدا کرده و برای مختار در کوفه ارسال نمایند و از این بابت، دل های داغدار اهل بیت(ع) و شیعیان و محبان آن ها را شاد گردانند. (1) 1- نک: تاریخ ابن خلدون، ج2، ص 53؛ ماهیت قیام مختار (رضوی اردکانی)، ص 511؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج2، ص 450
[ یکشنبه 91/7/9 ] [ 7:27 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
جنایات سپاه عمر بن سعد، در عصر عاشورا - عاشورا (دهم محرم)، سال 61 هجری قمری
پس از شهادت جانسوز اباعبدالله الحسین(ع) و هفتاد و دو تن از یاران فداکار وی در صبح و عصر عاشورا، دشمنان اهل بیت(ع) جنایت های دیگری در عصر عاشورا مرتکب گردیدند، که به طور اختصار به آن ها اشاره می کنیم: 1- غارت خیمه های حسینی. سپاهیان عمر بن سعد، به ویژه جنایت کاران گروه نابکار و سفاک شمر بن ذی الجوشن، پس از شهادت امام حسین(ع) به خیمه های آن حضرت یورش برده و آن ها را غارت کردند و چهارپایان، لباس ها، صندوق ها، اسلحه ها، خوارکی ها و هر چه یافتند، تمامی آن ها را به یغما بردند. آنان، حتی حریم اهل بیت(ع) را مراعات نکرده و زیور آلات و البسه بانوان را به اجبار از آنان ستاندند و به تاراج بردند. به طوری که زنان اهل بیت(ع) ناچار شده و به عمر بن سعد پناهنده گردیده و از شدت جنایت کاری شمر و گروه نابکارش شکایت کردند. با این که عمر بن سعد به ظاهر دستور داد که از غارت خیمه ها دست بردارند، با این حال منافقان و جنایتکاران به پست فطرتی و فرومایه گی خویش ادامه دادند. (1) 2- آتش زدن خیمه ها. پس از غارت، اقدام به آتش زدن خیمه ها نمودند. در اندک مدتی تمامی خیمه ها هر چه در آن ها بود، در آتش ظلم یزیدیان سوخت و نابود شد و حتی جان بازماندگان و یتیمان کاروان حسینی، با خطر آتش سوزی مواجه گردید و بدین منظور، زینب کبری(س) به آنان دستور داد که از خیمه ها بیرون رفته و به اطراف پناهنده شوند. تا از این طریق از آتش سوزان خیمه ها در امان بمانند. (2) 3- اسب دوانی بر پیکر شهیدان. عمر بن سعد، بنا به دستور کتبی عبیدالله بن زیاد، پس از شهادت امام حسین(ع) و یاران او در کربلا، تصمیم به اسب دوانی بر پیکرهای خونین شهیدان گرفت. ده نفر از منافقان و دشمنان اهل بیت(ع) برای این کار پیش قدم شده و پس از نعل بندی اسبان خویش بر پیکرهای شهیدان کربلا، اسب تاختند و پیکرهای پر از جراحت و بی سر شهیدان را در هم شکستند.(3) 4- ارسال سر مقدس امام حسین(ع) به کوفه. عمر بن سعد، برای خوش خدمتی بیشتر به دستگاه ظالمانه اموی، دستور داد سر بریده امام حسین(ع) را در عصر عاشورا با شتاب و سرعت به کوفه ببرند و عبیدالله را از پایان یافتن غائله کربلا با خبر گردانند. مأموریت رساندن سر مقدس امام حسین(ع) بر عهده خولی بن یزید اصبحی گذاشته شد. ولی وی شب هنگام به کوفه رسید و در آن وقت، دارالاماره بسته بود. به همین جهت شب را در خانه خویش گذرانید و سر امام حسین(ع) را از ترس همسرش در تنوری پنهان کرد و در بامداد روز یازدهم به دارالاماره رفت و سر آن حضرت را تحویل عبیدالله بن زیاد داد. (4) 1- الارشاد (شیخ مفید)، ص 468؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 399 2- لهوف سید بن طاووس، ص 150 3- الارشاد، ص 469 4- همان، ص 470؛ منتهی الآمال، ج1، ص 401
[ یکشنبه 91/7/9 ] [ 7:22 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |