سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Live Traffic Feed

 

معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند . او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید ، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند.

 

فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند.

 

در کیسه‌ی بعضی ها 2 بعضی ها 3 ، و بعضی ها 5 سیب زمینی بود، که گندیده بودو بوی آن شامه را آزار می داد، معلم گفت کینه هم مثل سیب زمینی های گندیده است که ما هر روز و هر ثانیه با خود حمل می کنیم.



[ دوشنبه 91/3/22 ] [ 7:50 عصر ] [ مهدی احمدی ]

کاش می دانستی تو حلقه ای از تدبیر خدا را شکستی؛ خدا تقلا را برای پیله قرار داد تا به وسیله آن مایعی از بدنش ترشح کند تا پس از خروج از پیله به او امکان پرواز بدهد.
پروانه تقلا می کرد. پروانه نه، پیله، می خواست تا پروانه بشود. و از آن دوردست ها می آمد پسری. پسرک رسید.
پیله تکانی خورد، پسرک کنار پیله نشست. پیله تقلا می کرد. پسرک دلش سوخت؛ ساعت ها گذشت. پسرک نشسته بود و پیله رنج آزادی بر جان می خرید. پسرک خسته شد، پیله هم. پسرک  می خواست ببیند پرواز پروانه را و پیله نمی دانست در ذهن پسرک چه می گذرد. پسرک قیچی کوچکی را در آورد و سوراخی در ته پیله ایجاد کرد و می خندید برای تماشا، برای پروانه. پیله آهسته سر خورد، از پیله در آمد، و حالا پروانه شد؛ اما یارای پروازش نبود. جثه اش ضعیف و بالهایش چروکیده بود. پسرک چشم به بال پروانه داشت و پروانه در حسرت پرواز تقلا می کرد. پسرک انتظار داشت پروانه بپرد ولی نمی دانست که پروانه باید تا آخر عمرش روی زمین بخزد.
پسرک نمی دانست چرا؟ پروانه را در دست هایش گرفت؛ اما پروانه دیگر پروانه نبود. پروانه حالا چشم در چشم پسرک دوخت و گفت: کاش می دانستی تو حلقه ای از تدبیر خدا را شکستی؛ خدا تقلا را برای پیله قرار داد تا به وسیله آن مایعی از بدنش ترشح کند تا پس از خروج از پیله به او امکان پرواز بدهد.
پسر برای جهالتش گریست. آنقدر گریست تا عارف شد. دیگر پسرک می دانست:
که سختی هایش برای اینست که او پروانه شدن و پرواز کردن را بیاموزد.

"وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ (بقره155)


[ شنبه 91/3/20 ] [ 8:26 عصر ] [ مهدی احمدی ]

شهید آوینی دو روز قبل از عزیمت به منطقه ی فکه، در پاسخ به این سؤال که به کدام منطقه می روی گفته بود:

«می دانی به کجا می روم، به فکه، همان جایی که رزمندگان ما با چشم خود تحویل نفوس شهدا توسط فرشتگان را مشاهده می کردند.»


[ پنج شنبه 91/3/11 ] [ 8:59 عصر ] [ مهدی احمدی ]

از جمله حکمت هایی که برای فلسفه ی غیبت امام عصر علیه السلام بیان شده است بی توجهی و سهل انگاری مردم نسبت به مساله غیبت امام عصر علیه السلام می باشد. مانگار مردم از یاد برده اند وجود آن حضرت لطف است، و تصرفش لطف دیگر. و غیبت ایشان از ماست. اگر مردم خواهان ظهور آن حضرت باشند ، باید همگی در این جهت وحدت قلبی داشته باشند و این وحدت باید در اعمال و رفتار نمایان باشد . راه یاری امام علیه السلام ،توسط خود حضرت علیه السلام به ما نیز پیشنهاد شده . آن حضرت علیه السلام در توقیعی خطاب به شیخ مفید (413 ق) می فرماید: لو ان اشیاعنا - وفقهم الله لطاعته - علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تاخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا علی حق المعرفه و صدقها منهم بنا، فما یحسبنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه و لا نوثره منهم. [الاحتجاج .ص602] .
« اگر شیعیان ما - که خدای آنان بر طاعتش توفیق دهاد - در راه وفا به پیمانی که بر دوش دارند همدل بودند، برکت لقای ما از ایشان وا پس نمی افتاد و سعادت دیدار ما برای آنان زودتر دست می داد، دیداری که با شناخت حقیقی و درست ایشان نسبت به ما، همراه باشد. پس ما را از ایشان دور نمی دارد جز رفتار ناپسند که به ما می رسد و ما آن را از ایشان شایسته نمی دانیم. »


[ سه شنبه 91/3/9 ] [ 8:26 عصر ] [ مهدی احمدی ]

هوشمندانه سوال کنید

در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: «فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟ ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟» جک نزد کشیش می رود و می پرسد: «جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن »هستم، سیگار بکشم »کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است.» جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند. »ماکس می گوید: تعجبی نداره. تو سوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.» ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: «آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم »؟ کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: مطمئناً ، پسرم. مطمئناً !


[ یکشنبه 91/3/7 ] [ 1:0 صبح ] [ مهدی احمدی ]

به بچه خفاشی که به ساحت امامان مظلوم شیعه اهانت کرد و به بچه های سرراهی "بالاترین" که کارگردانان این بازی اند :

بسم رب النور

بسم رب العشق

بسم رب الهادی المهدی

آن که شعر و هرچه موسیقی است


نذر درگاهش

آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند


بسم رب العشق


آن که حافظ ها و سعدی ها


عشق او و آل او را بر زبان دارند


بسم رب الهادی المهدی


صاحب عصری که عالم وامدار اوست


گرچه دجالان بدآهنگ


گرچه شیطان های بد ترکیب


داردار و واق واق خویش را آواز می گویند


این نه موسیقی ست


این نه شعر و نه ترانه


این همه فحش است


این فضیحت نامه ی صهیون و آمریکاست


بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب


کارگردان
استخوانی پرت خواهد کرد


پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو


آن دو حرف اول در انزلی افتاده


آن خنزیز


آن دَل هرجایی یابو

مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است


مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر


مزد این چندین دهان بی چاک

استخوانی


مزد این مزدورهای مست عیاشش


فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند


جایزه در راستای  فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر


جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند

پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش

مرتدند اینان نه یک تن شان

مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر


با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل


با همان  مسئول کلاششمرتد دوم

کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ


مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...


مانده آن سو مادری چشم انتظار راه


انزلی شرمنده ی  شاهین...


نه ،  خفاشش!

- علیرضا قزوه


[ شنبه 91/3/6 ] [ 8:57 عصر ] [ مهدی احمدی ]

ماه (رجب)، ماه من ، بنده، بنده من ، و رحمت ، رحمت من است ؛

هر که در این ماه مرا بخواند ، اجابتش کنم و هر که حاجت آورَد ، عطایش کنم .

حلول ماه مبارک رجب، مبارک باد.


[ شنبه 91/3/6 ] [ 8:42 عصر ] [ مهدی احمدی ]

معنا و مفهوم صلوات واژه صلاه ، صلوه و جمع آن صلوات به معنی نماز خواندن و درود و تحیت است. صلی الله علیه یعنی خداوند بر او درود فرستاد، در معجم الوسیط هم صلاه به معنای دعا است. صاحب المیزان در مورد کلمه صلوه می گوید:«کلمه صلوه در اصل به معنای انعطاف بوده، و صلاه خدا بر پیغمبر به معنای انعطاف او به وی است، به وسیله رحمتش، البته، انعطافی مطلق، چون در آیه شریفه صلات را مقید به قیدی نکرده، و همچنین صلاه ملائکه او بر آن جناب، انعطاف ایشان است بر وی، به اینکه او را تزکیه نموده و برایش استغفار کنند، و صلات مومنین بر او انعطاف ایشان است به وسیله درخواست رحمت برای او.»(المیزان/ 61/705) راغب اصفهانی نیز در معنی صلوه معتقد است:«صلوات رسول الله و نماز مسلمانان، تزکیه ایشان است. همچنین دعا و استغفار فرشتگان مثل مردم است و صلاه که عبادت مخصوص است اصلش دعا است. و این عبادت خاص به این کلمه نامیده شده است.» (مفردات/ 392) در تفسیر جوان نیز آمده است که «چنانچه صلوات به خدا نسبت داده شود به معنی فرستادن رحمت است و هرگاه به فرشتگان و مومنان منسوب گردد به معنی طلب رحمت می باشد.»(تفسیر جوان/71/ 623)


[ شنبه 91/3/6 ] [ 1:0 صبح ] [ مهدی احمدی ]

چرا  امام زمان علیه السلام با کلمه قائم و مهدى خوانده مى شود، و اینکه بعضى با شنیدن لقب قائم برمى خیزند و مى ایستند براى چیست ؟ 
در بسیارى از روایات ، آن حضرت با لقب قائم  و مهدى ، یاد شده و در مورد قائم ، بسیار مى شد که در زمان ائمه علیهم السلام بر اثر ظلم و فساد و حاکمان غاصب ، امامان به یاد امام زمان علیه السلام مى افتادند و مى فرمودند: قائم ما انتقام ما را خواهد گرفت.
قائم یعنى قیام کننده ، نظر به اینکه قیام و نهضت حضرت مهدى (عج ) جهانى است و در تمام تاریخ بشر چنین قیام و حکومتى نبوده ، آن حضرت با این عنوان خوانده مى شود.
اما اینکه پیروان آن حضرت با شنیدن این لفظ و یا با تلفظ به این کلمه برمى خیزند و مى ایستند، این کار یک نوع عمل مستحبى است و احترام و اظهار پیوند و انتظار آن حضرت است و ضمنا مردم را به یاد نهضت و قیام حضرت مهدى (عج ) مى اندازد و براى آنها تلقین عملى مى شود که باید برخاست ، نهضت کرد، امیدوار بود و به زمینه سازى براى ظهور و قیام جهانى رهبرى معصوم و قاطع که امید پیامبران و امامان و همه مستضعفان جهان و قلب تپنده هستى است پرداخت .
این کار حتى در زمان امام صادق علیه السلام در میان شیعیان معمول بوده ، حتى نقل شده در خراسان در حضور حضرت امام رضا علیه السلام کلمه قائم

 ذکر شد، امام رضا علیه السلام برخاست و دستش را بر سر نهاد و فرمود: اللّهم عجل فرجه و سهل مخرجه ؛

خداوندا بر فرجش شتاب کن ، و راه ظهور و نهضتش را آسان گردان.
اما در مورد واژه مهدى ، از این روست که امام زمان هدایت شده و هدایت کننده است .
امام صادق علیه السلام در ضمن حدیثى در این مورد فرمود:
 
انما سمى القائم مهدیا لانه یهدى الى امر مضلول عنه و سمى القائم لقیامه بالحق ؛
آن حضرت را مهدى گویند، زیرا او مردم را به امرى که گم کرده اند هدایت مى کند، و قائم گویند چون به حق قیام کند


[ پنج شنبه 91/2/28 ] [ 8:7 عصر ] [ مهدی احمدی ]

از امام باقر علیه  السلام سؤ ال شد چرا قائم را قائم خواندند؟
فرمود: زیرا یاد او فراموش مى شود و بسیارى از معتقدان به امامت آن حضرت ، راه ناصحیح مى روند.
از آن حضرت سؤ ال شد چرا او را منتظر گویند؟

فرمود:زیرا براى او غیبتى طولانى است که روزهایش بسیار است افراد مخلص ‍ و پاک در انتظارش بسر مى برند ولى افراد شکاک و مردد او را انکار مى کنند و منکران ، نامش را به مسخره مى گیرند و تعیین کنندگان وقت بسیارند، عجله کنندگان در او به هلاکت مى رسند، مسلمانان در مورد او نجات مى یابند.


[ پنج شنبه 91/2/28 ] [ 8:1 عصر ] [ مهدی احمدی ]
<   <<   6   7   8      
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره استاد فغانی

مدیر وبلاگ : علی فغانی[467]
نویسندگان وبلاگ :
محمد مهدی فغانی[208]
محمدرضا محمدی[167]
رضا اشرفی[66]
مهدی احمدی[71]

علی فغانی هستم بچه خاک پاک ایران اسلامی عشق آباد طبس از توابع استان یزد . به ورزشهای رزمی علاقه دارم مربی ممتاز ملی ( کیو کوشین وآشی هارا کاراته) ودان 6 آشی هارا ، دان 5 کیوکو شین کاراته هستم. دنیا را دار مبارزه می دانم مبارزه با .... به عرض زندگی فکر می کنم نه به طول آن. عشق به همسر وفرزندانم دارم دین قرآن کریم ،ولایت ووطنم را با تمام وجودم دوست دارم .
آمار بازدید

 

بازدید امروز: 251
بازدید دیروز: 41
کل بازدیدها: 1481239
ابزار جستجو



در این وبلاگ
در کل اینترنت
تقدیم به روح پاک استاد