به نام الله
خدا تنها روزنه امیدی است که هیچ گاه بسته نمی شود...
تنها کسی ایست که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد...
با پای شکسته ام می توان سراغش رفت...
تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر بر می دارد...
تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند...
وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید...
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود...
و تنها سطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه کردن.....
از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز . شک هایت را باور نکن وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی!
حتی برای یک نفر مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی کوچک باش و عاشق... که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی
• موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن فرقى نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران...
زلال که باشی، آسمان در توست.براشادی روح شهیدان صلوات.التماس دعا
*از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد، و اگر در آن کار بدی کرده، از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.
*هرگاه مردم گناهان تازه ای که نمی کردند انجام دهند، خداوند بلاهایی تازه به آن ها دهد که به حساب نمی آوردند.
*بپرهیز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر این که خردمند و امانت داری در میان آنها بیایی که (در این صورت) با او انس گیر و از دیگران بگریز، به مانند گریز تو از درنده های شکاری.
*بهترین چیزی که به وسیله آن بنده به خداوند تقرب می جوید، بعد از شناختن او، نماز و نیکی به پدر و مادر و ترک حسد و خودبینی و به خود بالیدن است.
*برای هر چیزی دلیلی باید، و دلیل خردمند تفکر است، و دلیل تفکر خاموشی.
*به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر به سبب حسن ظن و امیدوارى او به خدا و خوش اخلاقى اش و خوددارى از غیبت مؤمنان.
*دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد، دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.
*به راستی که با ارزش ترین مردم کسی است که دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.
هر جمعه به جاده آبی نگاه می کنم
و در انتظار قاصدکی می نشینم که قرار است خبر گامهای تو را برای من بیاورد،
گامهای استوار و دستهای سبزت را.
اگر بیایی، چشمهایم را سنگفرش راهت خواهم کرد.
تو می آیی و در هر قدم، شاخه ای از عاطفه خواهی کاشت
و قاصدکی را آزاد خواهی کرد.
تو می آیی و روی هر درخت پر شکوه لانه ای از امید
برای کبوتران غریب خواهی ساخت.
صدای تو، بغض فضا را می شکافد.
فضای مه آلودی که قلب چکاوکها را از هر شاخه درختش آویزان کرده اند.
تو با دستهایت بر قلبهای شقایق ها رنگ سبز امید خواهی زد
و با رنگ پر معنای دریا خواهی نوشت:" به نام خدای امیدها"!
تو می آیی در حالی که دستهایت پر از گلهای نرگس است.
تو دل سرد یکایک ما را با نواهای گرمت آفتابی می کنی
و کعبه عشق را در آنها بنا خواهی کرد.
دست نوازش بر سر میخک هایی خواهی کشید که باد کمرشان را خم کرده است.
تو حتی بر قلب کاکتوسها هم رنگ مهربانی خواهی زد
. تو می آیی و با آمدنت خون طراوت و زندگی در رگهای صبح جریان پیدا خواهد کرد...
تو می آیی ای پسر فاطمه ،
یوسف زهرا یا مهدی.
به امید آن روز!
چند حدیث تقدیم به شما:
1-پیامبر صلى الله علیه و آله :
روز قیامت فردى را مىآورند و او را در پیشگاه خداوند نگه مىدارند و کارنامهاش را به او مىدهند، اما حسنات خود را در آن نمىبیند. عرض مىکند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمىبینم! به او گفته مىشود: پروردگار تو نه خطا مىکند و نه فراموش. عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد دیگرى را مىآورند و کارنامهاش را به او مىدهند. در آن طاعت بسیارى را مشاهده مىکند. عرض مىکند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را بجا نیاوردهام! گفته مىشود: فلانى از تو غیبت کرد، حسنات او به تو داده شد.
(جامع الاخبار، ص 412)
2-حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند:
آن گاه که در روز قیامت برانگیخته شوم، گناهکاران امّت پیامبر اسلام را شفاعت خواهم کرد.
إحقاق الحقّ: ج 19، ص 129
3-امام رضا علیه السلام :هر کس مى خواهد معده اش آزارش ندهد، در بین غذا آب نخورد.
بحارالأنوار، ج 62، ص323
4-پیامبر صلى الله علیه وآله :
شام را ترک نکنید، هر چند به خوردن دانه خرماى خشکیدهاى باشد. من بر امّتم از این بیم دارم که با ترکِ خوردن شام، پیرى و شکستگى به سراغشان آید؛ چرا که خوردنِ شام، مایه نیرومندى پیر و جوان است.
محاسن، ج 2، ص 421، ح 202
5-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم:
خداوند بهشت را بر هر فحّاش بد زبان بى شرمى که باکى ندارد چه گوید و چه شنود، حرام کرده است.
(کافی، ج 2، ص 323، ح 3 - منتخب میزان الحکمة، ص 440)
6-امام کاظم علیه السلام :
خوش همسایگى تنها این نیست که آزار نرسانى، بلکه خوش همسایگى این است که در برابر آزار و اذیت همسایه صبر داشته باشى.
تحف العقول، ص 409
7-پیامبر صلىالله علیه وآله :
فرزندانتان را به سه چیز ادب کنید: عشق به پیامبرتان، عشق به خاندان او، و قرآن خواندن.
غرر الحکم، ح 4488
جمعه....
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی
تو امید انتظاری تو دلهای نا امید
مثل دیدن ستاره تو شب های ناپدید
چه غریبونه گذشتن جمعه های سوت وکور
هنوز اما نرسیدی ای تجلی ظهور
با توام با تو که گفتی تکیه گاه عاشقایی
میدونم یه دنیا نوری ساده ای بی انتهایی
مثل لالایی بارون تو کویر بی صدایی
تو خود عشقی میدونم ناجی فاصله هایی
عمریه دلم گرفته گله دارم از جدایی
غایب همیشه حاضر تو کجایی تو کجایی
تو کجایی تو کجایییییییییییی یی....
***********آموز ه های محمد (ص)***********
بر همدیگر حسادت نورزید و قیمت ها را بالا نبرید ، از یکدیگر متنفر نباشید و از همدیگر روی برنگردانید، یکدیگر را ارزان نفروشید ، ای بندگان خدا با هم برادر باشید ، یک مسلمان برادر مسلمان دیگر است ، نه به او ستم میکند و نه در قبال او کوتاهی می نماید ، نه به او دروغ میگوید و نه او را خوار و حقیر می سازد . تقوا در این است ( وسه بار به قلب خود اشاره میکند) حقیر کردن یک مسلمان کار بسیار پلید است . یک مسلمان خون و مال و حیثیت مسلمان دیگر را پایمال نمیکند.
امام هادی(ع)
کسی که خود را پست شمارد، از شرّ او در امان مباش.
دنیا بازاری است که گروهی در آن سود میبرند و دسته ای زیان میبینند.
حسد، نیکوییها را نابود سازد، و دروغ، دشمنی آوَرَد، و خود پسندی مانع از طلب دانش و خواهان خواری و جهل گردد، و بخل ناپسندیدهترین خُلق و خوی است، و طمع خصلتی ناروا و ناشایست است.
چه بسا شخصی که از عمرش سی سال باقی مانده باشد ولی به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به 33 سال برساند؛ و چه بسا کسی که از مدّت عمرش 33 سال باقی مانده باشد، به خاطر آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند آن را به سه سال برساند.
در حدیث است که حضرت موسی(ع) در مناجات کوه طور، عرض کرد: « یا اله العالمین » (ای خدای جهانیان)،
جواب شنید: « لبیک »
سپس عرض کرد: « یا اله المحسنین » (ای خدای نیکو کاران)،
جواب شنید: « لبیک »
سپس عرض کرد: « یا اله المطیعین » (ای خدای اطاعت کنندگان)،
جواب شنید: « لبیک »
سپس عرض کرد: « یا اله العاصین » (ای خدای گنهکاران)،
جواب شنید: « لبیک،لبیک،لبیک ».
حضرت موسی (ع) تعجب کرد و عرض کرد:خدایا،تو را خدای جهانیان،خدای نیکوکاران،خدای اطاعت کنندگان خواندم یک بار فرمودی « لبیک » ولی تو را خدای گنهکاران خواندم سه بار «لبیک» فرمودی،حکمتش چیست؟
جواب آمد:
مطیعان به اطاعت خود،
نیکوکاران به نیکوکاری خود،
و عارفان به معرفت خود اعتماد دارند،
گنهکاران که جز به فضل من پناهی ندارند
اگراز درگاه من نا امید گردند به درگاه چه کسی پناهنده می شوند؟
" پیامبر (ص) هماره مردم را به تشکیل خانواده تشویق می کرد و مردمان را از بی همسری بیم می داد ، می فرمود بیشتر دوزخیان بی همسرانند
*********آموزه های محمد (ص) *********
تحصیل علم کنید چون آن کس که این کار را در راه خدا انجام میدهد تمام اعمالش نشان از تقوا میابد، کسی که از آن (علم)صحبت میکند ، گویا خدا را نیایش میکند ، کسی که آن (علم )را جستجو میکند ، مانند این است که خدا را میستاید و کسی که این تعالیم را اشاعه میدهد ، گویا صدقه میبخشد و کسی که آن را برای اهداف مناسبی استفاده میکند ، عملی از روی اخلاص به خداوند انجام میدهد ، دانش صاحبش را قادر به تشخیص خوب وبد می کند و راه بهشت را روشن میکند . دانش دوست ما در صحرا همراه ما در تنهایی و هم نشین ما به هنگام دور افتادگی از دوستان است . دانش ما را به سوی سعادت رهنمون میشود و از بدبختی ها نگهدار ماست . مخلوقات خداوند با دانش به بالا ترین مراتب د درجات میرسند...
توی بحبوحه عملیات یکدفعه تیربار ژسه از کار افتاد! گفتم: چی شد؟
پسر گفت: «شلیک نمی کنه. نمی دونم چرا؟»
وارسی کردیم، تیربار سالم بود. دیدیم انگشت سبابه پسر، قطع شده؛
تیرخورده بود و نفهمیده بود! با انگشت دیگرش شروع کرد تیراندازی کردن.
بعد از عملیات دیدیم ناراحته. انگشتش را باندپیچی کرده بود.
رفتیم بهش دلداری بدیم. گفتیم شاید غصّه انگشتشو می خوره؛
بهش گفتیم: بابا، بچه ها شهید می شن! یک بند انگشت که این حرف ها رو نداره!
گفت: «ناراحت انگشتم نیستم؛
از این ناراحتم که دیگه نمی تونم درست تیراندازی کنم!»
کتاب نوجوان / مجموعه آسمان مال آن هاست/
روز های اول جنگ حملات دشمن خیلی سنگین بود
پایگاه هوایی دزفول مرکز عملیات هوایی ما به دشمن بود
خیلی از خلبان های پایگاه های دیگه به این پایگاه اومده بودن مصطفی (شهید اردستانی) هم با چند تای دیگه از تبریز به ما ملحق شده بودن
گاهی از روزها چند عملیات هوایی انجام میداد
هر عملیاتی که پیش می اومد مصطفی داوطلب بود
مصطفی تازه اومده بود اونجا و خیلی از پرسنل پایگاه ایشون رو نمیشناختن
یه روز داشتم برای خرید به فروشگاه میرفتم کنار فروشگاه یه مدرسه ی دخترانه در حال تعمیر بود که کارگرها داشتن کار میکردن
از دور متوجه یه کارگر شدم که داشت با فرغون ملات می برد تو مدرسه از دور که دیدمش باورم نمیشد چقدر شبیه مصطفی بود!
جلوتر رفتم دیدم خودشه
بعد از پرواز اومده بود کمک کارگر های مدرسه
میدونستم اگه منو ببینه ناراحت میشه مسیرم رو عوض کردم...
شبهای دراز بی عبادت چه کنم........ طبعم به گناه کرده عادت چه کنم
گویند کریم است و گنه می بخشد.......گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم...
تولد فرزندش نزدیک بود ولی حاضر نبود بره مرخصی ( شهید مصطفی اردستانی)
با اصرار ما قبول کرد که چند روزی بره پیش خانوادش
وقتی رفت اومد پیش من گفت : علی یه خورده پول داری بهم قرض بدی؟
گفتم البته سه هزار تومان بهش دادم
یه کاغذی داد دستم گفت امضا کن!
نگاه کردم نوشته بود:" بسمه تعالی این بنده ی خدا مصطفی اردستانی مبلغ سه هزار تومن از برادر علی عالی زاده قرض گرفتم..."
گفتم آقا مصطفی یعنی به ما اعتماد نداری ؟! این چه کاریه میکنید؟
لبخندی زد و گفت: دنیاست دیگه شاید من رفتم بلایی سرم اومد میخوام خیالم از بابت قرض راحت باشه اون دنیا مشکلی نداشته باشم
امضا کردم ، باز هم قانع نشدبعد رسید رو سپرد به من و رفت... به یکی از بچه ها گفت: شما هم به عنوان شاهد امضا کن!