سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Live Traffic Feed

گویند وجه تسمیه ابوعبدالله جوالیقی این بود که روزی جوال خود را گم کرد و هر چه فکر نمود به یادش نیامد کجا گذارده یا به که داده است. مدتی در اندیشه پیدا کردن آن برآمد ولی اثری نبخشید تا این که در نماز ناگاه متوجه شد که جوال را چه کرده است. پس از پایان نماز به منزل آمده به پسر خود گفت جوال را پیدا کردم. پسر پرسید: چطور شد که به یادت آمد. پدر گفت: مشغول نماز خواندن بودم، در آن حال به فکر فرو رفته بالاخره به یادم آمد چه کرده ام. پسر پس از شنیدن جریان گفت: پس شما نماز نمی خواندی، جوال را پیدا می کردی؟ از این سخنِ پسر، ابوعبدالله چنان تحت تأثیر قرار گرفت که علاقمند به تحصیل و دانش و تزکیه نفس شد تا به جایی رسید که تفسیری از خود به یادگار گذاشت.

منبع:سمت خدا


[ جمعه 91/4/16 ] [ 7:8 صبح ] [ رضا اشرفی ]

 

فرض کن حضرت مهدی(عج) به تو ظاهر گردد

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی ؟ (تاکی بدحجابی ؟)

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری ؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد ؟

لقمه ات در خورِ او هست که نزدش ببری ؟

پولِ بی شبهه و سالم زِ همه داراییت

داری آن قدر که یک هدیه برایش بخری ؟

حاضری گوشیِ همراهِ تو را چک بکند ؟

با چنین شرط که در حافظه دستی نبری ؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران ؟

میتوان گفت تو را شیعه ی اثنی عشری ؟


منبع:سمت خدا


[ چهارشنبه 91/4/14 ] [ 6:33 صبح ] [ رضا اشرفی ]
 
شب نیمه شعبان، شب بسیار مبارکى است. از امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که از امام محمدباقر علیه‌السلام در مورد فضیلت شب نیمه شعبان سؤال شد؛ امام فرمود آن شب بعد از لیلة القدر افضل شب‌ها است. در آن شب خداوند به بندگان، فضل خود را عطا مى‌فرماید و ایشان را به مَنّ و کَرَم خویش مى‌آمرزد. پس سعى و کوشش کنید در تقرّب جستن به سوى خداى تعالى در آن شب، که آن شبى است که خدا قسم یاد فرموده به ذات مقدس خود که سائلى را از درگاه خود تا زمانی که مطلب گناهی را درخواست نکند؛ دست خالى برنگرداند. و آن شبى است که قرار داده حق تعالى آن را از براى ما به مقابل آن که قرار داده شب قدر را براى پیغمبر ما صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ آله. پس کوشش کنید در دعا و ثنا بر خداى تعالی و از جمله برکات این شب مبارک آن است که ولادت با سعادت حضرت صاحب عصر امام زمان ارواحُنا لَهُ الفداء در سحر این شب سال دویست و پنجاه و پنج در سامراء واقع شده و باعث مزید شرافت این شب مبارک شده است .



براى شب نیمه شعبان چند عمل وارد شده است:
1- غسل، که باعث تخفیف گناهان مى‌شود.

2- احیاء این شب به نماز و دعا و استغفار. و در روایت است که هر کس این شب را احیا دارد؛ نمیرد دل او در روزى که دل‌ها بمیرند.

3- زیارت امام حسین علیه السلام است که افضل اعمال این شب
و باعث آمرزش گناهان است و هر کس بخواهد با او مصافحه کند روح صد و بیست و چهار هزار پیغمبر زیارت کند آن حضرت را در این شب و اَقَلِّ زیارت آن حضرت آن است که به بامى برآید و به جانب راست و چپ نظر کند پس سر به جانب آسمان بلند کند و زیارت کند آن حضرت را به این کلمات: "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَکاتُهُ." و هر کس در هر کجا باشد در هر وقت که آن حضرت را به این کیفیت زیارت کند امید است که ثواب حجّ و عُمره براى او نوشته شود .
منبع :سمت خدا

[ چهارشنبه 91/4/14 ] [ 6:27 صبح ] [ رضا اشرفی ]

اگر کار امروز من پیچ مى‏خورد، شاید نتیجه تاب دادن به کار دیگران باشد. در حدیث مى‏خوانیم: «مَن حَفر بئراً لاخیه وقع فیها»  هرکس براى برادرش چاهى را حفر کند، خود در آن مى‏افتد.

 

در حدیث آمده است: اگر مى‏خواهید بدانیدفردى چقدر ایمان دارد، ببینید در برابر دریافت چه مبلغى گناه مى‏کند

در حدیث مى‏خوانیم: «لَولا ثَلاثَةٌ ما طأطأَ رَأسُ اِبنِ آدَمَ: اَلفَقرُ وَ المَوتُ وَ المَرَض» اگر انسان دچار فقر و مرض و مرگ نبود، در مقابل هیچ نیرویى سر خم نمى‏کرد

 قرآن مى‏گوید: به یتیمان مردم ستم مکنید، شاید مرگ به سراغ شما بیاید و فرزندان شما نیز یتیم شوند و دیگران به آنها ظلم کنن

 http://www.quranschool.ir/منبع


[ یکشنبه 91/4/4 ] [ 12:15 صبح ] [ رضا اشرفی ]
روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله اش وارد یک مرکز تجاری می شوند.
پسر متوّجه دو دیوار براق نقره‌ای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست ؟
پدر که تا بحال در عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیدم، و نمیدانم .
در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند که با صندل چرخدارش به آن دیوار نقره‌ای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیوار براق از هم جدا شد،
آن زن خود را بزحمت وارد اطاقکی کرد، دیوار بسته شد، پدر و پسر ، هر دو چشمشان بشماره هائی بر بالای آسانسور افتاد که از یک شروع و بتدریج تا سی‌ رفت،
هر دو خیلی‌ متعجب تماشا میکردند که ناگهان ، دیدند شماره‌ها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، در این وقت دیوار نقره‌ای باز شد، و آنها حیرت زده دیدند، دختر 24 ساله مو طلایی بسیار زیبا و ظریف ، با طنازی از آن اطاقک خارج شد.
پدر در حالی که نمیتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت:
پسرم ، زود برو مادرت را بیار اینجا!
منبع :اینترنت نوشته بچه های حلی

[ جمعه 91/4/2 ] [ 7:37 صبح ] [ رضا اشرفی ]

به نام الله
خدا تنها روزنه امیدی است که هیچ گاه بسته نمی شود...
تنها کسی ایست که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد...
با پای شکسته ام می توان سراغش رفت...
تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر بر می دارد...
تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند...
وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید...
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود...
و تنها سطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه کردن.....

از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو .
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز . شک هایت را باور نکن وهیچگاه به باورهایت شک نکن .
زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی!
حتی برای یک نفر مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی کوچک باش و عاشق... که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی
• موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن فرقى نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران...
زلال که باشی، آسمان در توست.براشادی روح شهیدان صلوات.التماس دعا

*از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد، و اگر در آن کار بدی کرده، از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.

*هرگاه مردم گناهان تازه ای که نمی کردند انجام دهند، خداوند بلاهایی تازه به آن ها دهد که به حساب نمی آوردند.

*بپرهیز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر این که خردمند و امانت داری در میان آنها بیایی که (در این صورت) با او انس گیر و از دیگران بگریز، به مانند گریز تو از درنده های شکاری.

*بهترین چیزی که به وسیله آن بنده به خداوند تقرب می جوید، بعد از شناختن او، نماز و نیکی به پدر و مادر و ترک حسد و خودبینی و به خود بالیدن است.

*برای هر چیزی دلیلی باید، و دلیل خردمند تفکر است، و دلیل تفکر خاموشی.

*به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر به سبب حسن ظن و امیدوارى او به خدا و خوش اخلاقى اش و خوددارى از غیبت مؤمنان.

*دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد،‌ دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.

*به راستی که با ارزش ترین مردم کسی است که دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.

هر جمعه به جاده آبی نگاه می کنم

و در انتظار قاصدکی می نشینم که قرار است خبر گامهای تو را برای من بیاورد،

گامهای استوار و دستهای سبزت را.

اگر بیایی، چشمهایم را سنگفرش راهت خواهم کرد.

تو می آیی و در هر قدم، شاخه ای از عاطفه خواهی کاشت

و قاصدکی را آزاد خواهی کرد.

تو می آیی و روی هر درخت پر شکوه لانه ای از امید

برای کبوتران غریب خواهی ساخت.

صدای تو، بغض فضا را می شکافد.

فضای مه آلودی که قلب چکاوکها را از هر شاخه درختش آویزان کرده اند.

تو با دستهایت بر قلبهای شقایق ها رنگ سبز امید خواهی زد

و با رنگ پر معنای دریا خواهی نوشت:" به نام خدای امیدها"!

تو می آیی در حالی که دستهایت پر از گلهای نرگس است.

تو دل سرد یکایک ما را با نواهای گرمت آفتابی می کنی

و کعبه عشق را در آنها بنا خواهی کرد.

دست نوازش بر سر میخک هایی خواهی کشید که باد کمرشان را خم کرده است.

تو حتی بر قلب کاکتوسها هم رنگ مهربانی خواهی زد

. تو می آیی و با آمدنت خون طراوت و زندگی در رگهای صبح جریان پیدا خواهد کرد...

تو می آیی ای پسر فاطمه ،

یوسف زهرا یا مهدی.

به امید آن روز!
چند حدیث تقدیم به شما:

1-پیامبر صلى الله علیه و آله :
روز قیامت فردى را مى‏آورند و او را در پیشگاه خداوند نگه مى‏دارند و کارنامه‏اش را به او مى‏دهند، اما حسنات خود را در آن نمى‏بیند. عرض مى‏کند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمى‏بینم! به او گفته مى‏شود: پروردگار تو نه خطا مى‏کند و نه فراموش. عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد دیگرى را مى‏آورند و کارنامه‏اش را به او مى‏دهند. در آن طاعت بسیارى را مشاهده مى‏کند. عرض مى‏کند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را بجا نیاورده‏ام! گفته مى‏شود: فلانى از تو غیبت کرد، حسنات او به تو داده شد.

(جامع الاخبار، ص 412)

2-حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند:
آن گاه که در روز قیامت برانگیخته شوم، گناهکاران امّت پیامبر اسلام را شفاعت خواهم کرد.

إحقاق الحقّ: ج 19، ص 129

3-امام رضا علیه السلام :هر کس مى خواهد معده اش آزارش ندهد، در بین غذا آب نخورد.

بحارالأنوار، ج 62، ص323

4-پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله :
شام را ترک نکنید، هر چند به خوردن دانه خرماى خشکیده‏اى باشد. من بر امّتم از این بیم دارم که با ترکِ خوردن شام، پیرى و شکستگى به سراغشان آید؛ چرا که خوردنِ شام، مایه نیرومندى پیر و جوان است.

محاسن، ج 2، ص 421، ح 202

5-پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم:
خداوند بهشت را بر هر فحّاش بد زبان بى شرمى که باکى ندارد چه گوید و چه شنود، حرام کرده است.

(کافی، ج 2، ص 323، ح 3 - منتخب میزان الحکمة، ص 440)

6-امام کاظم علیه السلام :
خوش همسایگى تنها این نیست که آزار نرسانى، بلکه خوش همسایگى این است که در برابر آزار و اذیت همسایه صبر داشته باشى.

تحف العقول، ص 409

7-پیامبر صلى‏الله ‏علیه ‏و‏آله :
فرزندانتان را به سه چیز ادب کنید: عشق به پیامبرتان، عشق به خاندان او، و قرآن خواندن.

غرر الحکم، ح 4488

جمعه....

تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه ی هر عاشق واسه زنده بودنی
تو امید انتظاری تو دلهای نا امید
مثل دیدن ستاره تو شب های ناپدید
چه غریبونه گذشتن جمعه های سوت وکور
هنوز اما نرسیدی ای تجلی ظهور
با توام با تو که گفتی تکیه گاه عاشقایی
میدونم یه دنیا نوری ساده ای بی انتهایی
مثل لالایی بارون تو کویر بی صدایی
تو خود عشقی میدونم ناجی فاصله هایی
عمریه دلم گرفته گله دارم از جدایی
غایب همیشه حاضر تو کجایی تو کجایی
تو کجایی تو کجایییییییییییی یی....

***********آموز ه های محمد (ص)***********
بر همدیگر حسادت نورزید و قیمت ها را بالا نبرید ، از یکدیگر متنفر نباشید و از همدیگر روی برنگردانید، یکدیگر را ارزان نفروشید ، ای بندگان خدا با هم برادر باشید ، یک مسلمان برادر مسلمان دیگر است ، نه به او ستم میکند و نه در قبال او کوتاهی می نماید ، نه به او دروغ میگوید و نه او را خوار و حقیر می سازد . تقوا در این است ( وسه بار به قلب خود اشاره میکند) حقیر کردن یک مسلمان کار بسیار پلید است . یک مسلمان خون و مال و حیثیت مسلمان دیگر را پایمال نمیکند.

امام هادی(ع)
کسی که خود را پست شمارد، از شرّ او در امان مباش.
دنیا بازاری است که گروهی در آن سود می‌برند و دسته ای زیان می‌بینند.
حسد، نیکویی‌ها را نابود سازد، و دروغ، دشمنی آوَرَد، و خود پسندی مانع از طلب دانش و خواهان خواری و جهل گردد، و بخل ناپسندیده‌ترین خُلق و خوی است، و طمع خصلتی ناروا و ناشایست است.

چه بسا شخصی که از عمرش سی سال باقی مانده باشد ولی به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به 33 سال برساند؛ و چه بسا کسی که از مدّت عمرش 33 سال باقی مانده باشد، به خاطر آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند آن را به سه سال برساند.

در حدیث است که حضرت موسی(ع) در مناجات کوه طور، عرض کرد: « یا اله العالمین » (ای خدای جهانیان)،
جواب شنید: « لبیک »
سپس عرض کرد: « یا اله المحسنین » (ای خدای نیکو کاران)،
جواب شنید: « لبیک »
سپس عرض کرد: « یا اله المطیعین » (ای خدای اطاعت کنندگان)،
جواب شنید: « لبیک »
سپس عرض کرد: « یا اله العاصین » (ای خدای گنهکاران)،
جواب شنید: « لبیک،لبیک،لبیک ».
حضرت موسی (ع) تعجب کرد و عرض کرد:خدایا،تو را خدای جهانیان،خدای نیکوکاران،خدای اطاعت کنندگان خواندم یک بار فرمودی « لبیک » ولی تو را خدای گنهکاران خواندم سه بار «لبیک» فرمودی،حکمتش چیست؟
جواب آمد:
مطیعان به اطاعت خود،
نیکوکاران به نیکوکاری خود،
و عارفان به معرفت خود اعتماد دارند،
گنهکاران که جز به فضل من پناهی ندارند
اگراز درگاه من نا امید گردند به درگاه چه کسی پناهنده می شوند؟

" پیامبر (ص) هماره مردم را به تشکیل خانواده تشویق می کرد و مردمان را از بی همسری بیم می داد ، می فرمود بیشتر دوزخیان بی همسرانند

*********آموزه های محمد (ص) *********
تحصیل علم کنید چون آن کس که این کار را در راه خدا انجام میدهد تمام اعمالش نشان از تقوا میابد، کسی که از آن (علم)صحبت میکند ، گویا خدا را نیایش میکند ، کسی که آن (علم )را جستجو میکند ، مانند این است که خدا را میستاید و کسی که این تعالیم را اشاعه میدهد ، گویا صدقه میبخشد و کسی که آن را برای اهداف مناسبی استفاده میکند ، عملی از روی اخلاص به خداوند انجام میدهد ، دانش صاحبش را قادر به تشخیص خوب وبد می کند و راه بهشت را روشن میکند . دانش دوست ما در صحرا همراه ما در تنهایی و هم نشین ما به هنگام دور افتادگی از دوستان است . دانش ما را به سوی سعادت رهنمون میشود و از بدبختی ها نگهدار ماست . مخلوقات خداوند با دانش به بالا ترین مراتب د درجات میرسند...

توی بحبوحه عملیات یکدفعه تیربار ژسه از کار افتاد! گفتم: چی شد؟

پسر گفت: «شلیک نمی کنه. نمی دونم چرا؟»

وارسی کردیم، تیربار سالم بود. دیدیم انگشت سبابه پسر، قطع شده؛

تیرخورده بود و نفهمیده بود! با انگشت دیگرش شروع کرد تیراندازی کردن.

بعد از عملیات دیدیم ناراحته. انگشتش را باندپیچی کرده بود.

رفتیم بهش دلداری بدیم. گفتیم شاید غصّه انگشتشو می خوره؛

بهش گفتیم: بابا، بچه ها شهید می شن! یک بند انگشت که این حرف ها رو نداره!

گفت: «ناراحت انگشتم نیستم؛

از این ناراحتم که دیگه نمی تونم درست تیراندازی کنم!»

کتاب نوجوان / مجموعه آسمان مال آن هاست/

روز های اول جنگ حملات دشمن خیلی سنگین بود
پایگاه هوایی دزفول مرکز عملیات هوایی ما به دشمن بود
خیلی از خلبان های پایگاه های دیگه به این پایگاه اومده بودن مصطفی (شهید اردستانی) هم با چند تای دیگه از تبریز به ما ملحق شده بودن
گاهی از روزها چند عملیات هوایی انجام میداد
هر عملیاتی که پیش می اومد مصطفی داوطلب بود
مصطفی تازه اومده بود اونجا و خیلی از پرسنل پایگاه ایشون رو نمیشناختن
یه روز داشتم برای خرید به فروشگاه میرفتم کنار فروشگاه یه مدرسه ی دخترانه در حال تعمیر بود که کارگرها داشتن کار میکردن
از دور متوجه یه کارگر شدم که داشت با فرغون ملات می برد تو مدرسه از دور که دیدمش باورم نمیشد چقدر شبیه مصطفی بود!
جلوتر رفتم دیدم خودشه
بعد از پرواز اومده بود کمک کارگر های مدرسه
میدونستم اگه منو ببینه ناراحت میشه مسیرم رو عوض کردم...

شبهای دراز بی عبادت چه کنم........ طبعم به گناه کرده عادت چه کنم                                                                    

 گویند کریم است و گنه می بخشد.......گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم...

تولد فرزندش نزدیک بود ولی حاضر نبود بره مرخصی ( شهید مصطفی اردستانی)
با اصرار ما قبول کرد که چند روزی بره پیش خانوادش
وقتی رفت اومد پیش من گفت : علی یه خورده پول داری بهم قرض بدی؟
گفتم البته سه هزار تومان بهش دادم
یه کاغذی داد دستم گفت امضا کن!
نگاه کردم نوشته بود:" بسمه تعالی این بنده ی خدا مصطفی اردستانی مبلغ سه هزار تومن از برادر علی عالی زاده قرض گرفتم..."
گفتم آقا مصطفی یعنی به ما اعتماد نداری ؟! این چه کاریه میکنید؟
لبخندی زد و گفت: دنیاست دیگه شاید من رفتم بلایی سرم اومد میخوام خیالم از بابت قرض راحت باشه اون دنیا مشکلی نداشته باشم
امضا کردم ، باز هم قانع نشدبعد رسید رو سپرد به من و رفت... به یکی از بچه ها گفت: شما هم به عنوان شاهد امضا کن!



[ سه شنبه 91/3/30 ] [ 7:32 صبح ] [ رضا اشرفی ]
در عملیات کربلای 1 – که برادرش حسین در خط پدافندی شهید شد – جهت شرکت در مراسم تشییع و تدفین او به تهران رفت. ولی بیش از سه روز در تهران نماند و به منطقه بازگشت. وقتی به وی گفته می شود که خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت می ماندی و بعد بر می گشتی، در جواب می گوید به آنها گفته ام کنار قبر حسین قبری را برای من خالی نگهدارید.

بیش از 10 روز از شهادت برادرش نگذشته بود که در عملیات کربلای 1، «روز آزادسازی شهر مهران» از چنگال دشمن بعثی، روح بزرگش از کالبدش رها شد و مظلومانه به شهادت رسید و در جرگه شهیدان کربلا راه یافت و بر سریر «عند ربهم» جلوس نمود.

کوتاه از شهید از دستواره:

فرزند سید محمد تقی

محل ولادت:تهران

تولد:1/11/1338

شهادت:13/4/1365

محل شهادت:قلاویزان-مهران (کربلای1)

محل دفن:گلزار شهدای بهشت زهرا (س) تهران - قطعه 26

وصیت نامه شهید:

بسم الله الرحمن الرحیم

اعوذ و بالله من الشیطان الرجیم

حمد و شکر و ثنا و سپاس برای خداوند قادر متعال و درود و رحمت بی‌پایان برای پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار سلام‌الله‌علیهم ‌اجمعین و نیز درود و سلام به پیشگاه امام بزرگوار امت این امید همه امیدواران و مستضعفان و همچنین درود به پیشگاه امت خدا‌جو و حق‌طلب و کفر‌ستیز این امام عزیز، خاصه رزمندگان مخلص جبهه‌های نبرد حق بر علیه باطل و نور بر علیه ظلمت. ننگ و نفرین و خواری ابدی برای دشمنان دون‌صفت و اهریمنی‌منش که ظالمانه با این اسلام و انقلاب و رهبر و امت در قعر شقاوت در ستیز است. حرف چندانی ندارم فقط پیروی از امام امت که پیروی از ائمه و پیامبر و خداست را سرلوحه همه امور قرار دهید و محکم و مستحکم بر پشت سر او لحظه‌ای دست از مبارزه و استقامت برندارید. من که در این عمر خود نتوانستم بهره‌ای از این اقیانوس بیکران الهی یعنی جهاد فی‌سبیل‌الله ببرم، ولی همواره سعی داشتم با چاکری مجاهدان مخلص خود را خاک پای آنها سازم. پدر و مادر پر قدرت و طاقتم مرا حلال کنید. همسرم مرا حلال نما و در تربیت اسلامی فرزندم شدیدا کوشا باش و از همه خواهران و برادران تنی و دینی برایم طلب حلالیت نما. پدرزن و مادرزن مهربانم نیز مرا حلال کنید .از مال دنیا و محمد الله چیزی ندارم ولی هر چه همت از آن همسرم و قیومیت زندگیم با او. همسرم خودت میدانی فقط 15000 تومان خرد خرد برایم رد مظلمه بده
lمنبع:سمت خدا

[ چهارشنبه 91/3/3 ] [ 7:0 صبح ] [ رضا اشرفی ]



از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».

بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی. من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم. خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ...

و تو ای امامم! ای که به اندازه ی تمام قرنها سختی ها و رنج ها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه ای این زندگی بر تو همچن نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت. ولی تو ای امام و ای عصاره ی تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان های حاغضر و آینده تاریخ می باشد؟

ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند.

ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود. ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.

منبع:سمت خدا


[ جمعه 91/2/29 ] [ 7:17 صبح ] [ رضا اشرفی ]

امام علی(ع):علل الشرائع،ص81،ح1)
دل ها سخت نمی شوند،مگر به سبب گناهان زیاد.

خداوند می فرماید:(کنزالعم ال،ج15،ص786،حدیث43107)
جوانی که به تقدیر من ایمان داشته باشد به کتاب من راضی،به روزی من قانع،وبه خاطر من از تمایلات شهوانی خود بگذرداو نزد من همچون برخی از فرشتگان است.

منبع:سمت خدا


[ جمعه 91/2/29 ] [ 7:16 صبح ] [ رضا اشرفی ]

ایه ا...بهجت :ماامده ایم تابازندگی کردن قیمت پیداکنیم نه اینکه به هرقیمت زندگی

کنیم

(شادی روحش صلوات)


[ جمعه 91/2/29 ] [ 7:10 صبح ] [ رضا اشرفی ]
   1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره استاد فغانی

مدیر وبلاگ : علی فغانی[467]
نویسندگان وبلاگ :
محمد مهدی فغانی[208]
محمدرضا محمدی[167]
رضا اشرفی[66]
مهدی احمدی[71]

علی فغانی هستم بچه خاک پاک ایران اسلامی عشق آباد طبس از توابع استان یزد . به ورزشهای رزمی علاقه دارم مربی ممتاز ملی ( کیو کوشین وآشی هارا کاراته) ودان 6 آشی هارا ، دان 5 کیوکو شین کاراته هستم. دنیا را دار مبارزه می دانم مبارزه با .... به عرض زندگی فکر می کنم نه به طول آن. عشق به همسر وفرزندانم دارم دین قرآن کریم ،ولایت ووطنم را با تمام وجودم دوست دارم .
آمار بازدید

 

بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 50
کل بازدیدها: 1479604
ابزار جستجو



در این وبلاگ
در کل اینترنت
تقدیم به روح پاک استاد