تاثیر ورزش بر بارداری
منبع : سایت پرنیاز (حسین البوصبیح ) [ جمعه 89/6/26 ] [ 11:19 عصر ] [ علی فغانی ]
در وضعیت جسمی زنان تا ثیرورزش منبع : سایت پرنیاز (حسین البوصبیح ) [ جمعه 89/6/26 ] [ 11:7 عصر ] [ علی فغانی ]
ورزش به شما کمک خواهد کرد تا چربی از دست داده و لاغر شوید. اما باید دلایل مهم بیشتری برای ورزش کردن وجود داشته باشد. شما نه تنها برای کسب و حفظ سلامتی ورزش بلکه برای زندگی و زندگی کردن ورزش می کنید. منبع : سایت پرنیاز (حسین البوصبیح ) [ جمعه 89/6/26 ] [ 10:55 عصر ] [ علی فغانی ]
کشوری که تا به امروز، پیشتاز علم و تکنولوژی بود به زودی به افول خواهد رسید و این حداقل اتفاقی است که برای آن خواهد افتاد، در جنگ با قرآن پیروزی نیست و جنگجویان آن به خواری میافتند؛ بلکه پیروزی نهایی با قرآن است. در سوره اعراف، آیه 152 آمده است «إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیَا» آنهایی که برای برتریجویی خود گوساله طلایی را میسازند، میخواستند مردم را با آن منحرف کنند و عقاید مردم را از خدا با یک گوساله طلایی تغییر دهند؛ این سناریو یازده سپتامبر به وسیله خودشان طراحی شد تا بهانهای برای حمله به افغانستان و عراق باشد تا همچنان به نقشههای خود جامه عمل بپوشانند.این حرکات آمریکا، چیز جدیدی نیست در طول تاریخ شاهد این حرکات مذبوحانه بودهایم، فرعون نیز زمانی که میخواست حضرت موسی(ع) را از میان ببرد، با اینکه ادعای خدایی میکرد، اما درصدد بود تا قبل از آن افکار عمومی را با خود همراه سازد و در قرآن کریم آمده است که فرعون به قومش میگوید «ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَى» مرا بگذارید موسى را بکشم؛ یعنی با اینکه خود را خدا میدانست، اما باز به دنبال همراهسازی مردم با هدفش بود. قرآن کریم هدایتی برای تمامی انسانهاست، قرآن خود را «هُدًى لِّلنَّاس» معرفی میکند، چون در وجود همه انسانها راهی برای هدایت است، اما شیاطین مانع رسیدن این پیام به گوش مشتاقان میشوند. وی بیان کرد: اینهایی که این عمل ناشایست را مرتکب میشوند، بازیچه دستان افرادی هستند که میخواهند، هدایتگر جهان با اهداف خود باشند و طبق آیه 105 سوره نحل «إِنَّمَا یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَأُوْلئِکَ هُمُ الْکَاذِبُون» این دروغگوها کسانی هستند که اصلاً ایمان به آیات الهی ندارند، نه مسیحی و نه یهودیاند، اینها ایمان و اعتقادی ندارند. آمریکا پس از یازده سپتامبر حملاتی را متوجه مسلمانان کرد و حال این مبارزه را با قرآن کریم آغاز کرده است،خداوند درباره قرآن میفرماید، «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ» (سوره فصلت/ آیه 40) این کتاب وحی عزیز است، عزیز یعنی پیروز و کسی توان غلبه بر آن را ندارد و کسانی که علیه قرآن کار میکنند، محکوم به شکست خواهند بود. خداوند آنها را مورد غضب قرار میدهد و ذلتی در همین حیات دنیا برای آنها ایجاد میکند و به طور حتم دیگر قدرت برتر جهان نمیتوانند باشند و خداوند این خواری در دنیا را یک قانون معرفی میکند و میگوید «وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ»، نتایج این بیاحترامی به قرآن کریم، سخت و پشیمان کننده است و متوجه خودشان خواهد شد، چون جنگ را با خالق این کتاب آغاز کردهاند و از این حقیقت نمیتوان، فرار کرد. منبع : خبر گزاری ایکنا «سیدمهدی فاطمیان» داور و حافظ بینالمللی قرآن کریم،
[ جمعه 89/6/26 ] [ 12:10 عصر ] [ علی فغانی ]
آیات قرآن فقط انسان ها را تحت تأثیر قرار نمى دهد بلکه بعضى آیات حتى شیاطین را به فریاد و فغان مى آورد. در تفسیر آمده است : وقتى آیه ذیل :«وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ یَعْلَمُونَ»1 ؛ پرهیزکاران کسانى هستند که هرگاه مرتکب گناه و کار زشتى شدند یا به نفس خود ستم کردند به یاد خدا مى افتند.براى گناهان خود طلب آمرزش مى کنند (و مى دانند) جز خدا هیچ کس نمى تواند گناهان خلق را بیامرزد.وقتى آیه فوق نازل شد، شیطان نگران شد و به فراز کوه ثور (که یکى از کوه هاى بلند مکه است ، همان کوهى که پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله ) چند شبانه روز در آن مخفى بود.) رفت و با بلندترین صداى خود فریاد زد و اعوان و یاران و فرزندان خود را نزد خود طلبید. تمام آنان به دور او اجتماع کردند و علت ناراحتى و دعوت او را پرسیدند؟ گفت: خداوند چنین آیه اى بر پیامبر نازل کرده است و به مردم گناه کار قول داد که به وسیله توبه گناهانش را بیامرزد، در نتیجه تمام زحمات ما به هدر مى رود . شما را دعوت کردم تا بدانم کیست که در برابر آن چاره اندیشى کند؟ یکى از آنان گفت : با دعوت انسان ها به این گناه و آن گناه اثر آیه را خنثى مى کنم ، ابلیس گفت : تو مرد میدان نیستى . دیگرى نیز پیشنهادى داد او را نیز رد کرد. سومى و چهارمى و... هر کدام نیز پیشنهادى دادند. شیطان بزرگ همه آنها را رد کرد. بعد از مشورت شیطان کهنه کارى به نام وسواس خناس . پیش آمد و گفت : من این مشکل مهم را حل مى کنم . گفت : چگونه ؟ خناس گفت : انسان ها را با وعده هاى شیرین و آرزوهاى طولانى به گناه آلوده مى کنم . سپس استغفار و توبه و بازگشت به سوى خدا را از یاد آنان مى برم . شیطان این پیشنهاد را پذیرفت و او را در آغوش کشید و پیشانى او را بوسید و گفت : این مأموریت را به تو واگذار کردم ، و این مأموریت را تا پایان دنیا به عهده وسواس خناس گذاشت و از غصه آیه راحت شد.2 شیطان هرگز دست از سر ما بر نخواهد داشت به هر نحوی که باشد در نهایت راهی برای نفوذ پیدا میکند و ما انسان های بی خبر هم عنان اختیار به دست او داده به دنبالش روانیم به مقصد جهنم وای بر ما اگر خود را در نیابیم و توبه نکنیم . رهنما_گروه دین و اندیشه تبیان منبع : تأثیر قرآن در جسم و جان مولف: نعمت الله صالحى حاجى آبادى [ چهارشنبه 89/6/24 ] [ 2:10 عصر ] [ علی فغانی ]
سوره الأنعام, آیات ??-?? او شکافنده صبح است و شب را مایه آرامش و خورشید و ماه را وسیله حساب قرار داده است، این اندازهگیری خداوند توانای دانا است. (??) او کسی است که ستارگان را برای شما قرار داد تا در تاریکیهای خشکی و دریا بوسیله آنها هدایت شوید، نشانهها(ی خود) را برای کسانی که میدانند (و اهل فکر و اندیشهاند) بیان داشتیم. (??) او کسی است که شما را از یک نفس آفرید، در حالی که بعضی از انسانها پایدارند (از نظر ایمان یا خلقت کامل) و بعضی ناپایدار، ما آیات خود را برای کسانی که میفهمند بیان نمودیم. (??) او کسی است که از آسمان آبی نازل کرد و بوسیله آن گیاهان گوناگون رویانیدیم، از آن ساقهها و شاخههای سبز خارج ساختیم و از آنها دانههای متراکم، و از شکوفه نخل خوشهها با رشتههای باریک بیرون فرستادیم و باغها از انواع انگور و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و بیشباهت هنگامی که میوه میکند به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید که در آن نشانههائی برای افراد با ایمان (??) منبع : پارس قرآن [ چهارشنبه 89/6/24 ] [ 2:4 عصر ] [ علی فغانی ]
بخوانید ای کوردلان وای بیچارگان شیطان صفت شاید گردی از این کتاب رحمت الهی بر شما بنشیند آنقدر می نویسیم ومی گوییم تا وجودتان آتش بگیرد. به عقیده ما مسلمین, قرآن سخن و وحی خداوند یکتاست. سخنی است که شنیدنش لرزه بر اندام می آورد. درون آدمی را نرم کرده و ذهن را متوجه ذکر خدا می کند. سخن خداوندی است که صاحب ملکوت آسمانها و زمین است و آگاه و دانا به ریز و درشت خلقت است. این است که ماقرآن را روشنگر و راهنما می دانیم و عقیده داریم که معجزه پیامبر است. از طرفی هر انسان غیر مسلمانی که بدون تعصب و غرض قرآن را بخواند بر نظم و آهنگ دلنواز آن اذعان دارد. این خود شاهدی بر اعجاز کلامی قرآن است چرا که قرآن وحی بر پیامبری بی سواد بوده است. ولی چنان آهنگ کلامی قرآن زیبا بوده و چنان معانی آن بر دل می نشسته که اعراب زمان پیابر را مسلمان کرده. اعرابی که خود سخنور بوده اند و شعرای بسیاری داشته اند در برابر نظم و آهنگ کلام خدا سر فرود آورده اند. از طرفی کفاری که تعصب چشمانشان را کور و گوشهایشان را سنگین کرده بود قرآن را نمی پذیرفتند. گاهی به پیامبر تهمت شاعری می زدند و گاهی قرآن را افسانه های پیشین می خواندند. برای اثبات بطلان ادعای کفار زمان پیامبر و همچنین کسانی که با تعصب و دیده کور به قرآن می نگرند ، خداوند آنها را به آوردن سوره ای مثل سوره های قرآن فرا می خواند. به این موضوع در پنج جای قرآن اشاره شده است: 1- سوره 2آیات 23 و 24و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کردهایم شک دارید پس اگر راست مىگویید سورهاى مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فرا خوانید. پس اگر نکردید و هرگز نمىتوانید کرد از آن آتشى که سوختش مردمان و سنگها هستند و براى کافران آماده شده بپرهیزید. بر طبق این آیات خداوند ناباوران را به آوردن سوره ای شبیه قرآن فرا می خواند. کفار زمان پیامبر با همه سخن وریشان و تسلطشان به زبان عربی نتوانستند این کار را بکنند. آنها که تهمت شاعری به پیامبر می زدند فرصت طلایی به دست آورده بودند تا در زمانی که اسلام نو پا بود و تعداد مسلمین بسیار اندک ، این دین جدید را فقط با آوردن یک سوره به زانو بیاورند ولی نتوانستند. اکنون که قرنها از این فرا خوانی قرآن می گذرد، عده ای از مخالفان قرآن که نه تنها نظم و زیبایی ظاهری قرآن را درک تکرده اند بلکه مفهوم و معنی قرآن را نیز متوجه نمی شوند، ادعا می کنند که تقلید از قرآن و نوشتن سوره ای مثل سوره های قرآن کاری ساده است. بعضیها پا را فراتر گذاشته و اشعار حافظ و فردوسی و شاعران دیگر را برتر از قرآن می دانند. این عده خود درک نمی کنند که سخنور و شاعر برجسته ای چون حافظ خود به اعجاز قرآن اذعان داشته چرا که شعر میسروده و تفاوت شعر خود با قرآن را درک می کرده. قرآن برای این موضوع مثال عصای موسی را می آورد. وقتی که موسی عصای خود را به اذن خداوند تبدیل به مار کرد ، فرعون که احاطه علمی نداشت و تعصب چشمانش را کور کرده بود معجزه موسی را نمی پذیرفت در حالیکه جادوگران او که فرعون برای مبارزه با موسی فرا خوانده بود ، ضعف و محدودیت خود را درک می کردند و با دیدن معجزه موسی ایمان آوردند. چرا که آنها بر خلاف فرعون می دیدند که کار موسی از عهده یک انسان خارج است و تنها یک قدرت مافوق طبیعی و برتر از عهده آن بر می آید. در اینجا برای نشان دادن پوچی ادعای این افراد تصمیم گرفتم که از دید یک غیر مسلمان ولی بدون تعصب به این موضوع نگاه کنم. ببینم بدون در نظر گرفتن اعتقاداتم به عنوان یک مسلمان آیا می توانم سوره ای مانند سوره های قرآن بنویسم یا نه. اگر در انتها اذعان کردم که اینکار نه تنها از عهده من بلکه از عهده هیچ انسانی بر نمی آید خط بطلانی می کشم بر ادعای مخالفین متعصب قرآن. إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ : ما تو را [چشمه] کوثر و فراوانی تعمت دادیم با خواندن این سوره متوجه می شویم که این سوره به صورت نظم است. پس اگر قرار باشد سوره ای مانند این بیاوریم باید به صورت نظم باشد. از طرفی کلمات نظم به دقت انتخاب شده اند. کوثر و انهر و ابتر هر سه چهار حرف دارند که نوشتن نظمی مثل آن را مشکل می کنند. در قدم بعد به دنبال این سه لغت در قرآن گشتم. متوجه شدم که این سه لغت تنها و تنها یکبار و آنهم در این سوره آمده اند. این یعنی اگر قرآن ساخته سخنان پیامبر می بود او باید با لغاتی که نه قبل و نه بعد از آن استفاده می کند شعر بگوید. این نوشتن سوره ای مثل این را بسیار مشکل می کند. ما شاید بتوانیم از سخن دیگران تقلید کنیم ولی اگر لازم بود که با لغاتی که هرگز استفاده نکرده ایم نظم بگوییم کار بسیار مشکلی می داشتیم. تا اینجا من فقط به نظم ظاهری قرآن نگاه کرده ام و فعلا بسیار تحت تاثیر قرار گرفته ام. در مرحله بعد به معنی و مفهوم سوره نگاه کردم. این تیر خلاصی بود برای من که ایمان بیاورم نه تنها من بلکه هیچ انسان دیگری نمی تواند شبیه این سوره بیاورد. آیات پیشگویی هستند در مورد مخالفان پیامبر که در زمان پیامبر به حقیقت پیوست. پیامبر به اوج اقتدار رسید و خداوند نعمتش را بر او کامل کرد و دشمنانش همه کوتاه دست ماندند. هیچ انسانی هرگز نخواهد توانست آینده را پیشگویی کند. اگر اعراب زمان پیامبر در برابرنظم و آهنگ سوره کو ثر سر تسلیم فرد آوردند اکنون ما باید سر تعظیم بر مفهوم آن نیز فرود بیاوریم. این یعنی ما با درک اندکی که از قرآن داریم اگر بدون تعصب به کوچکترین سوره قرآن بنگریم اذعان می کنیم که این سوره سخن قدرتی است که دانای نهان و غیب است. خداند در قرآن می فرماید: و کلیدهاى غیب تنها نزد اوست جز او [کسى] آن را نمىداند و آنچه در خشکى و دریاست مىداند و هیچ برگى فرو نمىافتد مگر [اینکه] آن را مىداند و هیچ دانهاى در تاریکیهاى زمین و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت] است. سوره های دیگر هر کدام داستانی دگر دارند و عظمتی دگر. ما با دانش اندکمان تنها در حد و اندازه فهممان می توایم از قرآن استفاده کنیم و با توصل به خدا قرآن را راهنمای مسیرمان قرار دهیم. منبع سایت پارس قرآن [ چهارشنبه 89/6/24 ] [ 1:23 عصر ] [ علی فغانی ]
جا گذاشتن کتاب در مکانهای عمومی رقتاری است که اکنون در ایتالیا و فرانسه هم رو به فزونی گذاشته. کسی که کتابش را در مکانی عمومی رها میکند، هویت خود را آشکار نمیکند و ادعایی هم بابت قیمت کتاب ندارد، اما یک درخواست از خواننده یا خوانندگان احتمالی بعدی دارد: "شما نیز بعد از خواندن کتاب، آن را در محلی مشابه قرار دهید تا دیگران هم بتوانند از این اثر استفاده کنند." رول هورنباکر نخستین کسی بود که این حرکت را انجام داد. او یک فروشنده کامپیوتر در ایالت میسوری امریکا بود و نام این رفتار را Book Crossing گذاشت؛ یعنی کتاب در گردش. در فرانسه کتابهای در حال گردش از 10 هزار جلد فراتر رفته است. این رفتار جدید را میشود به نوعی "کمپین کتابخوانی" یا "کمپین به اشتراک گذاشتن کتاب" در نظر گرفت؛ کمپینی که میتواند به مثابه یک پروژه فرهنگی قابل تامل باشد. حالا رفتار مذکور به قدری در غرب رواج یافته که کمکم از ترکیه نیز سر درآورده است. در ترکبوکو – یکی از شهرهای ساحلی ترکیه – کنار دریا قدم میزدم که کتابی روی شنها توجهم را جلب کرد. فکر کردم حتما صاحب کتاب فراموش کرده آن را با خود ببرد. برش داشتم و همینکه چشمم به صفحه اولش افتاد؛ از خوشحالی در پوست خود نگنجیدم. در صفحه اول کتاب یک نفر متن زیر را نوشته بود: "من این کتاب را با علاقه خواندم و آن را در همان مکانی که به آخر رسانده بودم رها کردم. امیدوارم شما هم از این کتاب خوشتان بیاید. اگر از آن خوشتان آمد بخوانید و گرنه در همان نقطهای که پیدایش کردهاید، بگذارید بماند اگر کتاب را خواندید شمارهای به تعداد خوانندگان اضافه کنید و با ذکر محل پایان مطالعه، در جایی رهایش کنید. در همان صفحه دستخط سومین خواننده توجهم را جلب کرد: خواننده شماره سه در ترکبوکو". پس تا بهحال سه نفر که همدیگر را نمیشناسند این کتاب را خواندهاند. طبق اصلاعات موجود در همان صفحه، خواننده اول کتاب را در استانبول و خواننده دوم در شهر بُدروم مطالعهی آن را به پایان رسانده و رهایش کرده بود. برای این سنت جدید کتابخوانی سایت اینترنتیای راهاندازی شده تا علاقمندان بتوانند با عضویت در آن به رهگیری کتابهایی که رها کردهاند، بپردازند. توصیه میکنم سری به سایت bookcrossing.com بزنید. طبق اطلاعات موجود در حال حاضر بیش از 2 میلیون و 500 هزار جلد کتاب که اطلاعاتشان در این سایت ثبت شده در حال گردش هستند. هدف گردانندگان سایت یاد شده، تبدیل کردن دنیا به یک کتابخانهی بزرگ است. از این به بعد اگر در کافه، در لابی هتل، یا سالن انتظار سینما کتابی را پیدا کردید، تعجب نکنید چون ممکن است با یک جلد "کتاب در گردش" روبرو شده باشید... (به نقل از پایگاه اطلاع رسانی شهر کتاب)روزنامه شرق گرفتهام، مورخ یکشنبه 14 شهریور 1389، ش. 1054، صفحه: 9، ب قلم خانوم مرضیه رسولی. [ چهارشنبه 89/6/24 ] [ 1:1 عصر ] [ علی فغانی ]
میخواهم بگویم ...... فقر همه جا سر میکشد ... فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ...... فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست ....... فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ...... فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ...... فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند ..... فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ..... فقر ، همه جا سر میکشد ........ فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست .. فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است .. دکتر شریعتی [ چهارشنبه 89/6/24 ] [ 12:53 عصر ] [ علی فغانی ]
جوانها، تقریباً در تمامى خانوادهها ، فرهنگها ، شهرها و کشورها، صفات نسبتاً مشابهى دارند ، از جمله این که تمایل زیادى براى مشارکت در کارهاى روزمرّه خانه (مثل گرفتن نان از نانوایى سرِ کوچه) از خود ، نشان نمىدهند و در عین حال، براى تماشاى مستقیم و بىواسطه بازى تیم فوتبال مورد علاقهشان ، حاضرند صدها کیلومتر را در سرما و گرما سفر کنند، با آن که مىدانند آن بازى، مستقیماً از تلویزیون هم پخش مىشود و مىدانند که احتمال شکست تیمشان هم وجود دارد.
چرا این طور است؟ چه چیزى به جوانها این انگیزه را مىدهد که راههاى طولانى را بر خود، هموار کنند؟ تجربیات و مشاهدات ما نشان مىدهند که جوانها، به دلیل آن که در اوج توانایىهاى جسمى و در دوره شکوفایى استعدادهاى عاطفى خود به سر مىبَرند، هیجانخواهتر از دیگر گروههاى سنّى جامعهاند و انرژى بیشترى را در راه رسیدن به یک تجربه هیجانىِ جدید ، صرف مىکنند. هیجان چیست؟ هیجان ، مجموعهاى از واکنشهاى جسمى ـ روانى است که انسان یا حیوان، غالباً در برابر پدیدهها و رویدادها یا محرّک بیرونى، از خود ، نشان مىدهند. هیجانها و انگیزهها، بر روى هم، احساس ما را تشکیل مىدهند و با هم، رابطه تنگاتنگ دارند ، از جمله این که هیجانها و انگیزههاى اساسى، رفتارهاى ما را فعّال مىسازند و هدایت مىکنند. به عنوان نمونه، میل جنسى که از انگیزههاى نیرومند موجود در آدمى است، منبع بالقوّهاى براى هیجان «شادى» نیز هست. همانطور که گفتیم جوانان هیجان خواه تر از دیگر افراد هستند و این جنبه ی مثبتی برای آنان است به شرط آنکه بتوانند نسبت به هیجانات خود شناخت و کنترل داشته باشند و آن را در جهت مثبت هدایت کنند. عوامل هیجان در مجموع، سه عامل براى هیجان، شناسایى شده است: 1. برانگیختگى فیزیولوژیک (جسمى ـ طبیعى): برخى هیجانهاى روزانه ما، ممکن است نتیجه تغییراتى در وضعیت سلامت جسمى ما باشند. به عنوان مثال، بالا رفتن فشار خون و یا ضربان قلب، مىتواند بر خلاف معمول، هیجان خشم را در ما بر انگیزد ، در حالى که به صورت طبیعى و معمول، همیشه پس از قرار گرفتن در موقعیت خشم و ظهور خشم است که ضربان قلب و فشار خون و میزان قند خون، بالا مىرود. 2. افکار و ارزیابىهاى ذهنى: مجموعه دانش و آگاهىهاى فرد، بر نوع و سطح هیجان او، تأثیر مىگذارند. مثلاً آگاهى ما از این که لاستیکهاى ماشین ما نو و یخ شکن هستند و خود ماشین هم پر قدرت و سالم و مجهّز است و مطّلع بودن ما از این که چهطور مىتوان در سرماى سخت هم ساعتها از خودْ مراقبت کرد، به ما اجازه مىدهد که از زیبایى راههاى برف گرفته کوهستانى لذّت ببریم و لحظاتى شاد را در دل طبیعت، سپرى کنیم، در حالى که بدون این آگاهىها، ترس بر ما چیره مىشد و بدون نیمى از آنها، دست کم نگران مىشدیم (که سطح پایینى از همان «ترس» است). در مجموع، روانشناسان معتقدند که نحوه ارزیابى ذهنى ما از یک موقعیّت است که شدّت تجربه هیجانى و برانگیختگى عاطفى ما را تعیین مىکند.
3. یادگیرى: اگر به ما آموخته باشند که «خرسهاى قهوهاى، بسیار خطرناکاند»، واکنش عاطفى (هیجانىِ) ما در لحظه رؤیت یک خرس قهوهاى، یقیناً «ترس» خواهد بود ؛ امّا اگر آموخته باشیم که: «خرسهاى قهوهاى، به شدّت از انسان مىترسند و معمولاً تهدیدى براى انسانها محسوب نمىشوند»، حدّاکثر کارى که مىکنیم، این است که به داخل ماشین خود مىرویم و از پشت شیشهها، کنجکاوانه به حرکات خرس، مىنگریم و از این که توانستهایم از فاصلهاى چنین نزدیک، خرسى را ببینیم، خوشحال خواهیم بود. کنترل هیجان سه عاملى که براى واکنشهاى هیجانى بر شمردیم، سه راهبرد کلّى براى مهار کردن واکنشهاى هیجانى (یا زمینهسازىِ واکنشهاى مطلوب و کاستن از واکنشهاى نامطلوب)، پیش پاى ما مىگذارند: 1. کنترل فیزیولوژیک (جسمى ـ طبیعی): با آن که گزیدن لب و لرزش دست و پا، از واکنشهاى بدنى مربوط به هیجانِ «ترس» محسوب مىشوند و پس از ترسیدن، ظهور مىکنند ، امّا روانشناسان معتقدند که تسلّط یافتن بر بدن (مثلاً تلاش براى نلرزیدن و نگزیدن لب، از طریق زمزمه کردن یک سرود و محکم گام برداشتن و...)، نقش مؤثّرى در کاهش ترس و کنترل آن دارد. 2. تغییر افکار و ارزیابىها: هر شخص، چنانچه شناخت بهتر و صحیحترى از خود و جهان اطراف خود پیدا کند، تسلّط بیشترى بر هیجانات خود ، خواهد داشت. کسى که سلسله نیازهاى خود را در زندگى، به ترتیب و به دقّت بررسى کرده و نقاط قوّت و ضعف خود را مىداند، براى رسیدن به «خودْشکوفایى» و تحقّق همه استعدادهاى خویش و یا رسیدن به الگوى شخصیّت سالم و انسان کامل و آرمانى خویش، گامهاى محکمترى برخواهد داشت و هیجانهاى خویش را بهتر مدیریت خواهد کرد. کسى که مىداند کودکى و نوجوانى سختى داشته و محبّت کافى ندیده است، طبیعتاً باید روى دوستىها و عشقهاى خود، کنترل بیشترى داشته باشد تا مبادا نیاز محبّت خواهى او (که همچنان برآورده نشده مانده است)، زمینهساز لغزش یا آسیبى براى وى شود.
چنین کسى باید طىّ ارزیابىهاى موشکافانه از خویش، معناى هیجان خویش را بفهمد و با مقاومت در برابر هیجان نامطلوب، به صورت معقول و آگاهانه، زمینه رفع نیاز خود به عشق و احترام (به صورت صحیح) را فراهم سازد. 3. کنترل از طریق یادگیرىهاى تازه و تصحیح آموختهها: براى دختر خانم جوانى که به عنوان معلّم، مأمور خدمت در روستا شده است، لازم است که آموختههاى پیشین خود را درباره حیواناتى چون: سگ، روباه، شغال، مار، عقرب و... تصحیح و تکمیل کند. در غیر این صورت، ترس از موقعیتهایى که ارزش ترسیدن ندارند و نفرت از روستا (با همه خوبىها و زیبایىهایش)، به سراغ او مىآیند و در عوض، از شادى و لذّت زندگى در روستا و گشت و گذار در طبیعت نیز محروم خواهد شد. چنین فردى، باید نحوه مقابله با ترس از سگ و تاریکى جاده و... را بیاموزد و تمرین کند. این قاعده، در مورد همگان صدق میکند. هیجان و تکرار هنگامى که تجارب فرد در رسیدن به هیجانْ تکرار مىشوند، سطح برانگیختگى (یا تحریک روانى) کاهش مىیابد و فرد را به جستجوى تجربهاى دیگر و راهى دیگر، سوق مىدهد. هر موسیقى ناآشنایى، در ابتدا ناخوشایند است (چون بر انگیزاننده است) ؛ امّا پس از چند بار شنیدن، خوشایند مىشود و سرانجام، دوباره، پس از آن که چند بار شنیده شد، به چیزى ناخوشایند تبدیل مىگردد (چون به قدر کافى برانگیزاننده نیست). این، یکى از دلایلى است که بسیارى از افراد میانسال (مثلاً والدین)، به موسیقى مُدرن روز، معترض هستند و نیز بسیارى از جوانان و نوجوانان نمىتوانند جاذبههاى موسیقى متعلّق به دوران والدین خود را درک کنند. فرآیند آشنا شدن و خو کردن به محرّکهاى اطراف، زمینه مهمّى براى دست زدن افراد (اعم از هیجانخواهان، عموم جوانان و بلکه همه کسانى که نیازهاى روانىِ برآورده نشده دارند) به تجربههاى جدیدِ برانگیختگى و تحریک روانى و در نتیجه، رسیدن به هیجان است. مصداق بارز این فرایند، معتادان تفنّنى هستند که کارشان از سیگار کشیدنِ گاه گاه، آغاز شده است و به کشیدن تریاک در میهمانىهاى دوستانه و سپس هر روزه و سپس هرویین و سپس تزریق مورفین و... انجامیده است ؛ هَوَسى که پایان ندارد! مصداق دیگر خو کردن به محرّکهاى اطراف، دخترها و پسرهایى هستند که به دوستىهاى کوتاه خیابانى یا عشقهاى داغ و بىوفایىها و دلزدگىهاى سریع، عادت کردهاند و هیچگاه هم به شادکامى یا همان آرامش و شادى و لذّت عمیق مورد نظرشان نمىرسند ، مگر آن که به شناخت نیازهاى تأمین نشده خویش و درمان آنها از طریق خویشتندارى و مهار هیجانها و بازگشت به الگوهاى اخلاقى و معنابخشى به زندگى و روابط اجتماعى خویش رو بیاورند. هیجان هم مثل قوّه تفکر یا بینایى و مثل آب و غذا و اکسیژن، نعمتى است که خداوند، در وجود انسان نهاده و موهبتى است که موجب زیبایى و زینت حیات انسانى است. مىتوانیم آن را مدیریت و مهار کنیم و از این طریق، به زندگىمان تعادل ببخشیم و گامى به «خودشکوفایى» و «شادکامی» نزدیکتر شویم، و مىتوانیم با افراط و تفریط در مورد آن، فرصت کمال یافتن از طریق آن را از دست بدهیم.... منابع : حدیث زندگی - کتاب بهداشت روانی [ سه شنبه 89/6/23 ] [ 10:42 صبح ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |