دوش کاین تخت زمرّد پر ز اختر ساختند وَز چراغ ماه نو،ایوانْ منوّر ساختند خرگه مشکین شب را،قبّه از زر ساختند مشک سودند از شب و مجلس معطّر ساختند خوبرویان،خانه پر خورشید انور ساختند مطربان معنوى با یکدگر،در ساختند زین غزل،جمله دهانها پر ز شکَّر ساختند کاى قباى مهترى بر قدِّ زیباى تو،راست: تا حقایق را،ز شبنم گنج گوهر دادهاند وَز شقایق سایهبان سنبلتر،دادهاند تا ز بوى گل،مشام جان معطّر کردهاند تا کلاه لاله از یاقوت احمر،کردهاند چشم نرگس تا به روى گل،منوّر کردهاند تا دهان غنچه را،پر خرده زر کردهاند سرو را تا بر سر گل،سایهپرور کردهاند چون تو سروِ جویبار(قم فانذر)برنخاست روزگارى دم درین زندان بىهمدم زدم سنگ نومیدى بسى بر سینه پر غم زدم چون ازین گلشن قدم بر فرق نُه طارم زدم نارسیده،دست رد بر روى نامحرم زدم از دم وحدت،صف کرّوبیان برهم زدم برکشیدم آه و،آتش بر همه عالم زدم تا ز نعت خواجه طاها و یاسین،دم زدم بکر فکر من ز معنى،دمبدم خورشید زاست اى فروغ طلعتت،خورشید اوج!اِصطفا طرّه:شام قدر و عارض:آفتاب و الضُّحى بر صفاى سینهات،صدر(الم نشرح)گوا پیش از آن کآدم صفى گردد،تو بودى مصطفى مهتر عالم،محمّد،خواجه هر دو سرا باز از معراج(سبحان الّذى اسرى)برآ در چینین نورى،تجلّى با دلافگاران نما کآفتاب روى تو،آینیه ذات خداست اى ز روى تو شده آتش،گلستان بر خلیل صد چو اسماعیل در قربانگه شوقت،قتیل داده حسن صورتت،یعقوب را صبر جمیل گشته از شوق جمالت خون صد یوسف،سبیل با عصاى مهر تو شق کرده موسى،رود نیل بر سر خوان کمالت عیسى مریم،نزیل سوره(و الشّمس)بر زیبایى رویت،دلیل آیت(و اللّیل)بر دلبندى مویت،گواست خواجه عصمت بخارایی
[ جمعه 89/7/9 ] [ 10:48 عصر ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |