سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Live Traffic Feed

پیامبر (ص):هرگاه خداوند خیر وسعادت رابرای کسی بخواهد هدیه ای به اومی دهد. عرض کردند چه هدیه ای؟فرمود: میهمان.

 

منبع:بحارالانوارجلد72ص

 

پیامبر (ص):چهارچیزاست که اگر یکی ازانهادر خانه ای وارد شودان خانه ویران می گرددوبرکت خداان خانه راابادنمی کند

 

1-خیانت

2-دزدی

3-شرابخواری

4-عمل منافی عفت

منبع:نهجالفصاحه ص49حدیث256


[ سه شنبه 91/2/26 ] [ 5:53 صبح ] [ رضا اشرفی ]

حاج آقا مرتضی زاهد شب دیر وقت به منزل رفته بود و دید که اگر الان در بزند همسرش اذیت می شود بنابراین پشت در نشست .اتفاقی خانمش در را باز کرده بود و پرسیده بود که چرا پشت در نشسته ای ؟ ایشان گفته بود که حق شما بود که استراحت می کردید و چون من خودم دیر آمدم باید خودم جورش را می کشیدم نه اینکه شما اذیت بشوید


[ پنج شنبه 91/2/21 ] [ 7:45 صبح ] [ رضا اشرفی ]

 شاگرد برادر علامه طباطبایی براحتی با اموات ارتباط برقرار می کرد . حتی او با افلاطون ارتباط برقرار کرده بود و افلاطون به او گفته بود که قدر مسلمان بودن خودتان را بدانید. ما محتاج یک لااله الاالله گفتن هست


[ پنج شنبه 91/2/21 ] [ 7:44 صبح ] [ رضا اشرفی ]

 مومنی می گفت که من بیست سال است که برای یک الحمدلله بیجا استغفار می کنم . ایشان گفت که مغازه ی من در بازار بود . صبح دیدم که دهانه ی بازار آتش گرفته است و مردم مشغول خاموش کردن هستند.پیش خودم فکر کردم که مغازه ی من هم آتش گرفته است . یکی دوید و گفت که حاج آقا نگران نباش مغازه ی شما سالم است . گفتم : الحمدلله . پیش خودم گفتم مگر تو مومن نیستی و نباید هر چه را که برای خودت می پسندی برای برادر دینی ات هم بپسندی و الان بیست سال است که بخاطر الحمدلله استغفار می کنم


[ پنج شنبه 91/2/21 ] [ 7:42 صبح ] [ رضا اشرفی ]

. آیت الله حجت از مراجع تقلید در زمان آیت الله بروجردی بود . ایشان خیلی مخلص بودند . طلبه ای می گفت که در منزل نزد ایشان رفتم و کاغذی که اظهار نیازی بود به ایشان دادم . عده ای هم در آنجا بودند. آیت الله حجت زیر کاغذ چیزی نوشت و من آنرا گرفتم . ایشان نوشته بودند هو الاول والآخر والظاهروالباطن . برو توبه کن . این طلبه در نامه اش نوشته بود که وقتی من از شهرستان خودم به حوزه آمدم اول امیدم به خدا بود و بعد امیدم به شما بود . آیت الله حجت ناراحت شدند و گفتند که من چه کسی هستم که نام من در کنار نام خدا برده بشود


[ پنج شنبه 91/2/21 ] [ 7:41 صبح ] [ رضا اشرفی ]

. رجبعلی خیاط می گفت که من دلم برای خدا می سوزد که مشتری او کم است و کسی نیست که برای او داد

بی کسی بزند و از او بخواهد .


[ پنج شنبه 91/2/21 ] [ 7:39 صبح ] [ رضا اشرفی ]

 حضرت یوسف وقتی با زلیخا تنها بود ، زلیخا روی مجسمه ی خودش که بت کوچکی بود پارچه ای کشید . یوسف گفت که تو از یک سنگ که بت خودت بود خجالت کشیدی ، من چطور در محضر خدا خجالت نکشم


[ پنج شنبه 91/2/21 ] [ 7:38 صبح ] [ رضا اشرفی ]

نقل است مرحوم مقدس اردبیلی زنی داشتند که ایشان را دائما اذیت می کرد و به ایشان ناسزا می گفت! شخصی روزی نزد شیخ رفت و به ایشان گفت: این زن شایسته شما نیست. شما با این بزرگی حیف است چنین همسری داشته باشید. طلاقش دهید و راحت شوید.

مقدس اردبیلی فرمود: این زن برای من نعمت است؛ چرا که وقتی بیرون از خانه همه من را بزرگ می شمارند احساس بزرگی می کنم؛ و وقتی به خانه می آیم این زن مرا ذلیل می کند و به من می فهماند که هیچ نیستم و بزرگ فقط خداست و مرا از خطر نفس دور می کند.

منبع://amm-i.blogfa.com/post/121


[ جمعه 91/2/1 ] [ 6:1 صبح ] [ رضا اشرفی ]

یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت: شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید.

من که نمی خواهم موشک هوا کنم. می خواهم در روستایمان معلم شوم.

دکتر جواب داد: تو اگر نخواهی موشک هوا کنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا، نخواهد موشک هوا کند.

منبع :اینترنت


[ جمعه 91/2/1 ] [ 6:0 صبح ] [ رضا اشرفی ]

نیمه شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باش.

دختر گفت : شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق نشست و محمد به مطالعه خود ادامه داد.

از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند .

صبح که دختر از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ....

محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... لذا علت را پرسید طلبه گفت : هنگامی که آن دختر وارد حجله من شد با خودنمایی وافسونگریهای پی در پی خود می کوشید تا توجه مرا به سوی خویش معطوف سازد. نفس اماره نیز مرا مدام وسوسه می نمود اما هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان خود را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.

شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدار اشاره نمود .

نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند .

قران کریم می فرماید : نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند ( سوره یوسف آیه 53) انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه می برند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفظ می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند.

منبع :اینترنت


[ جمعه 91/2/1 ] [ 5:55 صبح ] [ رضا اشرفی ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره استاد فغانی

مدیر وبلاگ : علی فغانی[467]
نویسندگان وبلاگ :
محمد مهدی فغانی[208]
محمدرضا محمدی[167]
رضا اشرفی[66]
مهدی احمدی[71]

علی فغانی هستم بچه خاک پاک ایران اسلامی عشق آباد طبس از توابع استان یزد . به ورزشهای رزمی علاقه دارم مربی ممتاز ملی ( کیو کوشین وآشی هارا کاراته) ودان 6 آشی هارا ، دان 5 کیوکو شین کاراته هستم. دنیا را دار مبارزه می دانم مبارزه با .... به عرض زندگی فکر می کنم نه به طول آن. عشق به همسر وفرزندانم دارم دین قرآن کریم ،ولایت ووطنم را با تمام وجودم دوست دارم .
آمار بازدید

 

بازدید امروز: 40
بازدید دیروز: 100
کل بازدیدها: 1465978
ابزار جستجو



در این وبلاگ
در کل اینترنت
تقدیم به روح پاک استاد