على (ع) یا ستوده همگان از جمله معجزات ویژه آن جناب آنست که مناقب و فضائل على ع در میان خاصه و عامه شهرتى بسزا دارد و حد اکثر مردم مسلمان فضائل و خصائص او را نقل محافل خود قرار میدهند و اخلاق کریمه او را همه جا و همه وقت یاد میکنند و بالاخره تسلیم دست فضائل و اخلاق آن حضرتاند و همین عمل که دیگران با میل خود بدان متوجهاند حاکى از برجستگى و پیشوائى اوست. با آنکه منحرفین از آن جناب بسیار و دشمنانش فراوان و همه گونه اسباب کتمان فضیلت او فراهم و حق ثابت او مورد انکار قرار مىگرفته و دنیا در دست دشمنانش چون انگشترى در انگشتان بوده و از دوستان على روگردان و پیشآمدهائى که براى خود او میشد، و همه کس میخواسته چراغ ولایت او را خاموش نماید و زحمات او را باطل سازد در عین حال بازهم فضائل او چون خورشیدى درخشان و خداى متعال هم روز بروز فضائل او را رواج میداده و مناقب او را ظاهر میساخته و مردم را به اعتراف بر درجات سامیه او وامیداشته و به صحت آن گواه میساخته و حیله دشمنانش را که میخواسته مناقب او را کتمان نمایند و حقوقش را پامال کنند از بین میبرده و حجت خود را بوسیله حضرت ولایتمآب او تمام میکرده و حقانیت او را آشکار میساخته.و از آنجا که بر خلاف عادت است شخصى مانند على ع داراى این همه دشمن و همه گونه اسباب گمنامى او فراهم آید و در عین حال چون خورشیدى همه جا را منور سازد جز خرق عادت و معجزاهاى که بشر عادى از آوردن مثل آن عاجز است چیز دیگرى نیست و او باید از میان همه مردم برگزیده شده باشد خبرى از شعبى شهرت همگانى یافته میگفت از خطیبان بنى امیه میشنیدم على ع را بر فراز منبرها سب میکرده و بد میگفتند و همان وقت احساس میکردم که گویا بازوى آن حضرت را گرفته و از رفعت بجانب آسمانها بالا میبرند و نیز از آنان مىشنیدم که پیشینیان خود را در منابر میستایند و چنان مىپنداشتم که گویا از مردارى توصیف مىکنند. ولید بن عبد الملک بفرزندان خود میگفت یادگارهاى من! تا میتوانید دست از دین برندارید زیرا بنائى را که دین پایهگذارى نماید دنیا نمیتواند آن را منهدم و ویران بسازد و برعکس بنائى که به دست دنیا بنیان شود دین آن را ویران میسازد. بسیارى از اوقات از یاران و کسان خود مىشنیدم که از على ع نکوهش مىنمودند و فضائل او را زیر پا گذارده و مردم را به کینه او وامیداشتند در عین حال تمام زحمات آنان بىنتیجه مىماند و روزبروز مکانت او در دلها زیادتر میشد و از آن طرف خود آنها مىخواستند با این عمل در دلها جا بگیرند بر خلاف انتظار از دلها مىافتادند و از موقعیتشان میکاست.آرى «خوش بود مدح از زبان دشمنان». معجزات معجزات و کراماتى خداى متعال بدست على (ع) اظهار فرموده و براهین حقانیت خود و کلامش. را بتوسط او ظاهر ساخته که همه حاکى از موقعیت و مکانت او در پیشگاه مقدس الهى است و این گونه کرامات که ویژه على ع بوده و دیگران از آنها محروم بودهاند براى اینست که مردم از اطاعت او سرپیچى ننمایند و بولایت او ایمان بیاورند و بحق او بینا شوند و به امامت او یقین نمایند و او را معصوم از خطا بدانند و مردى کامل و حجت خدا بشناسند. از جمله معجزات آنکه خداى متعال على ع را همپایه دو پیمبر از پیمبران خود عیسى و یحیى قرار داده و بدرجه رسانیده که کسى شبهه در حقانیت آن ننموده خدا در باره عیسى که روح و کلمة اللَّه و پیمبر و رسول او بمردم است و راجع بمادرش مریم و حامله بودن بوى و کار شگفتى که از او سرزده میفرماید «قالَتْ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَ لَمْ أَکُ بَغِیًّا قالَ کَذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا «1» وقتى بمریم اطلاع داد بزودى فرزندى از تو بوجود مىآید گفت چگونه ممکن است از من طفلى بدنیا بیاید با آنکه دست مردى بدامن من نرسیده و من هم که زناکار نبودهام جواب داد آرى چنانست که میگوئى خدا بتو فرموده این کار بر ما آسانست ما او را بىپدر بدنیا مى- آوریم تا ویرا نشانى براى مردم قرار دهیم و مایه رحمت ما باشد و قضاء ما بر آن جارى شده» و از جمله معجزات عیسى ع یکى این بود که در گهواره سخن میگفت و کار شگفتآورى میکرد و اعجازى مىنمود که عقلهاى خردمندان در باره آن حیران بود. و از جمله آیات خدا در باره على ع کمال عقل و آرامش و خدا و رسولشناسى آن جناب بوده و با آنکه سن زیادى نداشته و ظاهرا در ردیف کودکان بوده رسول خدا ص او را به نبوت خود و پذیرش دستوراتش دعوت کرده و او را بحقانیت خود تکلیف نموده و بخداشناسى و یکتاپرستى فرمانداده و تعهد (1) آیه 20 و 21 سوره مریم نموده که ودایع الهى و دین خود را حفظ نماید و امانت را بمنزل رساند و على ع در این هنگام بنا بر گفته بعضى هفت ساله و بعقیده دیگرى نه ساله و حسب اطلاع بیشترى از تاریخ نویسان ده ساله بوده و بالاخره در این حد از سن کودکى که عقل کاملى داشته باشد و خدا را بعظمت بشناسد و رسول او را تصدیق نماید بلا شک از آیات خداست که عادت نظیر او را کمتر نشان داده و دلیل بر آنست که معظم له باید موقعیت و منزلت بخصوصى در پیشگاه رسول اکرم داشته باشد و شایسته براى پیشوائى خلق و حجت بر مردم بوده و در خرق عادت مساوى با عیسى و یحیى باشد و اگر على ع در این حد از سن مردى کامل و عارف نبود رسول خدا ص هیچ گاه او را به نبوت خود نمیخواند و به ایمان بخدا و اعتراف بحقیقت خویش دعوت نمیکرد و پیش از همه به استثناى همسرش خدیجه او را باین دین مقدس تکلیف نمىنمود و امین اسرار نبوت قرار نمى- داد و او را از میان همسالانش باین مقام نمىگزید و از دیگران ممتاز نمیگردانید و همه این سخنان دلیل بر آنست که حضرت مشار الیه با خوردسالى خدا را مىشناخته و به پیغمبرش ایمان داشته چنانچه خدا هم در باره یحیى فرموده وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا «1» ما در کودکى باو حکم الهى خود را آموختیم و معلومست آشکارترین حکم آن است که خدا را بشناسد و اقرار به نبوت داشته و بهتر بتواند در اثبات یگانگى خدا و نبوت خود دلیل آورد و دیده عبرت بینش بازتر و از وجوه استنباط و وصول بحقایق امور باخبر باشد خطبه على ع در مدینه حضرت صادق ع فرمود على ع در مدینه بیانیهاى ایراد کرد و در آن پس از حمد و ثناى الهى فرمود خداى متعال هیچ گاه پشت گردنکشان را نشکسته مگر پس از آنکه بدیشان مهلت داده و اسباب آسایش را براى آنها فراهم آورده و شکستگى هیچ یک از افراد را جبران ننموده مگر پس از آنکه کار آنها را دشوار و روزگار را برایشان تنگ گرفته «تا پریشان نشود کار بسامان نرسد». اى مردم پیشآمدهاى گذشته و آینده آئینه عبرتى است از براى شما و هر صاحبدلى خردمند و هر گوشدارى شنوا و هر چشمدارى بینا نمىباشد و باید شما که بندگان خدائید کاملا مراعات کرده و در کارهاى خود دقیق باشید و به پیروان فرعون و ثروتمندان آن زمان که بوستانها و چشمهها و کشت و زرعها و مقامات عالیه داشته توجه کرده و بهبینید چگونه نابود شدند و سرانجام آنها عبرت براى مردم حقیقت بین و راه روشنى براى افراد با فراست است و آنها واردین در کارهاى دنیا را از هلاکت میترسانند و تاریکى و روشنى و نعمت و امنیت عالم را براى آنان شرح میدهند و سرانجام با صابرانست و همه کارها بدست خداست واى بر خردمندان که سر راه سیل خانه براى خود بنیان نمودهاند و پیوسته بمالهاى فانیه خود مىافزایند. در شگفتم از این مردمى که از راه عدل و انصاف بر کنار شده و خود را به بیابان گمراهى انداخته و از پیمبر خود پیروى نمىکنند و برویه وصى او رفتار نمىنمایند و بغیب ایمان نمىآورند و از عیب و نقص خوددارى نمىکنند و در گرفتاریها از فکر خود استفاده مىنمایند و هر کسى پیشواى خود است و براى اثبات افکار پوچ خود دلائلى میتراشد بهمین مناسبت بدانشمندان توجهى ندارد و بغیر دورى از حق و حقیقت بهره دیگرى نمىبرند زیرا الفت ظاهرى که با هم پیدا کرده آنان را از توجه بمردم عالم رو- گردان ساخته و از میراثى که پیمبر اکرم ص بجا گذارده دست برداشته و از آنچه خداى دانا و توانا که آفریدگار آسمانها و زمینهاست بدو ارزانى داشته نفرت کردهاند. ایشان مردمى تاریکدل و غارهاى شبهات و پیشواى راه تحیر و سرگردانىاند و مسلم است کسى که بخود واگذارده شود در دریاى گمراهى فروخواهد رفت با آنکه خدا با ارسال رسولان متعهد شده مردم را براه راست رهبرى نماید و بینه و برهان براى آنها ظاهر ساخته تا آنکه نپذیرد هلاک شود و آنکه قبول نماید حیات جاویدان پیدا کند و خدا دانا و شنواست و چقدر این امت شباهت دارند به مردمى که پیشوایان حقیقى خود را از کار انداختند و از آنان رو گردان شدند و تا چه اندازه باید از این مردم متأثر و اندوهناک بود آنهم چگونه تأثرى که دل را مجروح مىکند و غم و افسوس را مىافزاید که شیعیان ما با آن انس و الفتى که با یک دیگر داشتند پس از درگذشت من از هم مىپاشند و پیرو دشمنان میشوند و یک دیگر را از پاى درمىآورند و الفت و برادرى را به کینه بدل مىکنند. پس با خداست سرانجام گروهى که از اصل دورند و دست بدامن فرع درآورده و از راه غیر عادى آرزومند فتح و گشایشاند و هر دسته از ایشان بشاخه دست گرفته و بهر طرف که آن حرکت میکند آنان نیز حرکت میکنند و خدا آنان را بزودى مانند ابر پائیزى گرد خواهد آورد و میانشان الفت خواهد داد، آنگاه آنان را مانند ابرها متراکم میسازد و درهاى پیروزى را بسویشان باز میکند. مانند سیل عرم همه جا را فرامىگیرند و هیچ پشته خالى نمىگذارند و هیچ زمین مرتفعى از آن جلوگیرى نمىنماید و هیچ کوهى راه آن را برنگرداند و در دل وادیها جریان پیدا کند و چشمهاى زمین با آن همراهى مىکنند و احترامات مردم بوسیله ایشان پابرجا مىگردد و آنان را در شهرها تمکن مى- دهد تا حق خود را بازگیرند و رکن کفر را بکمک ایشان ویران مىسازد و لشکریان زیاد ارم (که دمشق یا اسکندریه است) را که مانند سنگهایند ریشه کن مىسازند و مسجد دمشق یا کوههاى شام را از ایشان پر مىکند. سوگند بخدائى که دانه را شکافت و آدمى را بوجود آورد چون اینان بر شهرها تسلط پیدا کنند و بر مردم استیلا یابند آنچه در دست ایشانست مانند قیر و سرب که در آتش ذوب مىگردند آب مىشود وهمه کار مىتوانند انجام دهند و آرزومندم روزى بیاید که خدا شیعیان مرا در آن روز که براى دشمنان از همه بدتر است گردآورد و الفت دهد و اختیار همه چیز در دست خداست و جز او دیگرى اختیارى از خود ندارد. منبع : کتاب ارشاد ترجمه علی ساعدی خراسانی صفحات ( 295-296-284- 285) [ سه شنبه 89/6/16 ] [ 9:4 صبح ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |