شعر در مدح امام جعفر صادق علیه السلام
گرچه غمم به شدت مولا نمی شود
این ریسمان ز گردن من وا نمی شود
پیری که هیچ غربت و حتی امامتم
مانع برای کین? اعدا نمی شود
یک ذره هم رعایت حال مرا نکرد
ورنه به سادگی که کمر تا نمی شود
یک یک مصائبم به خدا مثل مادر است
گرچه یکی مصیبت زهرا نمی شود
آتش زدند باز دوباره به این حرم
اما شبیه خان? طاها نمی شود
گفتم امان بده که عبایی به تن کنم
یک لحظه صبر ! گفت که اصلاً نمی شود
پایی که طعم خار بیابان چشیده است
دیگر برای صاحب خود پا نمی شود
گاهی نماز نافله در راه خواندنی ست
وقتی بساط سجده مهیا نمی شود
گرچه گهی مصائب من مثل عمه است
اما نصیب من که تماشا نمی شود
دیگر مرا به سیلی و با کعب نی نزد
این ظلم جز به زینب کبری نمی شود
با آن همه ملازم و با آن همه مرید
هرگز امام این همه تنها نمی شود