گفتم: خسته ام. گفتی: لا تقنطوا من رحمة الله گفتم: کسی را ندارم. گفتی: نحن أقرب إلیه من حبل الورید. گفتم: فراموشم نکن. گفتی: فاذکرونی اذکرکم. گفتم: راه جیست؟ گفتی: إنّا هدیناکم إمّا شاکرا و إمما کفورا گفتم: نجات کجاست؟ گفتی: رمضان [ دوشنبه 92/4/24 ] [ 7:46 عصر ] [ مهدی احمدی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |