تـــــنـــگــــــــــ شـــــــــده
اینجا دور از شلوغی حرمت دارم خفه می شم دارم خفه می شم از بغض تو اصلا جای من ...حالا بگو با من چه خواهی کرد ؟؟؟ گریه می کنم بگذار به حساب دختری یا پسری ایستاده رو به روی ضریح که شلوغی ضریحت دلش را می لرزاند و زیر لب زمزمه می کند: "کمتر از آهو که نیستم ...میشه ضامنم بشی ...." [ سه شنبه 91/5/24 ] [ 2:45 عصر ] [ مهدی احمدی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |