محبّت و عشق
یـکـى از آثـار عبادت و یقین ، محبت و عشق به خداست ، زیرا تا انسان به چیزى معرفت پیدا نکند بدان عشق و محبت نمى ورزد، یعنى وقتى که بنده ، محبوب حقیقى را شناخت ، و دریافت که تنها او سـزاوار بـنـدگى و پرستش است ، به عبادتش مى پردازد و به اصطلاح از توحید در ذات به توحید در عبادت مى رسد، چه اینکه بر اثر شناخت ، شوق و رغبت به سوى خدا و نیز پیروى از دسـتـورات او در انسان ایجاد مى گردد، و این موجب اطاعت و بندگى او مى شود، چنانکه قرآن مى فرماید: سـخـنـان پـاکـیـزه بـه سـوى او (خـدا) بـالا مـى رود، و عمل صالح را بالا مى برد. (1)
همچنین مصداق بارز این حدیث نبوى (ص ) مى شوند که فرمود: از هـمـه مـردم بـرتـر و بـهـتر در پرستش خدا کسى است که به عبادت خداعشق ورزد، و با آن در آویـزد، و از صـمـیـم دل و عمق جانش آن را دوست بدارد، و با بدن (و اعضاى ظاهرى ) آن را انجام دهد. (2)
اکـسـیـر عـشـق و مـحـبـت از چـنـان اهـمـیـت و ارزشـى بـرخـوردار اسـت ، کـه رسول اکرم (ص ) در دعایش آن را طلب کرده ، فرمود: پـروردگـارا! دوسـتـى خـودت و دوسـتـى کـسـى کـه تـو را دوسـت دارد، و دوستى عملى که موجب دستیابى به محبت تو مى شود، روزى من گردان ، و دوستى خود را در نظر و ذائقه من از آب خنک لذیذتر و عزیزتر قرار ده . (3)
نـقـل شده است که شعیب پیامبر (ع ) بر اثر عشق و محبت خدا آن قدر گریست که دیدگانش نابینا شـد؛ خـداى مـتـعال نور چشمانش را باز گرداند، دوباره آن قدر گریست که چشمانش بى فروغ شـد؛ بـاز خـداونـد چـشمانش را بینا ساخت ؛ تا چهار بار این کار تکرار شد. سپس خداوند خطاب به وى فرمود: اى بنده ام شعیب ! تا کى به این کار مى پردازى ؟ اگر از ترس آتش جهنم مى نـالى ، تـو را ایـمـن مـى گـردانـم ، و اگر مشتاق بهشتى آن را به تو ارزانى مى دارم . عرض کـرد: اى آقاى من ! مى دانى که از ترس آتشت نمى نالم و از اشتیاق بهشتت نمى گریم ، بلکه اکـسـیـر مـحـبـت و عـشـقـت دلم را ربـوده و صـبـر و طـاقـتـم را بـرده ، و شکیبایى ندارم ، مگر به وصـال تـو نـایـل آیـم . آن گـاه خـداى مـتـعـال بـدو فـرمـود: اکـنـون کـه بـراى وصال من مى گریى ، موسى بن عمران ، کلیم خود را به خدمت تو مى گمارم ! (4)
1-فاطر ، آیه 10 ..
2-اصول کافى ، ج 2 ، ص 83 ، چاپ دار الصعب و دار التعارف للمطبوعات ، بیروت .
3-اخـلاق حـسـنـه ، مـلا مـحـسـن فـیـض کـاشانى ،
4-همان ، ص 207 ـ 208 .