سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Live Traffic Feed
  • ادامه آشنایی با فرق ومذاهب (3 )
  • 6. جریان دیگرى که به پیدایش فرقه اى دیگر انجامید قیام زید فرزند امام سجاد علیه السلام بر ضد بنى امیه بود. پس از آنکه او به شهادت رسید پیروان او که امامت او را قبول داشتند به ((زیدیه )) معروف شدند.
  • 7. سومین انشعاب در زمان امام صادق علیه السلام رخ داد، زیرا عده اى اسماعیل فرزند ارشد او را به عنوان امام هفتم پذیرفتند و اسماعیلیه نامیده شدند.
  • 8. از اوایل قرن چهارم تا اواخر قرن پنجم که خاندان بویه شیعى مذهب در دستگاه حکومت عباسى نفوذ کرد شیعه آزادى عمل بیشترى در بیان عقاید خود پیدا کرد و بسیارى از متکلمان و فقهاى شیعه مانند شیخ صدوق ، شیخ مفید، سید مرتضى ، شیخ طوسى در این زمان پدید آمدند. گسترش شیعه با حکومت حمدانیان و فاطمیین ادامه یافت ولى در دوره ایوبیان مجددا سخت گیرى بر شیعیان آغاز شد.
  • 9. در حکومت مغول در قرن هفتم در برخى نقاط مذهب شیعه رواج یافت . بزرگانى چون محقق حلى ، علامه حلى و خواجه نصیرالدین طوسى در همین زمان مى زیسته اند. با حاکمیت شاه اسماعیل صفوى بر ایران مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمى اعلام شد و تلاشهاى زیادى در ترویج آن صورت گرفت . علمایى چون شیخ بهایى ، میرداماد، ملاصدرا، فیض ‍ کاشانى و علامه مجلسى در همین زمان مى زیسته اند. امام در همین وقت با حاکمیت دولت عثمانى در برخى مناطق دیگر، شیعیان مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و مذهب شیعه که زمانى در سوریه و مصر و ترکیه رواج داشت از آن مناطق رخت بربست .
  • 10. در کتب فرق و مذاهب ، فرقه هاى متعددى براى شیعه ذکر شده که اکثرا جعلى است ، و تنها فرقه هاى مهم موجود شیعه سه فرق امامیه ، زیدیه و اسماعیلیه هستند که از این میان اکثریت شیعه را امامیه یا شیعیان اثنى عشرى که قائل به امامت على علیه السلام امام حسن علیه السلام امام حسین علیه السلام و نه فرزند معصوم آن حضرت هستند، تشکیل مى دهند.
  • پرسش...
  • 1. پیدایش شیعه از چه زمانى بوده است و چه دوره هایى را گذرانده است ؟
  • 2. چه اختلافاتى سبب پیدایش فرقه هاى مختلف در میان شیعیان شد؟
  • 3.مهمترین فرقه هاى شیعى کدامند؟
  • 7 - امامیه
  • امام در لغت به کسى گفته مى شود که به او اقتدا شود و مردم از او پیروى کنند. (80) چنان که مى بینیم معناى لغوى شیعه و امام کاملا متناسب و متمم یکدیگرند؛ شیعه به معنى پیروان است و امام کسى است که از او پیروى مى شود. به این ترتیب ، نقش اساسى دو مفهوم قرآنى ((امام )) و ((امت )) که هر دو از یک ریشه لغوى هم به دست مى آید، در فرهنگ تشیع معلوم مى شود.
  • امامیه یا شیعه اثنى عشریه در اصطلاح به کسانى گفته مى شود که گذشته از اعتقاد به امامت و خلافت بلافصل على علیه السلام ، پس از او حسن بن على علیه السلام و حسین بن على علیه السلام و نه فرزند حسین علیه السلام را که آخرین آنها مهدى موعود(عج ) وامام قائم و غایب از دیده هاست ، به امامت مى پذیرند. (81)
  • همان گونه که خواهیم دید، دو مکتب معتزله و اشاعره تا حد زیادى بازتاب جریانهاى متضاد اعتقادى رایج در جامعه اسلامى بودند و در زمان و شرائط مشخصى اعلام موجودیت کردند. مکاتب دیگر، مانند خوارج و مرجئه نیز از این وضع مستثنا نبودند و غالبا به صورت انفعالى و در واکنش به حوادث اعتقادى یا سیاسى آن دوران متولد شدند. اما وضعیت امامیه به گونه اى دیگر بود. به اعتقاد شیعه و بر اساس پاره اى روایات اهل سنت ، جانشینان پیامبر دوازده تن بودند که از زمان پیامبر، دست کم براى گروهى از اصحاب آن حضرت ، با اسم و نسب مشخص بودند. نخستین امام ، على علیه السلام ، همراه و همراز پیامبر و شاگرد مخصوص آن حضرت بود. وى گذشته از اینکه از همراه و همراز پیامبر و شاگرد مخصوص آن حضرت بود. وى گذشته از اینکه از تعالیم عمومى پیامبر بهره مد مى شد، از علوم و اسرار وحى نیز بهره مى گرفت و تفسیر قرآن و معارف اعتقادى اسلام را در محضر حضرتش به طور کامل فرا گرفت . او نیز، گذشته از اینکه معارف دینى را در ضمن سخنان و خطبه هاى متعدد براى همگان بیان مى کرد، معارف عمیقتر را براى فرزندان و نیز اصحاب خاص خویش توضیح مى داد و حتى معارف و احکامى را که از پیامبر آموخته بود در ضمن آثار و نوشته هاى خود به فرزندانش منتقل ساخت . به این ترتیب ، این سنت ، سینه به سینه به دیگر امامان گشت و علوم ناب آسمانى به امامان و پیروان آنها توسط حاکمان بنى امیه ، امامیه به عنوان یک گروه منسجم با یک مدرسه کلامى و اعتقادى خاص فرصصت بروز و ظهور نیافت . تا اینکه امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام با اندکى فرصتى که از نزاع میان امویان و عباسیان به دست آوردند، توانستند در کنار فقه و دیگر معارف شیعه ، کلام امامیه را نیز بنیان نهند. ایشان با برپایى کلاسهاى متعدد و تعلیم شیعیان ، متکلمان برجسته اى
  • همچون هشام بن حکم ، هشام بن سالم ، مؤ من طاق و طیار را تربیت کردند که هر یک در موضوع یا رشته اى خاص از کلام ، سر آمد دیگران بودند.(82) در واقع این متکلمان با اعتقاد به عصمت و خطاناپذیزى امامان خویش ، معارف اعتقادى را از آن بزرگواران فرا مى گرفتند و خود با استدلال و بیان عقلى به دفاع از آن مى پرداختند. در یکى از روایات آمده است که هشام بن حکم پس از گزارش یکى از مناظرات خود به امام صادق علیه السلام ، در جواب پرسش امام که فرمود: این مطلب را از که آموخته اى ، گفت اصلش را از شما گرفتم و خودم آن را تاءلیف و تنظیم کردم .(83)
  • کلام امامیه نه با عقل گریزى اصحاب حدیث و حنابله موافق بود، و نه با عقل گرایى افراطى و جدلى معتزله همراهى داشت . همچنین کلام شیعه با جمودگرایى اشعرى و نادیده انگاشتن نقش تعقل در کشف عقاید سرآشتى نداشت .
  • قرآن ، سنت پیامبر و اهل بیت و نیز عقل از منابع معارف شیعه به شمار مى آمد. تاریخ تفکر شیعه گواهى مى دهد که متکلمان امامیه با اجتهاد عقلى از قرآن و احادیث بهره ها مى گرفته اند و با ادله و شواهد عقلى ، معارف برگرفته از کتاب و سنت را تبیین و تنسیق مى کردند. اصولا پیامبر اکرم (ص ) و امامان علیه السلام خود از نخستین کسانى بودند که زمینه بیان معارف اعتقادى و همچنین احتجاج و گفتگوى علمى با مخالفان را هموار کردند. احادیث فراوانى که از اهل بیت درباره مسائل اعتقادى وارد شده است ، نشان از راه و روشى خاص در بهره گیرى از عقل و جدال احسن با مخالفان دارد، شیوه اى بدیع که در میان متکلمان عصر کمتر براى آن نمونه اى مى توان یافت . کتاب توحید صدوق و احتجاج طبرسى مى تواند شاهدى بر این مدعا باشد که ما در مباحث بعدى به اختصار از آنها یاد خواهیم کرد. بنابراین پیامبر و امامان شیعه نه تنها خود ترویج کننده گفتگو پیروامون مسائل اعتقادى بودند، بلکه آنان را مى توان نخستین متکلمان و مدافعه گران در تقابل و تعارض اندیشه هاى گوناگون با دین اسلام دانست . در مباحث آینده با روش و مفهوم خردگرایى در شیعه و نیز با شرایط مناظره از این دیدگاه آشنا خواهیم شد.
  • اصول دین در مکتب امامیه...
  • متکلمان امامیه از گذشته هاى دور پنج اصل را به عنوان اصول عقاید معرفى مى کردند که عبارت از: توحید، عدل ، نبوت ، امامت و معاد. انتخاب این پنج اصل نه به دلیل انحاصر مسائل اعتقادى در آنها، بلکه به دلیل اهمیت بسیار این اصول در مقایسه با دیگر معارف اعتقادى بوده است . البته بسیارى از مباحث مهم اعتقادى دیگر، به عنوان زیر مجموعه اصول فوق و در ذیل آنها مورد بحث قرار مى گیرد.
  • از دیدگاه امامیه ، توحید و عدل از دیگر اصول اعتقادى بسى مهمتر بوده است و در احادیث این دو اصل به عنوان پایه هاى اساسى دین معرفى شده است .(84) از دیر باز تفسیر خاص امامیه و معتزله از این دو اصل آنها را از سایر فرقه هاى کلامى جدا ساخت است ؛ از این رو به این دو گروه ((اصحاب التوحید و العدل )) یا گاه به اختصار ((عدلیه )) مى گفتند. اصل امامت نیز ویژگى اصلى امامیه بود و آنان را از دیگران و حتى از معتزله جدا مى کرد. اهمیت این اصل تا آنجاست که در احادیث پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیه السلام آمده است که ((هر کس امام خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است )).(85)
  • شایان ذکر است که شیعه على رغم پاره اى اختلافات ، در بسیارى از عقاید با دیگر مسلمانان اشتراک دارد که در اینجا از تاءکید بر آنها خوددارى مى شود.
  • در ادامه به برخى عقاید مهم امامیه اشاره مى کنیم :
  • 1. توحید: هر چند اصل توحید در میان متکلمان مسلمان محل اتفاق است ، اما دیدگاه امامیه در تبیین توحید صفاتى و افعالى با سایرین تفاوتهاى مهمى دارد. آنان درباره توحید صفاتى ، عقیده اشاعره را که براى خدا صفات زاید بر ذات قائل بودند نمى پذیرند و نیز نظریه برخى معتزله را که منکر صفات خداوند بودند و یا به نیابت ذات از صفات باور داشتند، مردود مى دانند.
  • از نظر متکلمان امامیه ، هر چند معنا و مفهوم صفات خدا با ذات او متفاوت است ، اما ذات و کلیه صفات ، داراى یک مصداق واحد هستند. به دیگر سخن ، صفات حق تعالى عین ذات اوست و یک حقیقت واحد بیش ‍ نیست .
  • درباره توحید افعالى ، اشاعره به انحصار فاعلیت در خداوند و معتزله به فاعلیت مستقل انسان در افعال خویش معتقد بودند، ولى در مکتب امامیه این دو نظریه به صراحت مورد تردید و تکذیب قرار گرفته است ؛ زیرا از یک سو انسان در افعال خویش مؤ ثر بوده و افعال در واقع از آدمى صادر مى شود، و از سوى دیگر، قدرت انتخاب و تاءثیرگذارى انسان در طول فاعلیت خداست (توضیح این مطلب را در مبحث بعد خواهیم دید).
  • 2. اختیار و آزادى : امامیه ، برخلاف اشاعره ، به اختیار و آزادى انسان و تاءثیرگذارى او در رفتار خویش اعتقاد دارد، الما این اختیار هرگز به تفویض ‍ - که اعتقاد معتزله است - نمى انجامد و وانهادگى انسان به خویش و برکنارى مشیت و اراده الهى از تاءثیر و دخالت در امور انسان و جهان را نمى پذیرد. از این دیدگاه . قدرت اختیار انسان در طول اختیار خداست و همان طور که هستى انسان دائما از سوى پروردگار افاضه مى شود، قدرت اختیار و انجام کار را نیز به همان صورت از خداوند دریافت مى کند. این گونه نیست که خداوند قدرت انجام کار را به انسان واگذار و تفویض کند و از آن پس خود توان تاءثیر بر افعال انسان را نداشته باشد، بلکه چون مالکیت انسان نسبت به توانایى انجام کار، در طول مالکیت خداست ، خداوند نیز نسبت به این قدرت مالکتر و قادرتر از انسان است . بنابراین باید گفت که قدرت اختیار انسان متوقف بر اجاره و مشیت الهى است و خدا هر لحظه که بخواهد مى توان اصل قدرت را از انسان باز ستاند و یا از تاءثیر آن در رخداد فعل جلوگیرى کند. این مطلب در روایات شیعه و در گفتار اهل بیت و به صورت یک قاعده کلى بیان شده است و درباره آن سخن فراوان گفته اند: ((لاجبر و لا تفویض ولکن امر بین الامرین ))(86). این قاعده هماره یکى از امتیازات کلامى شیعه به شمار مى آمده است .
  • یکى از ادله متکلمان امامیه در رد نظریه جبر، منافات داشتن این نظریه با عدل الهى است ؛ زیرا مجبور کردن انسانها بر گناه و سپس مجازات آنها به دلیل ارتکاب آن ، کارى قبیح و ظالمانه است .(87) از این رو، بحث اختیار و آزادى انسان از نظر شیعه همواره با نظریه عدل الهى پیوندى ناگسستنى و استوار داشته است .
  • 3. عدل : متکلمان امامیه صفت عدل را به عنوان یکى از جامعترین صفات فعل خدا در نظر گرفته اند و از این رو بسیارى از مباحث مربوط به افعال الهى را در ذیل اصل عدل مندرج مى ساخته اند. از نظر ایشان ، عدل الهى به معناى منزه بودن خدا از ارتکاب افعال قبیح و اخلال به واجبات و لزوم انجام دادن کارهاى درست و نیکوست .(88) امام اشاعره معتقدند که خداوند هر فعلى انجام دهد همان عدل است ؛ زیرا او مالک همه موجودات است و مالک در ملک خویش هرگونه که بخواهد، تصرف مى کند.(89) متکلمان امامیه در رد این سخن دلائلى آورده اند؛ از جمله گفته اند که برخى افعال به خودى خود عقلا قبیح و ظلم است ؛ از این رو خداوند چنین کارى انجام نخواهد داد. براى نمونه مى توان به مجبور کردن انسانها به گناه و کیفر دادن آنها به خاطر گناهان یا تکلیف بمالایطاق اشاره کرد. البته این موضوع نیز ریشه در یکى از مباحث بحث انگیز کلامى ، یعنى مساءله حسن و قبح افعال دارد. در حقیقت تفسیرهاى گوناگون از مساءله عدل الهى در بین متکلمان مسلمان ، به تلقى و برداشت آنان از حسن و قبح عقلى و شرعى باز مى گردد.
  • 4. حسن و قبح افعال : نظریه امامیه در مساءله حسن و قبح داراى دو عنصر اساسى است : نخست آنکه خوبى و بدى به عنوان یکى از ویژگیهاى اعمال در نظر گرفته مى شود (که از این به حسن و قبح ذاتى ، در مقابل الهى ، تعبیر مى شود) و دیگر آنکه عقل آدمى را بر درک خوبى و بدى اعمال توانا مى داند (که از این بح حسن و قبح عقلى ، در مقابل شرعى ، تعبیر مى شود). با وجود این ، امامیه معتقدند که انسان به دلیل محدودیت عقل و آگاهى ، قادر نیست ارزش همه افعال را به درستى درک کند؛ نیازمند دین و شریعت است . اما اشاعره معتقدند که افعال خود داراى خوبى و بدى نیستند و حتى اگر هم چنین مى بود، عقل آدمى از درک این ویژگیها عاجز و ناتوان است . امامیه بر اساس نظریه خویش در حسن و قبح افعال ، مى کوشد تا افعالى را که عقل ذاتا قبیح و ناشایسته مى داند، از خداوند متعال سلب کند. اما اشاعره که حسن و قبح ذاتى و عقلى را قبول ندارند، بر آن اند که خدا هر کارى انجام دهد همان عدل و خوب است ، نه اینکه خداوند فعلى را که عقل آن را ذاتا خوب و عدل مى داند، انجام خواهد داد.
  • 5. رؤ یت خدا: امامیه معتقد است که خداوند متعال به هیچ صورت ، در دنیا و آخرت با چشم قابل رؤ یت نیست ؛ زیرا دیده شدن از ویژگیهاى موجود مخلوق مادى یعنى جسم است . البته در احادیث امامان به نوع دیگرى از رؤ یت - رؤ یت قبلى - اشاره شده است که تنها مردود نیست ، بلکه از آن به عنوان عالى ترین نوع معرفت آدمى نسبت به خدا یاد مى شود. این مشاهده و رؤ یت نه تنها در آخرت حاصل مى شود، بلکه در همین دنیا نیز ممکن و میسر است . آنگاه که از امام على علیه السلام درباره رؤ یت پرسیده شد که ایا پروردگارت را هنگام پرستش دیده اى آن حضرت فرمود: ((من کسى نیستم که پروردگارى را که ندیده ام بپرسم ))، عرض کردند: چگونه او را دیده اى ؟ فرمود: ((دیدگان با دیدن او را درک نکنند ولى دلها با حقایق ایمان او را مى بینند)).(90)
  • 6. امامت : در بین مکاتب کلامى ، امامیه تنها گروهى هستند که امامت را از اصول دین به شمار مى آورند و بر آن تاءکید وافر دارند. دیگر حوزه هاى کلامى با این اعتقاد که نصب امام بر مسلمان واجب است نه بر خداوند، امامت را یک تکلیف شرعى ماانند دیگر واجبات مى دانند و آن را از فروع دین مى شمارند.(91) امام امامیه ، امامت را از اصول دین مى داند؛ زیرا امام را خداوند معین کرده است و نصب امام ، همچون ارسال رسل ، یکى از وظایف خداوند در هدایت بندگان است . وظیفه مردم در این میان ، معرفت و شناسایى امام و بیعت با او و پیروى از آموزه ها و فرامین اوست . این نکته را نیز باید افزود که مفهوم ((امت )) و ((امامت )) در تفکر شیعى به کلى با انگاره دیگران تفاوت دارد؛ به اعتقاد امامیه ، امامت صرفا یک رهبرى اجتماعى و حتى رهبرى دینى به معناى اجراى احکام اسلامى نیست ، بلکه امامت ، رهبرى امت اسلام در همه شؤ ون حیات بشرى اعم از اعتقادى ، عملى ، اخلاقى ، اجتماعى و سیاسى است . از سوى دیگر، امام یک شخص ‍ و یا یک شخصیت عادى نیست که مردم او را به میل خویش برگزینند و او را به حل و فصل امور عادى و روزمره بگمارند، بلکه امام فردى معصوم از گناه و خطاست و رسالت سنگین استمرار راه نبوت را بر دوش دارد. بنابراین امام در همه شؤ ون پیامبر، غیر از تلقى وحى و شریعت ، جانشین اوست و از وظایف امام ، ابلاغ احکام و معارفى است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به دلیل نبود شرایط در ابلاغ آنها توفیق نیافت .
  • امامت براى امامیه نه تنها یکى از مهمترین اصول اعتقادات است ، بلکه جایگاه امامیه را در بسیارى دیگر از عقاید روشن و مشخص مى سازد. یکى از ویژگیهاى امام ، مرجعیت دینى و اعتقادى است و بدیهى است که شیعیان در مسائل اعتقادى خود از امامان و احادیث آنها کمک مى گیرند. به این ترتیب امامت یک اعتقاد محورى و ویژگى اصلى امامیه است و دیگر عقاید ممتاز امامیه به امامت باز مى گردد. از دیگر عقاید امامیه که برگرفته از گفتار امامان است ، مى توان از بداء، تقیه ، عذاب قبر، شفاعت و رجعت ، نام برد.
  • متکلمان امامیه...
  • در یک تقسیم بندى اولیه ، متکلمان برجسته امامیه را مى توان در دو طبقه اصلى جاى داد: طبقه اول متکلمان عصر حضورند که غالبا از اصحاب امامان و تربیت یافتگان مستقیم ایشان به شمار مى روند، و طبقه دوم که متکلمان عصر غیبت هستند. البته متکلمان عصر غیبت به طبقات متعددى تقسیم مى شوند هه بدون تردید براى شناخت دقیقتر دیدگاههاى متکلمان شیعى ، باید این تقسیمات فرعى را پى گیر کرد.
  • در اینجا به برخى از متکلمان این دو دوره اشاره مى کنیم :
  • متکلمان نخستین...
  • 1. هشام بن حکم (م 199 ه‍ ق ): او از شاگردان و اصحاب برجسته امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام بود که در مباحث کلامى به خصوص در موضوع امامت سر آمد شاگردان امام صادق علیه السلام به شمار مى رفت و امام او را در فن مناظره بر دیگر شاگردانش ترجیح مى داد و به او مى فرمود: ((امثال تو باید با مردم گفتگو و مناظره کنند.)) و نیز درباره او فرمود ((هشام با قلب و زبان و با دستش به ما کمک مى کند)).(92) و با متکلمان مشهور از فرقه هاى مختلف و به ویژه با معتزلیان به مناظره مى پرداخت و معمولا در بحث ، بر آنان پیروز مى شد. گفتگوى او با عمرو بن عبید، از مؤ سسان مکتب اعتزال ، در موضوع امامت مشهور است .(93) شاید به دلیل همین تسلط بر مناظره و غلبه او به مخالفان بود که از سوى فرقه هاى رقیب مورد اتهامات متعدد قرار گرفت و به دروغ او را قائل به تشبیه و تجسیم دانستند.(94) هشام در علم کلام و فن مناظره تا آنجا شهرت یافت که یحیى بن خالد بر مکى وزیر مقتدر هارون الرشید، او را به ریاست و مقام داورى در مجالس مناظره متکلمان برگزیده . وى داراى آثار کلامى متعددى است ؛ از جمله آنها کتاب التوحید، کتاب الامامة ، کتاب الجبر و القدر، کتاب الرد على الزنادقه ، کتاب الرد على المعتزله ، کتاب الرد على ارسطاطالیس فى التوحید مى باشد.(95)
  • 2. هشام بن سالم : از شاگردان و اصحاب امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام است . از پاره اى شواهد معلوم مى شوذد که او به جهت تخصص در علم توحید بیشتر در این موضوع به بحث و مناظره پرداخته است .(96) او را مؤ لف کتابهایى از جمله کتابى درباره معراج دانسته اند.(97)
  • 3. محمد بن على بن نعمان معروف به مؤ منن الطاق : وى از اصحاب امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام است . در مناظرات کلامى بسیار چیره دست و حاضر جواب بود و مخارفانش به او شیطان الطاق مى گفتند. از جمله کتابهایش ، کتاب المعرفة ، کتاب الامة ، کتاب الرد على المعتزله فى امامة المفضول است .(98)
  • 4. قیس الماصر: علم کلام را از امام سجاد علیه السلام فرا گرفت . در مجلسى به همراه هشام بن حکم ، هشام بن سالم ، مؤ من الطاق و حمران بن اعین در محضر امام صادق علیه السلام با متکلم شامى به مناظره پرداخت و بر او غلبه کرد.(99)
  • 5. زرارة بن اعین (م 150 ه‍ ق ): از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و امام کاظم علیه السلام است . ابن ندیم او را بزرگترین رجال شیعه از جهت فقه و کلام و حدیث مى داند.(100) نجاشى او را فقیه و متکلم و ادیب و شیخ امامیه در زمان خویش معرفى مى کند و کتابهایى در استطاعت و جبر از او بر مى شمارد.(101)
  • متکلمان یاد شده در قرن دوم هجرى مى زیسته اند. از دیگر متکلمان امامیه در این قرن مى توان از حمران بن اعین ، عیسى بن روضه ، على بن اسماعیل (از نوادگان میثم تمار صحابى مشهور امام على ) صحاک ، على بن حسین بن محمد الطائى ، حسن بن على بن یقطین ، حدید بن حکیم و فضال بن حسن بن فضال نام برد.(102)
  • البته در قرن سوم هجرى نیز متکلمان بسیارى از اصحاب ائمه مى زیسته اند و صاحب تاءلیفات متعددى بوده اند. از میان این متکلمان ، تنها به یاد کردى از فضل بن شاذان بسنده مى کنیم .(103)
  • 6. فضل بن شاذان (م 260 ه‍ ق ) از اصحاب امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام و امام هادى علیه السلام و امام حسن عسکرى علیه السلام است و از متکلمان برجسته امامیه به شمار مى رود. ظاهرا او بیش از دیگران مطالب خود را به نگارش در مى آورده که در حدود 180 کتاب به او نسبت داده شده است .(104) از کتابهاى او که تاکنون بر جاى مانده است . کتاب معروف الایضاح است . این کتاب در رد فرقه هاى کلامى مختلف به رشته تحریر در آمده است که به نقل و رد آراى آنان مى پردازد. بخشى از این کتاب درباره قرآن و بخشى دیگر درباره رجعت است .(105)
     برگرفته از سایت کانون گفتگوی قرآنی

  • [ سه شنبه 89/6/2 ] [ 9:21 صبح ] [ علی فغانی ]
    .: Weblog Themes By Iran Skin :.

    درباره استاد فغانی

    مدیر وبلاگ : علی فغانی[467]
    نویسندگان وبلاگ :
    محمد مهدی فغانی[208]
    محمدرضا محمدی[167]
    رضا اشرفی[66]
    مهدی احمدی[71]

    علی فغانی هستم بچه خاک پاک ایران اسلامی عشق آباد طبس از توابع استان یزد . به ورزشهای رزمی علاقه دارم مربی ممتاز ملی ( کیو کوشین وآشی هارا کاراته) ودان 6 آشی هارا ، دان 5 کیوکو شین کاراته هستم. دنیا را دار مبارزه می دانم مبارزه با .... به عرض زندگی فکر می کنم نه به طول آن. عشق به همسر وفرزندانم دارم دین قرآن کریم ،ولایت ووطنم را با تمام وجودم دوست دارم .
    آمار بازدید

     

    بازدید امروز: 81
    بازدید دیروز: 150
    کل بازدیدها: 1483703
    ابزار جستجو



    در این وبلاگ
    در کل اینترنت
    تقدیم به روح پاک استاد