سیاه بودیپش پیامبرامدبادلی گرفته پرسید:ایاسیاه پوستان نیزبه بهشت می روند؟ پیامبرفرمود:اری فرقی بین سیاه وسفیددررفتن به بهشت نیست. (ان اکرمکم عندالله اتقاکم.هرکه باتقواتراست نزدخداگرامی تراست.) سیاه گفت:اگراین گونه است که می فرمایید پس چرابرخی ازاصحاب سربه سرمن می گذارند؟ پیامبررحمت برای اینکه دل شکسته وی راشاد کندفرمود:ایاازدواج کرده ای؟ گفت:نه. پیامبرفرمودتابه خواستگاری دختریکی ازبزرگان برود. بعد ازخواستگاری وگرفتن بله ازدختر( که ان هم جریان مربوط به خودرادارد)مردسیاه پوست شادمان خدمت پیامبررسید. پیامبرفرمودتابه بازاربرودووسایل ازدواج راتهیه کند.گفت که پولی ندارد.اصحاب مقداری پول به او دادندواوروانه بازارشد. دربازارمشغول خریدبودکه صدایی شنید. جارچی جارمی زد:ای مردم رسول خدافرمان جهادداده اند اماده جهادشوید. باخوداندیشیدکه درجهادشرکت کندوازدواج باشد برای بعدازجهاد.باپولی که به اوداده بودندشمشیری خریدوراهی جهادشد. مردی شجاعانه می جنگیدایمانش به اوجسارت وقدرتی شگفت بخشیده بود یاران کنجکاوانه ازخود می پرسیدنداوکیست که چنین دلاورانه می جنگد؟اما... امانقابی که برصورت ان دلاورمرد بودجواب این معما رامشکل کرده بود. شربت شهادت راکه سرکشیدبرای حل معمابه سویش شتافتند. پیامبرنقاب ازصورت ان شهید برداشت شگفتی حاضران رافراگرفت . پیامبر محزون وناراحت غرق نظاره جسد ان شهید بودکه شادمانی چهره مبارکش رافراگرفت وروی ازجسدبرگرداند ونگاهش رامتوجه جای دیگری ساخت. یاران ازحضرت پرسیدند:ای رسول خدا چرابادیدن ان شهیدابتداناراحت سپس شادمان شدیدوروی ازجسدبرگرداندید؟ حضرت فرمود:ناراحت شدم چون چنین اشخاصی درمیان ماهستندکه ماقدرانها رانمی دانیم وسربه سرانها می گذاریم. شادمان شدم چون ایشان به سعادت واقعی(شهادت)رسیدند. و دیدم که زنان بهشتی باسرعت به طرف این شهیدمی ایندوگویی برای رسیدن به این شهید مسابقه گذاشته اند وروی ازجسدبرگرداندم تامباداانها خجالت کشیده وازسرعتشان کاسته شود. (شادی تمامی شهدای اسلام صلوات) منبع:سخنان استادشهاب کاظمی مدرس دانشگاه همدان [ شنبه 91/1/5 ] [ 6:34 صبح ] [ رضا اشرفی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |