هر فرد جبهه می گیرد، جبهه علیه «جوانی» ... و ده سال بعد می فهمد که این کار نیز از روی جوانی بوده است. در جوانی بدون آگاهی از آن هنر ظرافتهای کوچک، امور را گرامی یا خوار می داریم. منظورم همان ظرافتهایی است که بهترین بهرهی زندگی است و از این رو پاسخهای آری و نه که ازانسانها و اشیاء میطلبیم، بس سهل به تاوانی سخت می انجامد. تمام امور چنان است که حتی با ذوقترینها نیز، یعنی صاحبان ذوق برای امور بی قید و شرط، به شدت مسخره و از آنان سوءاستفاده میشود تا انسان بیاموزد اندکی هنر به ذوق خویش بیفزاید و حتی فراتر از آن، همانند هنرمندان واقعی جسارت به خرج دهد و با بهرهگیری از هنر چنین کند. احساس خشم و احترام که از وبژگیهای جوانی است، به نظر میرسد تا زمانی که انسانها و اشیاء را به درستی جعل کند و راه گریزی برای خویش بیابد، فرد را راحت نمی گذارد، زبرا جوانی به واقع همان جعل و فریب است. بعدها و هنگامی که آن روح جوان از ناکامیهای صرف عذاب کشید، سرانجام با بدبینی به خویشتن می نگرد، ولی هنوز همان حرارت و حس دهشتانگیز را به رغم بدبینی و عذاب وجدان دارد. از این پس بر خویشتن خشم می گیرد، با ناشکیبایی گریبان چاک می کند وبه دلیل نابینایی طولانی مدت از خویشتن انتقام می گیرد، گویی این نابینایی خود خواسته بوده است! دراین مرحله ی گذر، فرد خویشتن را با بدبینی نسبت به حس خویش، تنبیه می کند و با تردید شور و شعف خویش را می آزارد و حتی وجدانی آرام را خطرناک و خودفریبی و خستگی از صداقت همراه با ظرافت می داند. به خصوص هر فرد جبهه می گیرد، جبهه علیه «جوانی» ... و ده سال بعد می فهمد که این کار نیز از روی جوانی بوده است. برگرفته از کتاب: نیچه، فریدریش؛ فراسوی نیک و بد: درآمدی بر فلسفه آینده؛ برگردان سعید فیروزآبادی؛ چاپ نخست؛ تهران: انتشارات جامی، 1387. [ جمعه 89/8/7 ] [ 6:19 عصر ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |