من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم همچو منصور خریدار سردار شدم که بجان آمدم و شهره بازار شدم که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم از دم رند می آلوده مددکار شدم من که با دست بت میکده بیدار شدم
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی دار منصور بریدی همه تن دار شدی ای که در قول و عمل شهره بازار شدی وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی امت از گفته دربار تو هشیار شدی دم عیسی مسیح از تو دیدار شدی ببریدی ز همه خلق و به خلق یار شدی [ یکشنبه 89/5/3 ] [ 6:55 عصر ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |