این مساله در منابع روایى اسلام،مورد توجه فراوان قرار گرفته است که بیشتر آنهابیانگر هشدار،درباره پیامدهاى خطرناک آن است.این احادیث تکان دهنده،هرخوانندهاى را تحت تاثیر عمیق قرار داده و روشن مىسازد که آلودگى به«شهوت»-خواهبه مفهوم عام و خواه به مفهوم خاص آن-از موانع اصلى سعادت و کمال انسانها و از اسباب مهم گسترش گناه و جنایت در جامعه بشرى است که در ذیل،به بعضى از آناحادیث اشاره مىشود: 1-پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرمایند:«ما تحت ظل السماء من اله یعید من دون الله اعظمعند الله من هوى متبع،در زیر آسمان معبودى جز خدا پرستیده نشده است که در پیشگاهخدا،بدتر از هوا و هوسى باشد که انسان را به دنبال خود مىکشاند.» (18) به این ترتیب،روشن مىشود که«شهوت»و هواى نفس از خطرناکترین عواملانحراف انسان به سوى زشتىهاست. 2-امام امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام مىفرمایند:«الشهوات سموم قاتلات، شهوتها،زهرهاى کشنده است» (19) (که شخصیت و ایمان و مروت و اعتبار انسان را نابودمىسازد). 3-در حدیث دیگرى از همان امام بزرگوار علیه السلام آمده است:«الشهوات مصائدالشیطان، شهوات دامهاى شیطان است.» (20) (که انسانها را به وسیله آن در هر سن و سالو در هر زمان و مکان صید مىکند.) 4-همان حضرت علیه السلام در جاى دیگر مىفرمایند:«امنع نفسک من الشهوات تسلممن الآفات،اگر مىخواهید از آفات در امان باشید،خویشتن را از تسلیم شدن در برابر شهواتبازدارید.» (21) 5-در حدیث دیگرى نیز از همان پیشواى پرهیزکاران جهان آمده است:«ترکالشهوات افضل عبادة و اجمل عادة،ترک شهوتها،برترین عبادت و زیباترین عادتاست.» (22) 6-امام صادق علیه السلام مىفرماید:«من ملک نفسه اذا غضب و اذا رغب و اذا رهب و اذااشتهى،حرم الله جسده على النار،کسى که به هنگام غضب و تمایل و ترس و شهوت،ملک نفس خویش باشد،خداوند جسد او را بر آتش دوزخ حرام مىکند.» (23) 7-امیر مؤمنان على علیه السلام در حدیث دیگرى مىفرمایند:«ضادوا الشهوة مضادةالضد ضده و حاربوها محاربة العدو العدو،با خواهشهاى نفسانى در تضاد باشید،همچون تضاد دو ضد با یکدیگر و با آن به پیکار برخیزید(مانند)پیکار دشمن با دشمن.» (24) این سخن با صراحت،این حقیقت را بازگو مىکند که«شهوت پرستى»درست مقابل«سعادت»و خوشبختى انسان قرار گرفته است. پیامدهاى شهوتپرستى در کلام امیر مؤمنان على علیه السلامدرباره پیامدهاى شهوت پرستى و پیروى از هواى نفس،تعبیرات دقیق،حساب شدهو تکان دهندهاى در احادیث اسلامى دیده مىشود که در این بحث تنها به کلام پیشواىمتقیان حضرت على علیه السلام اشاره مىشود: 1-امیر مؤمنان على علیه السلام مىفرمایند:«اهجروا الشهوات فانها تقودکم الى رکوبالذنوب و التهجم على السیئات،از شهوات سرکش بپرهیزید که شما را به ارتکاب انواعگناهان و هجوم بر معاصى مىکشاند.» (25) 2-این مساله گاهى به قدرى شدید مىشود که به کلى دین انسان را بر باد مىدهد،چنان که در حدیث دیگرى مىفرمایند:«طاعة الشهوة تفسد الدین،فرمانبردارى ازشهوات نفسانى،دین انسان را فاسد مىکند.» (26) 3-آن حضرت در تعبیر دیگرى مىفرمایند:«طاعة الهوى تفسد العقل،هوا پرستى عقل انسان را فاسد مىکند.» (27) 4-در جاى دیگر مىفرمایند:«الجاهل عبد شهوته،انسان نادان بنده شهوت خویشاست» (28) ، یعنى،انسان جاهل مثل برده خوار و ذلیلى است که در برابر شهوت خویش،هیچ اختیارى از خود ندارد. 5-در تعبیر دیگر مىفرمایند:«عبد الشهوة اسیر لا ینفک اسره،برده شهوت چنان اسیر است که هرگز روى آزادى را نخواهد دید.» (29) 6-آن حضرت علیه السلام در این که سرانجام«شهوت پرستى»،رسوایى است،مىفرمایند: «حلاوة الشهوة ینغصها عار الفضیحة،شیرینى شهوت را ننگ رسوایى از میانمىبرد.» (30) 7-در تعبیر دیگرى،شهوت پرستى را کلید انواع شرها مىدانند:«سبب الشر غلبةالشهوة (31) سبب شر،غلبه شهوت است.» با توجه به این که«الشر»با الف و لام جنس و به صورت مطلق ذکر شده است،معناىعموم را مىرساند که این امر بیانگر آن است که«شهوت پرستى»،سرچشمه تمام شرها وبدبختىهاست. 8-در جاى دیگر ضمن اشاره به این نکته که غلبه هوا و هوس،سبب بسته شدنراههاى سعادت بشرى شده و او را در گمراهى نگاه مىدارد،مىفرمایند:«کیف یستطیعالهدى من یغلبها الهوى،چگونه مىتواند انسان به هدایتبرسد،در حالى که هواى نفس براو غالب گردیده است.» (32) 9-آن حضرت در سخن دیگرى،غلبه شهوات را باعث تضعیف شخصیت انسانمىدانند:«من زادت شهوته قلت مروته،کسى که شهوات او فزونى یابد،شخصیت انسانىاو کم مىشود.» (33) 10-در بیان دیگرى به این حقیقت اشاره مىکند که راه بهشت،راه«شهوت پرستان» نیست:«من اشتاق الى الجنة سلا عن الشهوات،کسى که مشتاق بهشتباشد بایدشهوت پرستى را فراموش کند» (34) 11-در جاى دیگر این نکته را گوشزد مىکند که حکمت و آگاهى با شهوت پرستىسازگار نیست:«لا تسکن الحکمة قلبا مع شهوة،حکمت و دانش در قلبى که جاىشهوت پرستى است، ساکن نمىشود.» (35) آثار زیانبار شهوت پرستىاز بحثهاى قبل روشن شد که«شهوت»داراى مفهوم عام و وسیعى بوده و شاملهر گونه دوست داشتن،تمایل و رغبتبه درک لذت و خواهش نفس مىشود.بدون اینکه اختصاص به شهوت جنسى داشته باشد،گرچه گاهى در خصوص شهوت جنسى نیز بهکار رفته است. در قرآن مجید نیز این مفهوم در یازده مورد به صورت عام استفاده شده است و تنهادر دو مورد در معنى خاص آن به کار رفته است.در روایات اسلامى و کلمات علماىاخلاق نیز اغلب در مفهوم عام به کار رفته که در مقابل آن واژه«عفت»به معنى خویشتندارى و چشم پوشى از لذایذ گناه آلوده مادى به کار مىرود. این مفهوم بیشتر در موارد منفى به کار مىرود،اما گاهى در موارد مثبت نیز به کاررفته است، مانند،آن جایى که خداوند خطاب به بهشتیان مىفرماید:«... و لکم فیها ماتشتهى انفسکم ...، هر چه را دوستبدارید و به آن تمایل داشته باشید،در بهشتبراى شمافراهم است» (36) یا آن جایى که مىفرمایند:«... فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین ...،دربهشت آنچه دلها مىخواهد و چشم از آن لذت مىبرد،موجود است.» (37) به هر حال این واژه،بیشتر داراى بار منفى بوده و در مواردى که هوا و هوس افراطىبر انسان چیره گشته و تمایلات ویرانگر و گناه آلود بر تمام وجودش مستولى گردد بهکار مىرود. این واژه و مشتقات آن،در قرآن مجید،سیزده مورد به کار رفته که شش مورد آنداراى مفهوم مثبت و هفت مورد آن داراى مفهوم منفى است. به هر حال«شهوت»به هر معنى که باشد،هرگاه مفهوم خاص آن که همانخواستهاى افراطى و شهوانى است مورد نظر باشد،آثار زیانبارى به دنبال خواهدداشت که به وضوح قابل مشاهده است که ضمن توجه به روایاتى که در فصل قبلآوردیم،باید اذعان داشت که سر تا سر تاریخ نیز مملو از پیامدهاى نامطلوبشهوت پرستىهاست که به طور خلاصه مىتوان به عناوین زیر،اشاره کرد: 1-آلودگى به گناهشهوت پرستى انسان را به سوى انواع گناهان مىکشاند و در واقع یکى ازسرچشمههاى اصلى گناه و معصیت و نافرمانى خدا محسوب مىگردد،زیرا چشم وگوش انسان را بسته و به مصداق حدیث نبوى«حبک للشىء یعمى و یصم (38) »آدمى راکور و کر کرده و قدرت درک واقعیتها را از او مىگیرد و در چنین حال،زشتىها درنظر او زیبا و زیبایىها در نظر او زشت و بىرنگ مىشود. به همین دلیل،در روایات سابق(روایت هشتم)خواندیم که امیر مؤمنان علیه السلام دربارهپیروى از شهوات هشدار داده و مىفرماید:«از شهوات سرکش بپرهیزید که شما را بهارتکاب انواع گناهان مىکشاند.» در حدیث دهم،از همان حضرت نیز به این نکته اشاره شد که:«هواپرستى عقلانسان را فاسد مىکند»و در حدیث نهم نیز فرمودند(اگر شهوت پرستى تشدید شود):«دینانسان را بر باد مىدهد و حتى انسان را به بت پرستى مىکشاند.»در این رابطه مفسران وارباب حدیث،در ذیل آیات 16 و 17 سوره حشر،داستانى درباره عابدى از قومبنى اسرائیل به نام«برصیصا»آوردهاند که شاهد زندهاى براى این مدعاست،داستانگر چه معروف است،اما تکرارش خالى از صواب نیست: ...مرد عابد بنى اسرائیلى به خاطر سالها عبادتش،به آن حد از مقام قرب الهىرسیده بود که بیماران با دعاى او سلامتخود را باز مىیافتند و به اصطلاح مستجابالدعوة شده بود. روزى،زن جوان زیبایى را که بیمار بود،نزد او آوردند و به امید شفاء در عبادتگاهاو گذاردند و رفتند. شیطان به وسوسه آن عابد مشغول شد و آن قدر صحنه گناه را در نظرش زینت داد کهعنان اختیار را از کف او ربود،آن چنان که گویا عابد کر و کور گشته و همه چیز را بهدست فراموشى سپرده است.دیرى نپایید که آن عابد دامان«عفت»خویش را به گناهبیالود.پس ارتکاب گناه به خاطر این که احتمال داشت آن زن باردار شود و موجب رسوایى او گردد،باز شیطان و هواى نفس به او پیشنهاد کرد که زن را به قتل رسانده و درگوشهاى از آن بیابان وسیع دفن کند. هنگامى که برادران دختر،به سراغ خواهر بیمار خویش آمدند و عابد اظهاربىاطلاعى کرد، آنان نسبتبه عابد مشکوک گشته و به جستجو برخاستند و پس ازمدتى،سرانجام جسد خونین خواهر خویش را در گوشه بیابان از زیر خاک بیرونکشیدند. این خبر در شهر پیچید و به گوش امیر رسید.او با گروه زیادى از مردم به سوىعبادتگاه آن عابد حرکت کرد تا علت این قتل را بیابد.هنگامى که جنایات آن عابدروشن شد،او را از عبادتگاهش فرو کشیدند تا بر دار بیاویزند. در ادامه این حکایت آمده است:هنگامى که عابد در کنار چوبه دار قرار گرفت،شیطان در نظرش مجسم شد و گفت:من بودم که با وسوسههاى خویش تو را به این روزانداختم،حال اگر آنچه را که من مىگویم،اطاعت کنى،تو را نجات خواهم داد. عابد گفت:چه کنم؟ شیطان گفت:تنها یک سجده براى من کافى است. عابد گفت:مىبینى که طناب دار را بر گردن من افکندهاند و من در این حال توانایىسجده بر تو را ندارم. شیطان گفت:اشارهاى هم کفایت مىکند. عابد بیچاره نادان،پس از این که با اشاره،سجدهاى بر شیطان کرد،طناب دار گلویشرا فشرد و او در دم جان سپرد. آرى!شهوت پرستى باعثشد تا آن عابد،ابتدا به زنا آلوده شود و سپس قتل نفسانجام دهد و بعد دروغ بگوید و سرانجام مشرک گردد و بدین ترتیب محصول سالهاعبادت او بر باد رفته و نزد خاص و عام رسوا شود. همه رنج جهان از شهوت آید که آدم زان برون از جنت آید (39) 2-فساد عقلشهوت پرستى،پردههاى ضخیمى بر عقل و فکر انسان مىاندازد،حق را در نظر اوباطل و باطل را در نظر او،حق جلوه مىدهد.در روایات گذشته نیز بیان داشتیم که: «طاعة الهوى تفسد العقل،هوا پرستى عقل را فاسد مىکند.» (40) به همین دلیل بسیارى ازشهوت پرستان به هنگام غلبه شهوت،کارهایى انجام مىدهند که بعد از فرو نشستن آتششهوت،از آن عمل خویش سخت پشیمان شده و گاه تعجب مىکنند که چگونه ستبهانجام آن کار احمقانه و غلط زدهاند. در حدیث دیگرى امیر مؤمنان على علیه السلام مىفرمایند:«اذا ابصرت العین الشهوة عمىالقلب عن العاقبة،هنگامى که چشم،مظاهر شهوت را ببیند،عقل از مشاهده عاقبت کارباز مىماند» (41) 3-تضعیف شخصیت اجتماعى انسانشهوت پرستى،شخصیت و احترام اجتماعى انسان را در هم مىشکند و او را به ذلتمىکشاند، زیرا براى کامیابىهاى شهوانى باید تمام قید و بندهاى اجتماعى را شکست وتن به هر پستى داد.بدیهى است که انسان با شخصیت،در کشاکش شهوات،بر سردو راهى قرار مىگیرد که یا باید به خواستهاى شهوانى دل خویش برسد،یا شخصیت واحترام اجتماعى خود را حفظ نماید که اغلب جمع میان این دو غیر ممکن است! در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السلام آمده است:«زیادة الشهوة تزرى بالمروة، افزونشدن شهوت،شخصیت انسان را لکه دار مىکند.» (42) 4-اسارت نفساسارت و بندگى در برابر خواستهاى نفسانى،یکى دیگر از پیامدهاى شهوت پرستى است، زیرا انسان شهوت پرست چنان اسیر شهوات خود مىشود کهبازگشت و دورى جستن از آنها، برایش مشکل و گاهى نیز غیر ممکن مىگردد. نمونه بارز آن،زندگى خفتبار معتادان به مواد مخدر است که در ظاهر آزادند،ولى از هر اسیرى،اسیرترند.زنجیر اعتیاد ناشى از شهوت پرستى نیز آن چنان دست وپاى انسان را مىبندد که گویا هر گونه حرکت و تلاش براى دورى جستن از خواستهاىرذیله،بسیار مشکل مىگردد،مخصوصا اگر هوا پرستى،به سر حد عشقهاى جنون آمیزجنسى برسد که در این حال اسارت انسان به اوج خود مىرسد. حضرت امیر مؤمنان على علیه السلام در این رابطه مىفرمایند:«عبد الشهوة اسیر لا ینفکاسره،بنده شهوت چنان اسیر است که هرگز روى آزادى را نخواهد دید.» (43) آن حضرت در تعبیر دیگرى نیز مىفرمایند:«و کم من عقل اسیر تحت هوى امیر،چه بسیار عقلها و خردها که شهوات بر آن حکومت مىکند.» (44) باز در حدیث دیگرى مىفرمایند:«الشهوات تسترق الجهول،شهوتها،افراد نادانرا برده خود مىسازند.» (45) 5-رسوایى و بىآبرویىرسوایى،یکى دیگر از پیامدهاى شهوت پرستى است.تاریخ بشر مملو از شرحزندگى کسانى است که در جامعه داراى مقام و موقعیت ممتاز بودند،ولى هنگامى کهاسیر«شهوت»و هواى نفس شدند،کارشان به رسوایى کشید. در اشعار شعرا نیز رابطه«عشق»و«رسوایى»یک رابطه معروف و مشهور است. (46) (رسواى عالمى شدم از فرط عاشقى) در داستان یوسف و همسر عزیز مصر نشان مىدهد که چگونه همسر عزیز مصر با وجود احترام فراوان-به علت هواپرستى-رسواى خاص و عام شدیوسف به صبر خویش پیمبر شد رسوا شتاب کرد زلیخا را (47) و به گفته شاعر عرب: ان الهواى هو الهوان قلب اسمه فاذا هویت فقد لقیت هوانا (48) هوا پرستى همان پستى است که نام آن تغییر یافته،به همین دلیل هر هوا پرستى پستمىشود. عوامل و اسباب شهوت پرستىبارها در مباحث مشابه گفتهایم که براى درمان مفاسد اخلاقى،باید نخست علل وریشهها و اسباب آن را بیابیم.بزرگان علم اخلاق نیز،در مباحث این علم،به بحث ازانگیزهها،اهمیت فوق العادهاى دادهاند،به همین دلیل لازم استبحث دقیقى در موردعوامل شهوت پرستى داشته باشیم. امیال و خواستههاى درونى که از آن به شهوات تعبیر مىشود،-مخصوصا شهوتجنسى-یک امر طبیعى و خدادادى بوده و از عوامل حرکت انسان،براى پیشرفتزندگى بشمار مىآید.به همین دلیل،گر چه نمىتوان آنها را از میان برد،اما هرگز نبایدبراى سرکوبى آنها نیز تلاش کرد،زیرا اگر این شهوات در حد اعتدال باشند،نه تنهامشکلى ایجاد نمىکنند،بلکه یکى از اسرار تکامل و تقدم انسان نیز محسوب مىگردند. آنچه که به صورت مفسده اخلاقى ظاهر مىشود،همان طغیان شهوات و خارج شدنآنها از کنترل نیروى عقل و خرد است. حال باید ملاحظه کرد که چه عواملى سبب خارج شدن امیال و خواستهاى درونىاز تحت کنترل عقل گشته و به صورت نیرویى ویرانگر در مىآید.به یقین،امور زیر تاثیرزیادى در این مساله دارد: 1-ضعف ایمانضعف ایمان،علت اصلى نادیده گرفتن فرمانهاى الهى است.اگر انسان،خدا راحاضر و ناظر بداند و دادگاه بزرگ الهى را در قیامتبا چشمان قلب خویش مجسمنماید،هرگز حدود الهى را نمىشکند و از مرزها تجاوز نکرده و آلوده شهوات و مفاسداخلاقى نمىگردد. این همان برهان الهى است که در بدترین شرایط زندگى حضرت یوسف علیه السلام بهسراغش آمد و او را از آلودگى به فحشاء-که تمام زمینههاى ارتکاب،موجود وموانعش مفقود بود-حفظ کرد. اگر ایمان ضعیف گشته و توجه به مبدا و معاد کم گردد،زمینه طغیان شهوات کاملافراهم مىشود که انسان در چنین شرایطى مثل حیوان درندهاى که از قفس خارج شدهباشد و هیچ گونه مانعى در برابر خود نبیند،به همه جا حمله مىکند و اگر کسى دربرابرش ظاهر شود، مىدرد. در این رابطه در حدیث علوى آمده است:«من اشتاق الى الجنة سلا عن الشهوات،کسى که مشتاق به بهشت(و معتقد به آن)باشد،شهوات سرکش را به فراموشى مىسپارد.» (49) گاهى نیز انسان براى بهرهگیرى از شهوات بدون قید و شرط،سد ایمان را در هممىشکند تا در شهوت پرستى آزاد باشد،قرآن مجید مىفرماید:« بل یرید الانسانلیفجر امامه-یسئل ایان یوم القیامة (50) ،...بلکه انسان مىخواهد(آزاد باشد و بدون ترس ازدادگاه قیامت)در تمام عمر، گناه کند،(از این رو)مىپرسد:قیامت کى خواهد بود؟(سؤالى کهنشانه انکار یا تردید است).» 2-بى اعتنایى به حیثیت اجتماعى و شخصیت انسانىبىاعتنایى به آبرو و حیثیت اجتماعى و ضعف شخصیت انسانى،اغلب سبب آلودگىبه انواع شهوات مىشود،در حالى که آبرو و شخصیت انسانى و توجه به حیثیتاجتماعى،انسان را-هر چند که ایمان به خدا نیز نداشته باشد-در برابر طغیان شهوات، کنترل مىکند. به همین دلیل،در جوامع غیر دینى،افراد آبرومند و با شخصیت،کمتر تسلیم طغیانشهوات گشته و به«شکم پرستى»و شهوات بى قید و شرط جنسى روى مىآورند،زیراآبرو و حیثیت اجتماعى و شخصیت انسانى آنها،سدى است در برابر طغیان شهوات. بنابراین همیشه تنها افراد رذل و بىشخصیت،در چنگال این امور گرفتار مىگردند. 3-غفلت و بىخبرىغفلت و بىخبرى از پیامدهاى شهوت پرستى،عامل دیگر آلودگى به این رذیلهاخلاقى است، زیرا بیشتر رذایل اخلاقى،آثار سوء جسمانى و بهداشتى دارد،مثلا،شکم پرستى،انسان را به انواع بیمارىها مبتلا مىسازد و یا افراط در شهوت جنسى،نیروو توان انسان را کاهش داده، اعصاب را در هم مىکوبد و عمر را کوتاه نموده و در نهایتسلامت جسمى و روحى انسان را مختل مىسازد. به همین دلیل،در جوامع غیر مذهبى،افراد زیادى مقید به رعایت اعتدال در خوردنو مسایل جنسى هستند،زیرا توصیه پزشکان را در این زمینه پذیرفته و نتایج آن را درککردهاند. مشکلات اجتماعى ناشى از شهوت پرستى نیز قابل انکار نیست.به یقین«شکم پرستى»گروهى از مردم سبب گرسنگى گروههاى دیگرى خواهد شد. بىبند و بارى در مسائل جنسى نیز سبب ناامنى زن و فرزند این افراد مىشود و چه بسا کهآلودگى به عمق خانه آنها نیز نفوذ کند. بنابراین هر کس که به این امور توجه کند،به یقین در کنترل شهوات خویشمىکوشد. 4-معاشرتهاى نامناسب و محیطهاى آلودهمعاشرتهاى نامناسب،دوستان ناباب،محیطهاى آلوده و فساد وسائل ارتباطجمعى یکى از عوامل دیگر آلودگى به شهوت پرستى است.اغلب انسانهاى ناباب،دوستان خود را به گناه سوق داده و آنها را غرق گناه مىسازند و راههاى مختلف ارتکاب گناه را به آنها مىآموزند،به گونهاى که مىتوان گفت:رایجترین اسباب آلودگىبه شهوت پرستى،معاشرت با انسانهاى گناهکار و آلوده است. بد آموزى ناشى از وسائل ارتباط جمعى و محیطهاى آلوده نیز از عوامل مهم اینآلودگى است. در این زمینه در بحثهاى مربوط به امور«زمینه ساز مفاسد اخلاقى»درجلد اول به قدر کافى صحبت کردیم و به طور مشروح بیان داشتیم که معاشرتهاى آلوده،نه تنها انسان را آلوده گناه و مفاسد اخلاقى مىکند،بلکه تا سر حد کفر نیز پیش مىبرد. قرآن مجید نیز درباره بعضى از دوزخیان مىگوید:« و یوم یعض الظالم على یدیه یقولیا لیتنى اتخذت مع الرسول سبیلا-یا ویلتى لیتنى لم اتخذ فلانا خلیلا-لقد اضلنى عنالذکر بعد اذ جائنى و کان الشیطان للانسان خذولا (51) ،و به خاطر بیاور روزى که ظالم دستخویش را از شدت حسرت به دندان مىگزد و مىگوید:اى کاش!با رسول خدا صلى الله علیه و آله راهىبرگزیده بودم.اى واى بر من!کاش فلان(شخص گمراه)را دوستخود انتخاب نکرده بودم!اومرا از ذکر خدا گمراه ساخت،بعد از آن که(یاد حق)به سراغ من آمده بود و شیطان همیشهخوار کننده انسان است.(او را گمراه مىسازد،سپس در بیراهه رهایش مىکند.)» محیطهاى آلوده،پدران و مادران فاسد و منحرف،از دیگر عوامل مؤثر آلودگى بهشهوت پرستى است که تاثیر مخرب آنها قابل انکار نیست.به همین دلیل،هنگامى کهبیشتر افراد پاک وارد چنین محیطهایى شوند،دل و ایمان خود را از دست داده و آلودهشهوات و مفاسد اخلاقى مىشوند. 18- الدر المنثور،ج6،ص 261 به نقل از میزان الحکمة،ج 4،ص 3478،شماره 21400 19- غرر الحکم،حدیث876. 20- غرر الحکم،حدیث 2121. 21- غرر الحکم،حدیث 2440. 22- همان،حدیث4527. 23- بحار الانوار،ج 75،ص243. 24- شرح غرر الحکم،حدیث 5934. 25- غرر الحکم،حدیث 2505. 26- شرح غرر الحکم،حدیث 5985. 27- همان،حدیث5983. 28- غرر الحکم،حدیث449. 29- غرر الحکم،حدیث 6300. 30- غرر الحکم،حدیث 4885. 31- شرح غرر الحکم،حدیث5533. 32- همان،حدیث 7001،ص566 غرر الحکم. 33- همان،حدیث 8022. 34- همان،حدیث 8591. 35- همان،حدیث 10915. 36- فصلت/ 31. 37- زخرف/ 71. 38- بحار الانوار ج 74،ص 165. 39- ناصر خسرو 40- شرح غرر الحکم،حدیث5983. 41- همان مدرک،حدیث4063. 42- همان،حدیث5507. 43- غرر الحکم،حدیث 6300 44- نهج البلاغه،کلمات قصار،حدیث 211. 45- نهج البلاغه،حدیث 922. 46- بر سر میدان رسوایى عشق عالمى را همچو شیدایى ببین(عطار) عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست یا غم دوستخورد یا غم رسوایى را(سعدى) 47- ناصر خسرو. 48- ادب الدنیا و الدین. 49- شرح فارسى غرر الحکم حدیث 8591.نهج البلاغه،کلمات قصار،حدیث 31 50- قیامت/ 5 و6. 51- فرقان/ 27 تا29. [ چهارشنبه 89/6/31 ] [ 9:12 صبح ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |