اندیشه پلید جنگ عراق علیه ایران برای جداسازی استان خوزستان را اولین بار انگلیسیهای استعمارگر در سال 1329 شمسی پیریزی کردند اما چون در آن زمان حکومت پهلوی در ایران تحت اختیار خودشان بود از این جنگ صرفه نظر کردند.
یکی از روزهای تیرماه 1359 شمسی، مرز اردن و عراق، در یک ملاقات شوم و شیطانی بین دو ابلیس، جنگی نابرابر و ناخردانه پیریزی میشود تا آفتاب تابان انقلاب نور، انقلابی که تاریکیهای دنیای ستم را محو میکند، خاموش شود. صدام حاکم نظامی عراق و زبینگو برژینسکی مشاور امنیت ملی جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، در این ملاقـــــــات، حمله نظامی عراق به ایران را بررسی و برژینسکی به صدام قول میدهد: «آمریکااز تهاجم عـــراق به ایران حــمایت خواهد کرد.» بعد از این ملاقات سخنان حاکمان عراق حالت خصومت و جنگ میگیرد، آشکارا ایران را به جنگی فراگیر تهدید میکنند و آشوبهای زیادی را در خوزستان به راه میاندازند. هر چند اگر بخواهیم تاریخ دقیق شروع جنگ ایران و عراق را مشخص کنیم، باید شروع آن را 21/12/1357 یعنی یکماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قرار دهیم، چون در این روز ارتش عراق برای اولین بار به پاسگاه مرزی میروان حمله هوایی کرد. از این تاریخ تا 31 شهریور 1359 که عراق حمله سراسری و همه جانبهی خود را در ساعت 14 علیه ایران آغاز کرد، 636 نوبت حمله هوایی، زمینی و توپخانهای به خاک ایران انجام داد. اسناد و اعتراضهای ایران در این زمینه در سازمانهای بین المللی موجود است. صدام جنگ را با الهام گرفتن از جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل طراحی و شروع کرد. در این جنگ که بین کشورهای عربی و اسرائیل رخ داد، اسرائیلیها با بهرهگیری از اصل غافلگیری در مدت 6 روز ارتشهای کشورهای عربی را در هم کوبیدند و جنگ را به نفع خودشان تمام کردند. ارتش عراق در آن روز با استفاده از 192 هواپیمای جنگی حمله گسترده و از پیش طراحی شدهایی را آغاز کرد. در اولین روز جنگ، مناطق مسکونی، فرودگاهها و کارخانجات شهرهای تهران، بوشهر، اهواز، دزفول، کرمانشاه، همدان، تبریز، اصفهان، سنندج، شهر کرد و … مورد حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفت. روز بعد خلبانان شجاع و قهرمان ایران با 140 هواپیمای جنگی تا عمق خاک عراق نفوذ و با بمباران پایتخت و سایر شهرهای عراق و نابودسازی پایگاههای نظامی این کشور، پاسخ قاطعی به حملات هوایی عراق دادند. شهرهای سرپل ذهاب، قصر شیرین، سومار، مهران، موسیان، بستان و هویزه در روزهای آغازین جنگ به اشغال ارتش عراق درآمد و مدافعان این شهرها به ناچار ازاین شهرهاعقب نشینی کردند. صدام در ابتدای حمله، اهداف شیطانی خود را به این شرح اعلام کرد: 1- لغو قرارداد 1975 میلادی الجزایر 2- تجزیه استان خوزستان یا جداسازی آن از ایران 3- حمایت از اقلیتهای غیر فارس یا تقسیم ایران به پنج کشور کوچک و ضعیف 4- براندازی حکومت جمهوری اسلامی و نابود سازی کشور ایران او با اتکاء به حمایتهای قدرتهای شیطانی دنیا و به خیال خام خود وعده فتح چند روزه ایران را داد. برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور وقت آمریکا 23 روز قبل از شروع جنگ د رمصاحبه با روزنامه السفیر لبنان گفته بود: «جنگ حداکثر ده روزو با پیروزی عراق پایان خواهد یافت.» ارتشی که برای فتح چند روزه تمام ایران تجهیز و آماده شده بود واز حمایت آشکار حداقل 36 کشور قدرتمند برخوردار بود غیر از اشغال چند شهر کوچک مرزی و محاصره آبادان و سوسنگرد در یکماه اول جنگ نتوانست کار دیگری انجام دهد و زمینگیر شد. صدام در ابتدای حمله دو گردان از نیروهای خود یعنی 600 نفر را مأمور اشغال خرمشهر کرده بود اما وقتی آنها نتوانستند کاری انجام دهند دو لشکر زبده که تعداد نفراتشان 5400 نفر بود، مأمور این کار شدند. اشغال یک شهر توسط دو لشکر که برخوردار از انواع سلاحهای پیشرفته روز دنیا هستند کاری ساده است. به خصوص که مدافعان آن یعنی حدود هشتصد نفر از رزمندگان ارتشی، پاسدار، خواهران و برادران بسیجی و پاسداران کمیته انقلاب اسلامی سابق، با کمترین و ابتدائیترین سلاحها مانند تفنگ، آرپیجی 7 و کوکتل مولوتوف از این شهر حفاظت کنند. اما این اصل در جایی کارساز است که عنصر ایمان به خدا، عشق به وطن و فرهنگ ایثار و مردانگی جبهه حضور نداشته باشد. دو لشکر و دو گردان از نیروهای عراقی که از طریق هوا و توپخانههای دوربرد مورد حمایت بودند، در برابر تعداد اندکی از مدافعان شهر که مورد بیمهری برخی مسئولین کشور از جمله رئیس جمهور وقت ایران، بنیصدر خائن و فرمانده کل نیروهای مسلح، نمیتوانند کاری انجام دهند و پس از گذشت روزهای متوالی همچنان خرمشهر در دست مدافعان شهر میماند. صدام که قول فتح چند روزه تهران را داده است حالا چند هفتهای است پشت دروازههای خرمشهر زمینگیر شده. او به ناچار یک لشکر دیگر هم وارد جبهه خرمشهر کرد. مهاجمان عراقی با شدت تمام شهر را میکوبیدند، آتش توپخانه، تانک و بمبهایی که از هواپیماهای عراقی بر روی شهر میریخت، بیوقفه ادامه داشت. فریادهای مدافعان شهر در کمک خواستن هم به جایی نمیرسید. رفته رفته رزمندگانی که در خرمشهر مشغول دفاع مردانه بودند به شهادت میرسیدند، مجروح میشدند و یا به اسارت دشمن در میآمدند. تمام نامردان خارجی و داخلی دست به دست هم میدهند تا با قربانی کردن صدها نفراز اسطورههای این ملت در قربانگاه خرمشهر، تلخترین روز تاریخ معاصر ایران را رقم بزنند، خرمشهر پس از 34 روز مقاومت مردانه در مقابل هزاران نفر از مهاجمان عراقی و غیر عراقی سرانجام در سوم آبان 1359 سقوط کرد و حزن و اندوه این شکست نابرابر در سینههای تکتک ایرانیان ماند تا در سوم خرداد 1361 فرزندان قهرمان این ملت با انجام عملیات غرور آفرین بیت المقدس و پس از 25 روز نبرد با مهاجمان عراق با کشتن 000/16 نفر از آنها و به اسارت گرفتن 000/19 نفر، بار دیگر خرمشهر را به آغوش میهن اسلامی بازگردانند. روزی که خرمشهر سقوط کرد تنها حدود 150 نفر نیرو از مدافعان شهر باقیمانده و بقیه به شهادت رسیده بودند. این 150 نفر هم با دست خالی در مقابل هزاران نیروی نظامی و 200 دستگاه تانک تا آخرین نفس مردانه جنگیدند. بخشی از نامه دریابان علی شمخانی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح که آن موقع فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان خوزستان بود، شاید قدری از وضعیت آن زمان را روشن کند. ایشان در بخشی از نامه خود خطاب به مسئولین و به خصوص بنی صدر خائن این چنین مینویسد: «... مسولین، مسلمین به دادمابرسید. این چه سازمان رسمی شناخته شده ایی است که اسلحه انفرادی ندارد؟ ... از150پاسدارخرمشهرتنها30 نفرباقی مانده ... مامی توانیم با30 خمپاره خونین شهر رابرای 30 ماه نگه داریم و امروز 30تفنگ نداریم ....» وقتی عراقیها وارد خرمشهر شدند، دست به غارت شهر زدند. 5000 خودرو خارجی از گمرک خرمشهر. 15000 یخچال از خانههای مردم. 000/700 تن کالاهای موجود در انبارهای بندر خرمشهر. و هر آنچه از اموال مردم در این شهر بود، همه را به یغما بردند. بعد از غارت شهر به دستور سرتیپ احمد زیدان فرمانده اشغالگران خرمشهر، با 300 تن مواد منفجره تمام خانههای شهر را ویران کردند. سربازان عراقی پس از ورود به شهرهای اشغالی دست به غارت اموال مردم میزدند. کشتار غیر نظامیان، تجاوز به زنان و دختران، زنده به گورکردن آنها و … نمونههایی از توحش اشغالگران بود. تغییرشرایط به نفع ایران 9 ماه از جنگ سپری شده بود و ماهیت پلید بنیصدر که از قبل برای امام (ره) شناخته شده بود؛ با خیانتها و بیلیاقتیهای او برای سایر مسئولین و مردم نیز شناخته شد. وقتی امام (ره) مطمئن شد مردم ماهیت واقعی بنیصدر را شناختهاند، او را از فرماندهی نیروهای مسلح عزل کرد. بعد از آن نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی به دلیل خیانت و بیلیاقتی او را از مقام ریاست جمهوری برکنار کردند. با این اتفاق فضای کشور و جبههها شور و اشتیاق خیلی زیادی به خود گرفت. فرماندهان دلسوز و مومن که به دستور بنیصدر از ارتش اخراج شده بودند مثل سرلشکر شهید علی صیاد شیرازی به ارتش بازگشتند و همراه نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای داوطلب بسیجی شروع به بازپس گرفتن شهرهای اشغال شده از دست اشغالگران عراقی کردند. منبع: کتاب زنگ تاریخ تألیف علی اکبر رئیسی [ یکشنبه 89/6/28 ] [ 9:53 صبح ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |