سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Live Traffic Feed

زهدى که بدان شدیدا ترغیب شده است نقطه مقابل دنیا پرستى است که سخت نفى گردیده است . با تعریف و توضیح هر یک ازاین دو مفهوم , دیگرى نیز روشن مى شود ولى نظر به تاکید و اصرار فراوان وفوق العاده اى که در مواعظ امیرالمؤمنین على ( ع ) درباره منع و تحذیر ازدنیا پرستى به عمل آمده است و اهمیت فى نفسه این موضوع , ما این راجداگانه و مستقل طرح مى کنیم و توضیحات بیشترى مى دهیم تا هر گونه ابهامرفع بشود .
نخستین مطلب اینست که چرا این همه در کلمات امیرالمؤمنین به این مطلب توجه شده است بطورى که نه خود ایشان مطلب دیگرى را این اندازهمورد توجه قرار داده اند نه رسول اکرم و یا سایر ائمه اطهار این اندازه درباره غرور و فریب دنیا و فنا و ناپایدارى آن و بى وفائى آن و لغزانندگىآن و خطرات ناشى از تجمع مال و ثروت و وفور نعمت و سرگرمى بدانها سخن گفته اند .
خطرى که غنائم بوجود آورد این یک امر تصادفى نیست . مربوط است به سلسله خطرات عظیمى که درعصر على ( ع ) , یعنى در دوران خلافت خلفاء خصوصا دوره خلافت عثمان که منتهى به دوره خلافت خود ایشان شد , متوجه جهان اسلام از ناحیه نقل وانتقالات مال و ثروت گردیده بود . على علیه السلام این خطرات را لمسمى کرد و با آنها مبارزه مى کرد : مبارزه اى عملى در زمان خلافت خودش کهبالاخره جانش را روى آن گذاشت و مبارزه اى منطقى و بیانى که در خطبه ها ونامه ها و سایر کلماتش منعکس است .
فتوحات بزرگى نصیب مسلمانان گشت , این فتوحات مال و ثروت فراوانىرا به جهان اسلام سرازیر کرد , ثروتى که به جاى اینکه به مصارف عموم برسدو عادلانه تقسیم شود , غالبا در اختیار افراد و شخصیتها قرار گرفت .مخصوصا در زمان عثمان , این جریان فوق العاده قوت گرفت . افرادى که تاچند سال پیش فاقد هر گونه ثروت و سرمایه اى بودند داراى ثروت بى حساب شدند اینجا بود که دنیا کار خود را کرد و اخلاق امت اسلام به انحطاطگرائید .
فریادهاى على در آن عصر خطاب به امت اسلام به دنبال احساس این خطر عظیم اجتماعى بود .
مسعودى در ذیل احوال عثمان مى نویسد :
( عثمان فوق العاده کریم و بخشنده بود ( البته از بیت المال ! )کارمندان دولت و بسیارى از مردم دیگر راه او را پیش گرفتند , او رابراى اولین بار در میان خلفا خانه خویش را با سنگ و آهک بالا برد ودرهایش را از چوب ساج و عرعر ساخت و اموال و باغات و چشمه هایى درمدینه اندوخته کرد , وقتى که مرد در نزد صندوقدارش صدو پنجاه هزار دینارو یک میلیون درهم پول نقد بود , قیمت املاکش در وادى القرى و حنین وجاهاى دیگر , بالغ بر صد هزار دینار مى شد . اسب و شتر فراوانى از اوباقى ماند) .
آنگاه مى نویسد :

( در عصر عثمان جماعتى از یارانش مانند خودش ثروتهااندوختند : زبیر بن العوام خانه اى در بصره بنا کرد که اکنون در سال 332 (زمان خود مسعودى است ) هنوز باقى است . و معروف است خانه هایى در مصر, کوفه و اسکندریه بنا کرد , ثروت زبیر بعد از وفات پنجاه هزار دینارپول نقد و هزار اسب و هزارها چیز دیگر بود . خانه اى که طلحه بن عبداللهدر کوفه با گچ و آجر و ساج ساخت هنوز ( در زمان مسعودى ) باقى است و بهدار الطلحتین معروف است . عایدات روزانه طلحه از املاکش در عراق هزار دینار بود . در سرطویله او هزار اسب بسته بود . پس از مردنش یک سى و دوم ثروتش هشتادو چهار هزار دینار برآورد شد .
مسعودى نظیر همین ثروتها را براى زید بن ثابت و یعلى بن امیه و بعضىدیگر مى نویسد .
بدیهى است که ثروتهاى بدین کلانى از زمین نمى جوشد و از آسمان همنمى ریزد , تا در کنار چنین ثروتهایى فقرهاى موحشى نباشد چنین ثروتهافراهم نمى شود . اینست که على ( ع ) در خطبه 127 پس از آنکه مردم را ازدنیاپرستى تحذیر مى دهد , مى فرماید :
( و قد اصبحتم فى زمن لا یزداد الخیر فیه الا ادبارا , و لا الشر الااقبالا و لا الشیطان فى هلاک الناس الا طمعا . فهذا اوان قویت عدته و عمت مکیدته و امکنت فریسته . اضرب بطرفک حیث شئت من الناس فهل تبصر الافقیرا یکابد فقرا او غنیا بدل نعمه الله کفرا او بخیلا اتخذ البخل بحقالله دفرا او متمردا کان باذنه عن سمع المواعظ و قرا . این خیارکم وصلحاؤکم و این احرارکم و سمحاؤکم ؟ و این المتورعون فى مکاسبهم والمتنزهون فى مذاهبهم ؟ ) .
همانا در زمانى هستید که خیر دائما واپس مى رود , و شر همى به پیشمىآید , و شیطان هر لحظه بیشتر به شما طمع مى بندد . اکنون زمانى است که تجهیزات شیطان ( وسائل غرور شیطانى ) نیرو گرفته و فریب شیطان در همه جا گسترده شده و شکارش آماده است . نظر کن , هر جا مى خواهى از زندگىمردم را تماشا کن , آیا جز این است که یا نیازمندى مى بینى که با فقر خود دست و پنجه نرم مى کند و یا توانگرىکافر نعمت یا ممسکى که امساک حق خدا را وسیله ثروت اندوزى قرار دادهاست , و یا سرکشى که گوشش به اندرز بدهکار نیست . کجایند نیکان وشایستگان شما ؟ کجایند آزادمردان و جوانمردان شما , کجایند پارسایان شمادر کار و کسب ؟ کجایند پرهیزکاران شما ؟) . . .

سکر نعمت 
امیرالمؤمنین در کلمات خود نکته اى را یاد مى کند که آن را ( سکر نعمت ) یعنى مستى ناشى از رفاه مى نامد که به دنبال خود ( بلاى انتقام) رامىآورد .
در خطبه 149 مى فرماید :
( | ثم انکم معشر العرب اغراض بلایا قد اقتربت , فاتقوا سکرات النعمه و احذروا بوائق النقمه |) .
شما مردم عرب هدف مصائبى هستید که نزدیک است . همانا از ( مستى هاىنعمت) بترسید و از بلاى انتقام بهراسید .
آنگاه على ( ع ) شرح مفصلى درباره عواقب متسلسل و متداوم این ناهنجاریها ذکر مى کند . در خطبه 185 آینده وخیمى را براى مسلمین پیشگویىمى کند . مى فرماید :
( | ذاک حیث تسکرون من غیر شراب بل من النعمه و النعیم |) .
آن , در هنگامى است که شما مست مى گردید , اما نه از باده , بلکه از نعمت و رفاه .
آرى سرازیر شدن نعمتهاى بى حساب به سوى جهان اسلام و تقسیم غیر عادلانه ثروت و تبعیضهاى ناروا , جامعه اسلامى را دچار بیمارى مزمن ( دنیا زدگى) و ( رفاه زدگى) کرد .
على ( ع ) با این جریان که خطر عظیمى براى جهان اسلام بود و دنباله اشکشیده شد مبارزه مى کرد و کسانى را که موجب پیدایش این درد مزمن شدندانتقاد مى کرد . خودش در زندگى شخصى و فردى درست در جهت ضد آن زندگى هاعمل مى کرد , هنگامى هم که به خلافت رسید در صدر برنامه اش مبارزه با همین وضع بود .

 وجهه عام سخن مولى
این مقدمه که گفته شد براى این است که وجهه خاص سخن امیرالمؤمنین درمورد دنیاپرستى که متوجه یک پدیده مخصوص اجتماعى آن عصر بود روشن شود .
از این وجهه خاص که بگذریم , بدون شک , وجهه اى عام نیز هست که اختصاص به آن عصر ندارد , شامل همه عصرها و همه مردم است و جزء اصولتعلیم و تربیت اسلامى است , منطقى است که از قرآن کریم سرچشمه گرفته ودر کلمات رسول خدا و امیرالمؤمنین و سایر ائمه اطهار و اکابر مسلمین تعقیب شده است , این منطق است که دقیقا باید روشن شود . ما در بحث خود بیشتر متوجه وجهه عام سخن امیرالمؤمنین هستیم , وجهه اى که از آن وجهه همه مردم در همه زمانها مخاطب على هستند .

 زبان مخصوص هر مکتب
هر مکتب زبان مخصوص به خود دارد , براى درک مفاهیم و مسائل آن مکتب باید با زبان مخصوص آن مکتب آشنا شد .
از طرف دیگر , براى فهم زبان خاص آن مکتب باید در درجه اول بین شکلى آنرا درباره هستى و جهان و حیات و انسان , و به اصطلاح : جهان بینىآنرا بدست آورد .
اسلام جهان بینى روشنى درباره هستى و آفرینش دارد . با دید ویژه اى به حیات و زندگى انسان مى نگرد .
از جمله اصول جهان بینى اسلامى اینست که هیچگونه ثنویتى در هستى نیست , آفرینش از نظر بینش توحیدى اسلام به دو بخش ( باید) و ( نباید) تقسیم نمى شود . یعنى چنین نیست که برخى موجودات خیر و زیبا هستند ومى بایست آفریده شوند ولى برخى دیگر شر و نازیبا هستند و نمى بایست آفریده شوند و آفریده شدند .
در جهان بینى اسلامى این چنین منطقى کفر و منافى با اصل توحید است . ازنظر اسلام همه چیز بر اساس خیر و حکمت و حسن و غایت آفریده شده است
 الذى احسن کل شىء خلقه ( 1 ) ما ترى فى خلق الرحمان من تفاوت  (2).
علیهذا منطق اسلام در مورد ذم دنیا هرگز متوجه جهان آفرینش نیست . جهان بینى اسلامى که بر توحید خالص بنا شده است ,بر روى توحید در فاعلیت تکیه فراوان کرده است , شریکى در ملک خدا قائلنیست . این چنین جهان بینى نمى تواند بدبینانه باشد . اندیشه چرخ کج مدار و فلک کج رفتار یک اندیشه اسلامى نیست . پس ذم دنیا متوجه چیست ؟

دنیاى مذموم
معمولا مى گویند آنچه از نظر اسلام مذموم و مطرود است علاقه به دنیا است , این سخن هم درست است و هم نادرست , اگر مقصود از علاقه صرف ارتباط عاطفى است نمى تواند سخن درستى باشد , چون انسان در نظام کلى خلقت همواره با یک سلسله علائق و عواطف و تمایلات آفریده مى شود و این تمایلات جزء سرشت او است , او خودش اینها را کسب نکرده است و به علاوه این علائق زائد و بى جا نیست . همانطورى که در بدن انسان هیچ عضو زائدى وجودندارد حتى یک موئین رگ اضافى هم در کار نیست هیچ عاطفه و علاقه طبیعى زائدى هم وجود ندارد . تمام تمایلات و عواطف سرشتى بشر متوجه هدفها وغایاتى حکیمانه است .
قرآن کریم این عواطف را به عنوان آیات و نشانه هایى از تدبیر الهى وحکمتهاى ربوبى یاد مى کند .
( و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعلبینکم موده و رحمه) ( 3 ) .
از جمله نشانه هاى حق اینست که از جنس خود شما همسرانى براى شما آفریده که در کنار آنها آرامش بیابید و میانشما و آنها الفت و مهربانى قرار داد .
این عواطف و علائق یک سلسله کانالهاى ارتباطى میان انسان و جهان است , بدون اینها انسان نمى تواند راه تکامل خویش را بپیماید . پس جهان بینىاسلامى همانطور که به ما اجازه نمى دهد جهان را محکوم و مطرود و مذموم بشماریم اجازه نمى دهد علائق طبیعى و کانالهاى ارتباطى انسان و جهان را نیززائد و بى مصرف و قطع شدنى بدانیم , این علائق و عواطف , جزئى از نظامعمومى آفرینش است . انبیاء و اولیاء حق از این عواطف در حد اعلابرخوردار بودند .
حقیقت اینست که منظور از علاقه به دنیا تمایلات طبیعى و فطرى نیست ,مقصود از علاقه و تعلق , بسته بودن به امور مادى و دنیاوى و در اسارت آنها بودن است که توقف است و رکود است و باز ایستادن از حرکت وپرواز است و سکون است و نیستى است . اینست که دنیا پرستى نام دارد واسلام سخت با آن مبارزه مى کند , و این است آن چیزى که بر ضد نظام تکاملىآفرینش است و مبارزه با آن همگامى با ناموس تکاملى آفرینش است .تعبیرات قرآن مجید در این زمینه در حد اعجاز است و در فصل هاى آینده این مطلب را توضیح خواهیم داد .

 1 - سوره سجده آیه 32 .
2 - سوره ملک آیه 3 .
3 - سوره روم آیه 20 .


[ شنبه 89/6/20 ] [ 11:9 عصر ] [ علی فغانی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره استاد فغانی

مدیر وبلاگ : علی فغانی[467]
نویسندگان وبلاگ :
محمد مهدی فغانی[208]
محمدرضا محمدی[167]
رضا اشرفی[66]
مهدی احمدی[71]

علی فغانی هستم بچه خاک پاک ایران اسلامی عشق آباد طبس از توابع استان یزد . به ورزشهای رزمی علاقه دارم مربی ممتاز ملی ( کیو کوشین وآشی هارا کاراته) ودان 6 آشی هارا ، دان 5 کیوکو شین کاراته هستم. دنیا را دار مبارزه می دانم مبارزه با .... به عرض زندگی فکر می کنم نه به طول آن. عشق به همسر وفرزندانم دارم دین قرآن کریم ،ولایت ووطنم را با تمام وجودم دوست دارم .
آمار بازدید

 

بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 128
کل بازدیدها: 1483016
ابزار جستجو



در این وبلاگ
در کل اینترنت
تقدیم به روح پاک استاد