مقدمه ابتدا لازم است مقصود از بصیرت روشن گردد و آنگاه به اصل بحث پرداخته شود. در بررسی هر امری، تجزیه مقدم بر ترکیب میباشد؛ لذا در ابتدا بحث مفهومشناسی موضوع ارائه میگردد. بصیرت در لغت به معنای: عبرت، ثبات در دین، حجت و استبصار در چیزی، علم و خبره، زیرکی و گواه، و همچنین به معنای عقیدهی قلب و یقین میباشد. بصیر بر دو وجه قابل استعمال است: 1. مدرک شیءٍ مُبصَر 2. عالم. ابن اعرابی میگوید: ابصرالرجل: یعنی زمانیکه از کفر به سوی بصیرت ایمان خارج شد در اینجا بصیرت را به ایمان نسبت میدهند. بصیرت در اصطلاح، روشنایی و نور خاصی است که در نتیجهی استضائه از چراغ وحی و امامت در عمق جان انسان پدید میآید و چراغ وحی و امام مقدمهی چراغ بصیرت در عمق وجود انسانند. اشخاص فاقد بصیرت، فاقد حیات انسانی هستند؛ چون اندیشهی آنان در تاریکی است و حقیقت را نمیبینند و به همین دلیل راه رشد و سعادت را هم نمیشناسند. قرآن کریم در مورد کسانی که چراغ بصیرت را در جان دارند و کسانی که فاقد این چراغند؛ مقایسهای دارد. أو من کان میتاً فأحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها کذلک زیّن للکافرین ما کانوا یعملون؛ آیا کسی که مرده [دل] بود و زندهاش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم تا در پرتو آن، در میان مردم راه برود، چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکیهاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟ اینگونه برای کافران آنچه انجام میدادند زینت داده شده است. اهمیت بصیرت از آنجا روشن میشود که محور همهی افعال انسان میباشد و عکس العملهای متفاوت افراد بر طبق آن شکل میگیرد و ارزش و اعتبار انسان وابسته به نوع بینش اوست. قدر کل امرئ مایحسن ؛ هرکس آنقدر میارزد که میداند و مهمتر از معیار ارزش انسان که شناختهای او میباشد، معیار ارزش شناختهاست که چه شناختی برای انسان سودمندتر و ضروریتر است. ما در این مقاله برآنیم که از منظر حضرت علی7 به این موضوع بنگریم و ضمن آشنایی با عوامل و منابع بصیرت؛ کلمات نورانی آن حضرت را چراغ راهمان سازیم. عوامل و زمینههای بصیرت1. تقوا و یاد حق؛ از مهمترین عوامل ایجاد بینش صحیح، تقوا میباشد. و اولین شرط در مسیر کمال انسان این است که برای اعمال و رفتارهای خود، معیار و ضابطهای در اختیار داشته باشد و هواهای نفسانی را تحت کنترل بگیرد. چنانکه حضرت علی(ع) میفرمایند: اعلموا، عبادالله، أن التقوی دارحصن عزیز ... ألا وبالتقوی تقطع حمة الخطایا...؛ ای بندگان خدا! بدانید که تقوا، دژی محکم و شکست ناپذیر است... آگاه باشید [که] با پرهیزکاری، ریشههای گناهان را میتوان برید.... برای اینکه روشنی چراغ بصیرت تداوم پیدا کند، باید سدی محکم جلوی طوفان هوس کشیده شود، و تقوا همان سد نیرومندی است که میتواند طغیان هوس را در انسان مهار کند. امیرالمؤمنین(ع) در جای دیگر میفرمایند: فان الله التقوی دواء داء قلوبکم و بصر عمی أفئدتکم...؛ همانا تقوا و ترس از خدا، داروی بیماریهای دلها، روشنایی قلبها و ... است. امام سجاد7 میفرمایند: برای بنده، چهار چشم است: دو چشم که با آن دو امر دین و دنیایش را میبیند و دو چشم که با آن دو امر آخرتش را میبیند، پس چنانچه خداوند متعال خیر را به بندهای اراده کرد، دو چشم قلبش را باز میکند سپس با آن دو غیب را میبیند و چنانچه خداوند به بنده، غیر آن را اراده کرد، قلبش را با آنچه در آن است، ترک میکند. کسی که خداوند او را در پیکار با نفس یاریاش دهد، چراغ هدایت در قلبش روشن شده و دشواریها بر او آسان میشود. چنانکه حضرت7 میفرمایند: ... إن من أحب عبادالله الیه عبداً أعانه الله علی نفسه، فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف؛ فزهر مصباح الهدی فی قلبه وأعدالقری لیومه النازل به ... نظر فأبصر و ذکر فاستکثر...؛ ای بندگان خدا! همانا بهترین و محبوبترین بنده نزد خدا، بندهای است که خدا او را در پیکار با نفس یاری داده است، آن کس که جامهی زیرین او اندوه و لباس رویین او ترس از خداست، چراغ هدایت در قلبش روشن شده و وسایل لازم برای روزی او فراهم آمده ... همواره به یاد خدا بوده و اعمال نیکو، فراوان انجام داده است.... یاد خداوند موجب آبادی قلبهاست، چنانکه دومین وصیت امام7 به فرزندشان، ذکر و یاد حق میباشد. امام7 اهل ذکر را به کسانی تشبیه فرمودهاند که در بیابانها، راه را به مردم نشان میدهند. زیرا انسانها را به سوی حقیقت که خداوند است، راهنمایی میکنند. پیوسته برای خداوند در هر دوره، بندگانی بوده که به اندیشهی آنان الهام میکرده و در وادی خردهایشان با آنان سخن میگفته است. ... فاستصحبوا بنور یقظه فی الابصار والاسماع والافئدة...؛ اینان به نور بیداری، در دلها و چشمها و گوشها نور میافشانند. اینان پردهی آن جهان را از جلوی چشم مردم دنیا برداشتهاند. گویا ایشان چیزهایی را میبینند که مردم نمیبینند و میشنوند آنچه را که دیگران نمیشنوند. نتیجهی تقوا شناخت و ساخت خویشتن است که انسان را به مقام والای محبوبیت میرساند و در این دنیا با بینایی نافذ مینگرد و راهی را که باید سپری کند، با بینایی شایسته تشخیص داده، مشعلهای فروزان الهی را که سر راهش نصب شده، شناخته و ناهمواریها و فرو رفتن در فراز و نشیبهای راهش را پشت سر میگذارد. 2. نفی وابستگیهای مادی؛ یکی از عواملی که موجب بصیرت انسان میگردد این است که وابستگیهای مادی را از خود دور کند. حدیث قدسی به این مطلب اشاره دارد: یا دنیا! اخدمی من خدمنی و اتعبی من تبعک؛ ای دنیا! به کسی که به من خدمت میکند، خدمت کن و کسی که دنبال تو میآید را خسته کن. حضرت امیر7 نیز گرایش به دنیا را از صفات انسانهای کور میشمرند که چیزی ورای دنیا نمیبینند، ولی شخصی که بصیر است، گرفتار دنیا نمیشود و از دنیا توشه بر میدارد: وانما الدنیا منتهی بصر الأعمی ولا یبصر عمّا وراءها شیئاً، والبصیر ینفذها بصره و یعلم أنّ الدار وراءها. فالبصیر منها شاخص، والأعمی إلیها شاخص والبصیر منها مترود والأعمی لها متزود؛ و همانا دنیا نهایت دیدگاه کوردلان است که آن سوی دنیا را نمینگرند، اما انسان آگاه نگاهش از دنیا عبور کرده، از پسِ آن، سرای جاویدان آخرت را میبیند، پس انسان آگاه به دنیا دل نمیبندد و انسان کوردل تمام توجهش دنیاست. بینا از دنیا زاد و توشه میگیرد و نابینا برای دنیا توشه فراهم میکند. غرض حضرت، تنفیر از دنیا و توبیخ کسی است که نظرش را به سوی دنیا کوتاه کند. حضرت در این فراز، به زیبایی تفاوت این دو را بیان میفرمایند. استفاده از کلمات "مِن" و "الی" که مقابل هم میباشند که "مِن" ابتدا و "الی" انتها را نشان میدهند، به وضوح نشانگر اختلاف این دو صنف است. شخص بصیر از این منزل کوچ نموده و دنیا را به منزلهی راه رسیدن به وطن و مکانش میداند. شخص فاقد بصیرت به دنیا ناظر است. زیرا او بعد از آنکه در این دنیا چیزی را شناخت، گمان میکند که اینجا قرارگاه است و نظرش را مصروف آن میکند. حضرت علی7 در جای دیگری بیان میفرمایند که نگاه به دنیا بر دو وجه متصور میشود: 1. خود دنیا مطلوب بالذات باشد که در این هنگام باز دارندهی یاد حق است. 2. غرض از نگاه به دنیا، بصیرت یافتن و هدایت یافتن توسط آن باشد که چنین نگاهی بسیار مطلوب میباشد. پس مقصود حضرت، خود جهان طبیعت با قواعد و شگفتیهایش نمیباشد، بلکه مقصود ارتباط حیات طبیعی محض انسانی با رویه محسوسی از عالم طبیعت است و لذا میفرمایند: ... من أبصر بها بصّرته و من أبصر إلیها أعمته؛ ... کسی که با چشم بصیرت به آن بنگرد، او را آگاهی بخشد و به آن کس که چشم به دنیا دوزد، کوردلش میکند. 3. بهرهگیری از ابزار شناخت؛ یکی از عواملی که انسان را به بینش صحیح میرساند، این است که از وسایلی که به این منظور در اختیار او قرار گرفته است، به خوبی استفاده کند. هر امری برای خود وسایل خاصی نیاز دارد. وسایل مورد نیاز بینایی، شنیدن سپس اندیشیدن، نگریستن و آنگاه بینش یافتن، عبرت گرفتن و قدم برداشتن در راههای روشن است. حضرت، این بهرهگیری را وسیله بینایی معرفی میفرمایند: قد بصّرتم إن أبصرتم، و قد هدیتم إن اهتدیتم وأسمعتم إن استمعتم؛ اگر چشم بینا داشته باشید، حقیقت را نشانتان دادهاند، اگر هدایت میطلبید شما را هدایت کردند، اگر گوش شنوا دارید، حق را به گوشتان خواندهاند. 4. عبرت؛ الفکر مرآة صافیة والاعتبار منذر ناصح؛ اندیشه، آینهای شفاف و عبرت از حوادث و بیم دهندهای خیراندیش است. اعتبار یعنی تأثر از آنچه انسان از تحولات و عواقب در جوامع بشری میبیند. خواه کسانی که از اعصار تاریخ جلوتر بودهاند و خواه در آنچه حاضر است و روزها و ماههایش بر او میگذرد. حضرت در جای دیگر اشاره دارند که فردی که اعتبار نمیکند، فکر ندارد و کسی که فکر ندارد، بصیرت ندارد. نیز میفرمایند:فاتعظوا بالعبر النوافع واعتبروا بالای السواطع؛ ای بندگان خدا! از آنچه عبرتآور و منفعت بخش است پند گیرید و از آیات روشن در عبرت فرو روید. منبع : سایت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
[ سه شنبه 89/6/16 ] [ 12:23 عصر ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |