یا اباصالح پس کی میایی؟ [ سه شنبه 91/5/31 ] [ 11:55 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
سریعترین پاداش برای «صله رحم» است صله رحم نزد خدای سبحان چنان مهم است که آن را از جهت پاداش، سریعترین عبادت قرار داده و افزون بر پاداش اخروی، پاداش دنیوی و زودهنگام برای آن مقرر داشته است؛ به گونهای که خاندان گناهکار هم با رعایت صله رحم میان خود، دارایی آنها فزونی مییابد و با نیکی به یکدیگر بر عمرشان افزوده میشود. [ سه شنبه 91/5/31 ] [ 11:49 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
من غلامی زغلامان توام یا زهرا من دعا بودم ز روز ازل برلب تو ذکری از نیمه سوزان تو ام یازهرا
متولد شده عشق تو ام بی بی جان آه پرورده دامان توام یا زهرا بیت الحزان دلم شاهد اشک سحرت اشک آن دیده گریان تو ام یازهرا از ال لطف تو شد شام حالم آری تا ابد در خور احسان تو ام یا زهرا شد یهودی زنخ چادرت اسلام شناس فخرم ای بس که مسلمان توام یازهرا ای یتیمان مدینه همه از پخت تو سیر طالب لقمه ای نان تو ام یازهرا [ سه شنبه 91/5/31 ] [ 10:14 صبح ] [ محمد مهدی فغانی ]
خواستم بگویم، فاطمه دختر خدیجه ی بزرگ است. [ سه شنبه 91/5/31 ] [ 10:13 صبح ] [ محمد مهدی فغانی ]
[ سه شنبه 91/5/31 ] [ 10:11 صبح ] [ محمد مهدی فغانی ]
[ سه شنبه 91/5/31 ] [ 10:10 صبح ] [ محمد مهدی فغانی ]
شعری درباره خاتم الانبیا حضرت محمد صلی الله علیه و آله از شاعر اهل بیت استاد مسعود نوروزی راهی
ما فقیران سر مژگان قطراتی داریم با همین اشک همه عرض نکاتی داریم
مردم از ثروت خود راه نجاتی جویند ما به فقر است که امید نجاتی داریم
گشته ام خاک ره عشق و دلم مفتخر است چون به پیشانی من از قدم او اثر است
طعنه بیهوده مزن بر من خاک ره عشق چون بدانم ز حسادت دل تو شعله ور است
عهد کردی بزنی طعنه بیا طعنه بزن چون زمان آمده آخر به همین لحظه بزن
طاق کسری چو بریزد تو دگر طعنه نساز راهی ام ساز خودت جای دگر زخمه بزن
طعنه زن طعنه زده بر من خاک ره عشق شکر چون او نشدم بی خبر و گمره عشق
ما فقیران سر مژگان قطراتی داریم توشه ماست که ریزیم به خاک ره عشق [ سه شنبه 91/5/31 ] [ 10:8 صبح ] [ محمد مهدی فغانی ]
[ شنبه 91/5/28 ] [ 11:54 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
نیایش شهید دکتر مصطفی چمران قبل از شهادت
بسم الله الرحمن الرحیم من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می دهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و می بینیم که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند، علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است که گویی بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه فرو رفت که نظیر آن در عالم دیده نشده است ، و زینب کبری را ببینید که با درد و رنج انس گرفته است . درد دل آدمی را بیدار می کند ، روح را صفا می دهد ، غرور و خود خواهی را نابود می کند. نخوت و فراموشی را از بین می برد ، انسان را متوجه وجود خود می کند . انسان گاهگاهی خود را فراموش می کند ، فراموش می کند که بدن دارد، بدنی ضعیف و ناتوان که، در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیب پذیر است ، فراموش می کند که همیشگی نیست، و چند صباحی بیشتر نمی پاید، فراموش می کند که جسم مادی او نمی تواند با روح او هم پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت می کند، سرمست پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود ، بی خبر از حقیقت تلخ و واقعیتهای عینی وجود ، به پیش می تازد و از هیچ ظلم وستم رو گردان نمی شود. اما درد آدمی را به خود می آورد ، حقیقت وجود او را به آدمی می فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک می کند و دست از غرور کبریایی برمی دارد ، و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را می فهمد و آن را توجه نمی کند . خدایا تو را شکر می کنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم . خدایا هدایتم کن زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است . خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم زیرا می دانم ظلم چه گناه نابخشودنی است . خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد . خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی احترامی به یک انسان همانا کیفر خدای بزرگ است. خدایا مرا از بلای غرور وخودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم . خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق وبرق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند . خدایا من کوچکم ، ضعیفم ، ناچیزم ، پر کاهی در مقابل طوفانها هستم . به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال ترا براستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم . ای حیات با تو وداع می کنم با همه زیباییهایت ، با همه مظاهر جلال و جبروت ، با همه کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها ، با همه وجود وداع می کنم . با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم می پوشم. ای پاهای من ، می دانم شما چابکید، می دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید ، می دانم فداکارید ، می دانم که به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در می آئید ، اما من آرزوئی بزرگتر دارم ، من می خواهم که شما به بلندی طبع بلندم ، به حرکت در آئید ، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید ، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید . این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها ونقشه ها وامیدها ومسئولیتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید .ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید . شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید ، از شما می خواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید . ای پاهای من سریع وتوانا باشید ، ای دستهای من قوی ودقیق باشید ، ای چشمان من تیزبین وهوشیار باشید ، ای قلب من ، این لحظات آخرین را تحمل کن ، ای نفس ، مرا ضعیف وذلیل مگذار ، چند لحظه بیشتر با قدرت واراده صبور وتوانا باش. به شما قول می دهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق وابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید وتلافی این عمر خسته کننده واین لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید،آرامشی ابدی.دیگر شما را زحمت نخواهم داد.دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد.دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس ،لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد. خدایا! وجودم اشک شده ، همه وجودم از اشک می جوشد ، می لرزد ، می سوزد و خاکستر می شود. اشک شده ام و دیگر هیچ ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم واز وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان وفداکاری از آن سرچشمه بگیرد . خدایا تو را شکر می کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است مسح توان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدائی رسید. والسلام [ شنبه 91/5/28 ] [ 1:55 صبح ] [ محمد مهدی فغانی ]
[ جمعه 91/5/27 ] [ 7:17 عصر ] [ محمد مهدی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |