سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Live Traffic Feed

oz9oy6k6zwlm80yy7pg3.jpg 

اساساً برنامه ی ماه مبارک رمضان برنامه ی انسان سازى است که انسانهاى معیوب در این ماه خود را تبدیل به انسانهاى سالم، و انسانهاى سالم خود را تبدیل به انسانهاى کامل کنند. برنامه ی ماه مبارک رمضان برنامه ی تزکیه ی نفس است، برنامه ی اصلاح معایب و رفع نواقص است، برنامه ی تسلط عقل و ایمان و اراده بر شهوات نفسانى است، برنامه ی دعاست، برنامه ی پرستش حق است، برنامه ی پرواز به سوى خداست، برنامه ی ترقى دادن روح است، برنامه ی رقاء دادن روح است. اگر بنا باشد که ماه مبارک بیاید و انسان سى روز گرسنگى و تشنگى و بى خوابى بکشد و مثلاً شبها تا دیروقت بیدار باشد و به این مجلس و آن مجلس برود، و بعد هم عید فطر بیاید و با روز آخر شعبان یک ذره هم فرق نکرده باشد، چنین روزه اى براى انسان اثر ندارد. اسلام که نمى خواهد مردم بى جهت دهانشان را ببندند، بلکه با روزه گرفتن قرار است که انسانها اصلاح شوند. چرا در روایات ما آمده است که بسیارى از روزه داران هستند که حظ و بهره ی آنها از روزه جز گرسنگى چیزى نیست؟ بستن دهان از غذاى حلال براى این است که انسان در آن سى روز تمرین کند که زبان خود را از گفتار حرام ببندد، غیبت نکند، دروغ نگوید، فحش ندهد.

 این از همان امور معنوى و باطنى و ملکوتى است: زنى آمد خدمت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در حالى که روزه داشت. رسول اکرم شیر یا چیز دیگرى به او تعارف کرد و فرمود: بگیر و بخور. گفت: یا رسول اللّ?ه! روزه دارم. فرمود: نه، روزه ندارى؛ بگیر و بخور. گفت: نه یا رسول اللّ?ه! روزه دارم. باز رسول اکرم اصرار کرد که بخور. گفت:

نه، روزه دارم، واقعاً روزه دارم (چون به حساب خودش واقعاً روزه داشت، ولى روزه ی ظاهرى مثل روزه هاى ما) . فرمود: تو چگونه روزه دارى، حال آنکه گوشت برادر- یا خواهر- مؤمنت را یک ساعت پیش خوردى (غیبت کردى) ؟ مى خواهى

مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج23، ص: 109

الآن به خودت ارائه دهم که تو گوشت خورده اى؟ قى کن! یکدفعه قى کرد و لخته هاى گوشت از دهانش بیرون آمد. انسان روزه بگیرد و غیبت کند، یعنى دهان جسم خودش را از غذاى حلال ببندد و دهان روح خود را براى غذاى حرام باز کند.

 چرا به ما گفته اند یک دروغ که انسان بگوید تعفّنى از دهان او بلند مى شود که تا هفت آسمان [1]، فرشتگان را متأذّى مى کند؟ آنوقت مى گویند چرا انسان وقتى در جهنم است، اینقدر جهنم عفونت دارد؟ ! عفونت جهنم همین عفونتهایى است که ما خودمان در دنیا ایجاد کرده ایم، همین دروغهایى است که خودمان مى گوییم. دشنام دادن و همْز و لمْز کردن [2]هم همین طور است.

تهمت زدن سرور همه ی اینهاست، چون تهمت زدن هم [رذیلت ] دروغ گفتن را دارد و هم [رذیلت ] غیبت کردن را. چون آدمى که غیبت مى کند، راست مى گوید و بدگویى مى کند و آدمى که دروغ مى گوید، دروغ مى گوید ولى بدگویى کسى را نمى کند، یک دروغى مى بافد و مى گوید. اما آدمى که تهمت مى زند، در آنِ واحد، هم دروغ مى گوید و هم غیبت مى کند؛ یعنى دو گناه کبیره را با یکدیگر انجام مى دهد.

[آیا صحیح است ] یک ماه رمضان بر ما بگذرد که در آن ماه ما یک سلسله تهمتها به یکدیگر بسته باشیم؟ ماه رمضان براى این است که مسلمین، بیشتر اجتماع کنند، عبادتهاى اجتماعى انجام دهند و در مساجد جمع شوند، نه اینکه ماه رمضان وسیله ی تفرقه قرار گیرد.

و لا حول و لا قوّة الاّ باللّ?ه العلىّ العظیم


[1] منظور، این آسمانهاى ظاهرى نیست بلکه بطون و ملکوت عالم است.
[2] [یعنى بدگویى و عیب جویى کردن ]
..................................................................

[ شنبه 90/5/15 ] [ 6:5 صبح ] [ علی فغانی ]

وصیت نامه استاد علی فغانی اسطوره اخلاق و ورزش

وصیت نامه مرحوم استاد علی فغانی مربی ممتاز 2 سبک کیوکوشین کاراته و آشی هارا کاراته به فرزندان خود و فرزندان ایران زمین

 

                            وصیت به فرزندان دلبندم و فرزندان ایران زمین
    
      فرزندان دلبندم ( محمد مهدی ، زهرا و محدثه ) و کلیه فرزندان ایران اسلامی...  سلامی دلپذیرتر از نسیم بهاری و خوشبوتر از گل‌های کوهساری و گرمتر از چشمه خورشید و روشنتر از سپیده‌دمان به شما تقدیم می‌دارم؛ سلامی برخاسته از پرده جان، سلامی پرورده شور و اشتیاق. گرامی فرزندانم، ای شکوفه آرزو و بهار امیدم، امید آن دارم که چون باد همیشه تکاپوگر و چون برق، همواره ظلمت‌شکاف و چون مهر، همیشه پرتو‌افشان و چون بدر، هماره شب‌زنده‌دار و چون شباهنگ همه شب سحرخیز باشی. ای دل‌پسندان دلخواه، دلم می‌خواهد چون ستاره بر لب بام هستی بدرخشید و چون کهکشان از افق‌های بلند بتابید؛ چون قلّه هیمالیا، بر آسمان سرکشی و چون شفق، نور آفتاب را در سینه خود نگهدارید؛ چون ارواح پاک از فرط صفا به عرش پر گیرید و چون مسیح بر آسمان عروج کنید؛ چون امواج یک لحظه از حرکت باز‌نایستید؛ چون دریا عمیق و بی‌کران باشید.
     دلم می‌خواهد چون صدف، پر گوهر اما خاموش باشید؛ چون براق، مرکب جان خویش گردید و آسمان‌ها را درنوردید تا پیمبر جانتان را به معراج قُرب جانان برسانید. دلم می‌خواهد در اخلاص، سلمان و در زهد اباذر و در اسرار، کمیل و در شوق و استقامت حجر بن عدی، در بیان حجّت، هشام بن حکم و در علم و حکمت، مؤمن الطّاق و در عرفان و عمل اویس قَرن و در صبر و ثبات، زینب زمان باشید. نور چشمانم، چشم دارم که کم از ذره نباشید که با همه خردی، همتی بلند دارد و تا به آفتاب نرسد، پای از سیر و دست از طلب نکشد. ذر? خرد به خورشید رسید از سبـکی ماند سرگشـته به راه آن که سبـک‌بار نشد آشنا باش کزین پـرده خبرها شنـوی گوش بیـگانه ز اسرار، خبـر‌دار نشد می‌خواهم کم از نحل نباشید، نمی‌بینید که با همه ضعف و ناتوانی چه شیرین‌کار و سازمان‌دیده و پرتلاش، دوست‌نواز و دشمن‌گداز است. جز از گل‌های پاک ننوشد؛ از گل‌های هرزه و بدبو بپرهیزد و جز بر گیاهان پاک ننشیند و برنخیزد. می‌خواهم دریا باشی نه حباب، دریا باشی که قطرات سرگردان باران و رودهای بی‌قرار و جوی‌ها و نهرهای بی‌پناه را در سینه خود جای دهید و از الطاف بی‌دریغ خویش همه را بهره‌مند سازید، حباب نباشید که سبک‌مایه و تنگ‌حوصله بوده، از پروا آکنده باشید که فرجام هوا زوال و فناست. حباب آسا هوای خودنمائی کرد دلتنگم شدم هم صحبت دریا چو ترک این هوا کردم چو دریا باشید که ظاهرش از باطنش بهتر است؛ نه چون حباب که ظاهری آراسته دارد و باطنی خراب، بر باطن تهی خویش پرده از ریا و تزویر کشیده و سر به کبریائی برافراخته است و بدین جهت است که بد‌عاقبت است؛ نسیمی پرده‌اش بدرد و بادی آبرویش ببرد. می‌خواهم چون شمیم گل‌های کوهستانی باشید که از خود به‌درمی‌رود و به نقطه‌های دور پراکنده می‌گردد تا از عطر خویش دل‌های پریشان را جمع و جان‌های محزون را شاد و شکفته سازد و مبادا هرگز چون شعله به گِرد خویش پیچی و چون گردباد خودمحور باشید، نبینید که شعله از خودخواهی، دور و نزدیک را بسوزد تا خود برافروزد و گردباد از خودمحوری، غبار برانگیزد و فضا را تیره سازد؟! فرزندان دلبندم، نصیحتی خواسته بودید، چند جمله می‌نویسم شاید از آن میانه یکی کارگر افتد و تو را می‌سزد که اندرز پدرتان را به جان بپذیرید که هم شماشایسته و عاشقید و هم من، دلسوز و مشفق. فرزندانم، بزرگترین مانع رسیدن به کمال آلوده بودن به گناه است که گناه سمّ قتّال است و اسباب وبال. هر اندازه از گناه فاصله گیری، به خدا نزدیک شوی و هر چه بیشتر گناه را ترک کنی، رضای حق را بهتر جذب کنی. حافظ می‌گوید: در ره منزل لیـلی که خطرهاست در آن شرط اول قـدم آنست که مجنـــون باشی غوطه در اشک بزن، کاهل طریقت گویند پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز! عزیزانم، اول‌گام راهیان طریق حق، اطاعت فرمان و ترک عصیان است. جائی که صفی‌الله را با ترک اولائی ز بهشت می‌رانند؛ چگونه آلودگان را با آن همه گناه به بهشت فراخوانند؟! اگر می‌خواهی به قرب خدا رسی؛ باید ترک هوا کنی که صاحبان گناه، آبروئی ندارند و آنان را به کعبه رضای حق راهی نیست. بیچارگی و واماندگی و بدبختی بشر، همه از معصیت است که گناه، عامل ذلت و باعث نکبت و وسیله سلب توفیق و سبب لغزش از طریق است. دعای کمیل را با تفکر در واژه واژه آن بخوان تا از عواقب شوم گناه آگاه گردی.
      خوب بیندیش که علی(علیه‌السلام) چه می‌گوید و آثار شوم گناه را چگونه بیان می‌فرماید. گاهی گناه، بلا نازل می‌سازد و گاه برکت می‌برد و گاه مانع رفع دعا و اجابت التماس بنده می‌گردد؛ گاهی حلاوت عبادت را از آدمی می‌گیرد که دل از گناه تیره می‌شود و توفیق از انسان دور می‌گردد. آن گاه در پایان دعا، بی‌تابی علی را با همه عصمت و طهارتش بنگر؛ درست چون مجروحی خون از بدن رفته و چون زمین‌خورده‌ای دست و پا شکسته و چون مصدومی در تصادف متلاشی گشته، دست استغاثه برمی‌آورد و فریاد برمی‌دارد و پریشان و بی‌طاقت می‌نالد که خدایا زود باش، شتاب کن، همین شب، همین ساعت، همین لحظه دستم را بگیر که می‌افتم، توفیقم بخش که این زهر هلاکم می‌کند، درمانم کن که این درد هم اکنون مرا می‌کشد. از درد به خود می‌پیچد که هر نفس، خطر مرگ تهدیدش می‌کند، ناله می‌زند و خدا را قسم می‌دهد که: «...ان تهب لی فی هذه اللّیله و فی هذه الساع کلّ جرم اجرمته و کلّ ذنب اذنبته...» راستی چه بی‌انصافی و بزرگ‌ستمی است که انسان با مولای مهربان خویش درافتد و با آن همه عنایت و نوازش و مرحمت که از او می‌بیند، باز جرئت ورزد و فرمان او را مخالفت نماید. آه، چه بی‌شرمی از این بالاتر و چه وقاحتی از این زشت‌تر؟ و چه گستاخی از این رسواتر؟ آه، چه خجلت‌آور است که او با بی‌نیازی، ناز تو کشد و تو با آن همه نیاز، به او پشت کنی!! او تو را فراخواند و تو فاصله گیری و به عقب برگردی؛ او در حق تو، وفا کند در پی وفا، کرم کند بر سر کرم و نعمت دهد پیاپی و نوایت رساند دمادم و تو در حق او، جفا کنی بر سر جفا و جرئت‌ ورزی در پی جرئت!! دعوتش را نپذیری و محبتش را ناسپاسی کنی. کفران ورزی و سرپیچی کنی. وای و صد وای از این جسارت که او تو را جوید و خواند و تو از او در غفلت به سر بری. او به تو رو می‌آرد و تو از او بگریزی. او به گرمی پاسخت گوید و تو دعوتش را اجابت نکنی. عزیز ان من، هر گناهی جسارت به خداست. این همه جسارت را چگونه تحمل می‌کنید؟! آیا روزی می‌توانی آن را تلافی کنید. دعای توبه امام زین العابدین (ع)را بخوانید؛ ببینید و بیندیشید، بخوانید و بازبخوانید. بنگر یدکه چگونه گناه در نظر وی عظیم و غیر‌قابل‌جبران است. می‌فرماید: «اگر آن قدر دستم را به درگاه تو بلند سازم تا بازوانم از پیکر فروافتد و اگر در برابرت به معذرت رکوع روم و آن‌قدر رکوعم را طولانی کنم تا پشتم بشکند و اگر در برابر تو آن‌قدر به خاک افتم تا مهره‌های گردنم از کار افتد و اگر تلافی گناه را همه عمر به جای نان و آب، خاک و خاکستر خورم با این همه شایسته بخشش یک گناه نگردم.» فرزندانم، خوب در گناهان گذشته و حال خویش بیندیشید و همواره آن را به یاد داشته باشید و همواره هراسان و بیمناک باشید که کار گناه وخیم است و عاقبتش نامعلوم. اگر شماآن را فراموش کنید، خدا فراموش نخواهد کرد. هر زمان که حالی دارید، استغفار کنید و از خد آمرزش بخواهید که پیامبر گرامی با عصمت عظیمش هر روز هفتاد بار استغفار می‌کرد. خوف از گناه علامت ایمان است که پیامبر(ص) به اباذر فرمود: «نشان مؤمن آن ست که اگر گناهی کند چنان هراسان باشد که گوئی در کنار صخره‌ای لرزان قرار گرفته که هر لحظه بیم آن می‌رود که آن صخره عظیم فروغلتد و بر او فروافتد.» فرزندم، به خود اجازه هیچ گناهی مده اگرچه خرد و حقیر باشد؛ که هر گناهی مخالفت خداست و مخالفت خدا در هر امر عظیم است و علی(علیه السلام) فرمود: «اشدّ الذنوب ما استخفّ به صاحبه؛ سخت‌ترین گناه گناهی‌ست که گنه‌کار آن را کوچک شمارد.» مگر نه این است که کوه‌های بزرگ از سنگ‌ریزه‌های خرد و دریای بی‌کران از قطرات باران فراهم می‌آید؟ شاعر عرب می‌گوید: خلِّ الذنوب صغیرها و کبیرها فَهُوَ التُّقی لا تُحقِرنَّ صغیرهً ان الجِبال مِن الحِصی و امام بزرگوار موسی بن جعفر(علیه‌السلام) فرمود: «خشم خدا در میان گناهان پنهان است، پس هیچ گناه را مرتکب مشو چه دانی شاید همان گناه کمین‌گاه خشم خداست و تو با ارتکاب آن به خشم خدا دچار خواهی شد.» عزیزانم، گاه یک شعله موجب حریقی بزرگ می‌گردد و کبریتی خرمنی را آتش می‌زند و موئی دیده را کور می‌سازد؛ پس مبادا هیچ گناهی را کوچک شمارید که در دید بزرگان معرفت هر گناهی کبیره است. هر چند که پند در جهان بسیار است پندی دهمتان که گوهری شهوار است مشمار گنه خرد و گر چند کم است یک شعله کم آفت صد نیـــزار است اگرچه سخن به درازا کشید، بگذار سخنی دیگر از زین‌العابدین(علیه‌السلام) که دردشناس و درمان‌دان است، در خطر گناه، برای شمابخوانم که تو فروغ چشم و آرام دل منید و دریغم آید که شمارا از خطرات گناه در حدّ توان خویش آگاه نسازم. دوست دارم که شما را پیش از سقوط در چاه، بیدار سازم تا به چاه نیفتید و اگر خدای ناکرده افتادید، رهائی خویش را به سرعت چاره‌ جوئی و در چاه نمانید که ماندن همان است و هلاکت همان. در مناجات نخستین از مناجات پانزده‌گانه زین‌العابدین(علیه‌السلام) چنین می‌خوانی: «الهی البستنی الخطایا ثوب مذلّتی وَ جَلّلنی التباعد منک لباس مسکنتی و امات قلبی عظیم جنایتی؛ یعنی، خدایا گناهان لباس ذلّت و خواری بر تنم پوشانده و دوری از تو جامه بدبختی و بیچارگی در برم کرده و جنایت بزرگ من، دلم را نه افسرده که مرده ساخته است.» در هر حال مردانه کوشش کن و به هر طریق که می‌توانی از راه مراقبه یا محاکمه یا ندامت و توبه و یا استغفار و التماس، گرد معصیت و غفلت را از آینه دل بزداید و مراقب باشید تا دگر باره غبار بر آن ننشیند. فرزندان محبوبم، از شما که کم گناه کرده‌اید و دلی پاک و باصفا دارید، فراوان التماس دعا دارم. مبادا پدر گنه‌کارتان را فراموش کنید، شما دلبندانم را به خدا می‌سپارم.

التماس دعا **پدرتان علی**
..............................................
یکشنبه 21 شهریور 89 , ساعت 10:34 عصر
منبع: وبلاگ شخصی استاد  عشق آباد شهر من
http://alifaghani.parsiblog.com 


[ سه شنبه 90/5/11 ] [ 7:39 عصر ] [ علی فغانی ]

مدیر وبلاگ عشق آباد شهر من استاد فقید و فرزانه علی فغانی مربی ممتاز 2 سبک آشی هار ا کاراته و کیوکوشین کاراته در تاریخ 11 اسفند ماه دار فانی را وداع گفتند و این وبلاگ توسط فرزند برومند استاد، آقا محمد مهدی و اینجانب محمد رضا از شاگردان آن مرحوم ادامه می یابد. امید است قطره ای کوچک از دریای معرفت استاد باشیم و بتوانیم چراغ وبلاگ عشق آباد شهر من برای علاقمندان و دوستداران آن مرحوم  روشن نگه داریم و همچنین وبلاگی اختصاصی در بلاگفا جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره استاد به ادرس زیر ایجاد شده است
www.alifaghani.blogfa.com

هرگز در باورمان نمی گنجد تو رفته باشی اما انگار دلت به دل خدا گره خورده باشد بی تاب پیوستن بودی و در دل اسمان با ستاره های ان جای گرفتی...

سلام ای غروب غریبانه دل - سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه‌های جدایی - خداحافظ ای شعر شب‌های روشن

خداحافظ ای شعر شب‌های روشن - خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق - خداحافظ ای عطر شعر شبانه

خداحافظ ای همنشین همیشه - خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من - تو را می‌سپارم به د‌ل‌های خسته

تو را می‌سپارم به مینای مهتاب - تو را می‌سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته - تو را می‌سپارم به رویای فردا

به شب می‌سپارم تو را تا نسوزد - به دل می‌سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد - اگر روزگار این صدا را نگیرد

خداحافظ ای برگ و بار دل من - خداحافظ ای سایه‌سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم - خداحافظ ای نوبهار همیشه

شعر از: اهورا ایمان

محمد مهدی فرزند استاد وسط تصویر - محمدرضا شاگرد استاد سمت چپ تصویر - علی شاگرد استاد سمت راست تصویر

* در تصویر فوق در سمت راست تصویر هم علی  از شاگردان استاد؛ محمد مهدی فرزند برومند استاد در وسط تصویر و در سمت چپ تصویر نیز محمد رضا از شاگردان استاد است که در سر مزار پاک استاد گرفته شده است


[ سه شنبه 90/5/11 ] [ 6:35 عصر ] [ علی فغانی ]
<      1   2      
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره استاد فغانی

مدیر وبلاگ : علی فغانی[467]
نویسندگان وبلاگ :
محمد مهدی فغانی[208]
محمدرضا محمدی[167]
رضا اشرفی[66]
مهدی احمدی[71]

علی فغانی هستم بچه خاک پاک ایران اسلامی عشق آباد طبس از توابع استان یزد . به ورزشهای رزمی علاقه دارم مربی ممتاز ملی ( کیو کوشین وآشی هارا کاراته) ودان 6 آشی هارا ، دان 5 کیوکو شین کاراته هستم. دنیا را دار مبارزه می دانم مبارزه با .... به عرض زندگی فکر می کنم نه به طول آن. عشق به همسر وفرزندانم دارم دین قرآن کریم ،ولایت ووطنم را با تمام وجودم دوست دارم .
آمار بازدید

 

بازدید امروز: 131
بازدید دیروز: 41
کل بازدیدها: 1481119
ابزار جستجو



در این وبلاگ
در کل اینترنت
تقدیم به روح پاک استاد