وصول نخستین نامه کوفیان به امام حسین(ع)
سال 60 هجری قمری: وصول نخستین نامه کوفیان به امام حسین(ع). شهر کوفه، در عصر امام حسین(ع) از شهرهای تازه تأسیس و پرجمعیت عراق و جهان اسلام بود و بیش از چهار سال مقر خلافت امام علی بن ابی طالب(ع) و کانون شیعیان مخلص و وفادار آن حضرت به شمار می آمد. مؤمنان و دوستداران اهل بیت(ع) در این شهر، در پیروی از امامان معصوم(ع) و فداکاری در راه اهداف آنان، همیشه پیش تاز و پر تحرک بودند؛ گرچه وجود افرادی دو چهره، منافق و سست ایمان در میان آن ها، در مواقع حساس و خطرناک، زیان های زیادی متوجه اهل بیت(ع) نمود، ولی با این حال، شیعیان و محبان اهل بیت(ع) در این شهر، همیشه مورد توجه اهل بیت(ع) و حساسیت دشمنان اهل بیت(ع) و زمامداران غاصب عصر خویش قرار داشتند. اهالی کوفه پس از آن که از هجرت اعتراض آمیز اباعبدالله الحسین(ع) از مدینه منوره به مکه معظمه با خبر شدند، انجمن های چندی برگزار کرده و به این نتیجه رسیدند که آن حضرت را به کوفه دعوت کرده و وی را یاری دهند(1) و بار دیگر شاهد عدالت علوی، از سوی امام حسین(ع) در این شهر باشند. آنان، نامه هایی برای امام حسین(ع) نوشته و وی را به کوفه دعوت کردند. اسامی برخی از امضا کنندگان نامه ها عبارت بود از: حبیب بن مظاهر، سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعه بن شداد، شبث بن ربعی، حجّار بن ابجر، عبدالله بن وال، یزید بن حارث، عروه بن قیس، عمرو بن حجاج و محمد بن عمر تمیمی.(2) برخی از آن ها از یاران معروف حضرت علی(ع) و در رکاب آن حضرت بر علیه دشمنانش جنگ ها و نبردهایی کرده و هم اینک قصد یاری فرزندش امام حسین(ع) را نمودند. به هر روی، نخستین نامه کوفیان در دهم ماه مبارک رمضان سال 60 قمری به دست امام حسین(ع) رسید و از آن پس نامه های فراوان دیگری پی در پی به محضر آن حضرت ارسال می شد.(3) در برخی از این نامه ها آمده بود: امّا بعد، باغ های کوفه سبز و خرم گشته و میوه های آن رسیده است. هرگاه اراده ات تعلق گرفت، با لشگریان پیروزت به سوی ما بیا. در نامه دیگر آمده بود: امّا بعد، با سرعت و به زودی به سوی ما حرکت کن که همه چشم انتظار توییم و به غیر تو کس دیگر را نمی خواهیم.(4) امام حسین(ع) در آغاز، سکوت اختیار کرد و پاسخی به نامه های کوفیان نداد، تا این که نامه های آنان به حدود دوازده هزار عدد که پای هر یک از آن ها را چندین نفر و یا ده ها نفر امضا کرده بودند، رسید.(5) در آن زمان به آنان پاسخ مثبت داد و درخواستشان را پذیرفت. 1- الارشاد (شیخ مفید)، ص 378؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 302 2- همان 3- وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص 30 4- الارشاد، ص 378؛ منتهی الآمال، ج1، ص 302 5- منتهی الآمال، ج1، ص 303؛ لهوف سید بن طاووس، ص 51
[ یکشنبه 91/8/7 ] [ 9:10 عصر ] [ علی فغانی ]
وفات حضرت خدیجه کبری(س)
سال دهم بعثت: وفات حضرت خدیجه کبری(س). اُمّ المؤمنین، حضرت خدیجه کبری(س) دختر خویلد بن اسدبن عبدالعزی نخستین همسر رسول خدا(ص)، از زنان شریف، اصیل و نامدار عرب و اسلام می باشد. وی با این که در عصر جاهلیت، در مکه معظمه دیده به جهان گشود و در آن شهر قبیله گرا و طایفه مدار رشد و کمال یافت، در عفت، نجابت، طهارت، سخاوت، حسن معاشرت، صمیمیت، صداقت، مهر و وفا با همسر، کم نظیر بود و وی را در آن عصر، طاهره و سیده نساء قریش می خواندند و در اسلام یکی از چهار بانویی که بر تمام بانوان بهشت فضیلت و برتری دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا(س)، هیچ بانویی این مقام و فضیلت را نیافت.(1) وی پیش از ازدواج با رسول خدا(ص)، در آغاز با هند بن بناس تمیمی، معروف به "ابوهاله" و پس از وی با عتیق بن عابد مخزومی ازدواج کرد و از هر دوی آن ها دارای فرزند شد. پس از مرگ همسر دوم، خدیجه کبری(س) با درایت و خردمندی خویش صاحب دارایی فراوان شد و کاروان های متعددی برای بازرگانی به راه انداخت. حضرت محمد(ص) که پیش از بعثت، بنا به سفارش عمویش ابوطالب(ع) در یکی از سفرهای کارگزاران خدیجه شرکت کرد و سود فراوانی نصیب وی نموده بود، علاقه خدیجه را به خویش جلب و زمینه ازدواج با وی را فراهم کرد. خدیجه کبری(س) در چهل سالگی با امین قریش، حضرت محمد(ص) که در سنّ بیست و پنج سالگی بود ازدواج کرد(2) و زندگی شرافتمندانه و اصیلی را پایه ریزی کردند، که در تاریخ بشریت بی همتا و بی مانند است. خدیجه کبری(س) به پیامبر(ص) عشق و علاقه ویژه ای داشت و هنگامی که آن حضرت مبعوث به رسالت شد، تمام توان و دارایی های خویش را در اختیار آن حضرت گذاشت، تا در راه اسلام و باروری آن هزینه کند. او نخستین زنی بود که به آن حضرت ایمان آورد و در این راه مشقت ها و آزارهای فراوانی از سوی قریش و اهالی مکه متحمل گردید.(3) وی تا زنده بود، در تمام صحنه ها یار و یاور رسول خدا(ص) و موجب تسلی قلب شریف آن حضرت بود و در روزگار سخت تبعید در شعب ابی طالب، هیچ گاه آن حضرت را تنها نگذاشت و با تمام وجود از وی پشتیبانی و نگه بانی می کرد. سرانجام این بانوی فداکار، پس از یک عمر تلاش و کوشش و 25 سال خدمت به رسول گرامی(ص) و دین مبین اسلام، پس از بازگشت از محاصره قریش در شعب ابی طالب به مکه معظمه، در دهم رمضان سال دهم بعثت، جان به جان آفرینان تسلیم و روح مطهرش به اعلی علیین عروج نمود. پیامبراکرم(ص) در مدت کوتاهی، دو یار و پشتیبان خویش، یعنی عمویش ابوطالب و پس از وی، خدیجه کبری(س) را از دست داد و از این باب، بسیار اندوهگین و ماتم زده بودو روزگار سختی را پشت سر می گذاشت. به همین جهت، آن سال را "عام الحزن" ]سال اندوه[ نامیدند. پس از غسل و کفن بدن مطهر خدیجه کبری(س)، پیامبر(ص) وی را در حجون مکه به خاک سپرد.(4) خدیجه(س) در خانه پیامبر(ص) دارای دو پسر به نام های قاسم و عبدالله ]معروف به طیب و طاهر[ و چهار دختر به نام های زینب، رقیه، ام کلثوم و حضرت فاطمه زهرا(س) گردید.(5) پیامبراکرم(ص) در شأن همسرش خدیجه(س) فرمود: سوگند به خدا، پروردگار کسی را بهتر از خدیجه نصیبم نکرد. زیرا در حالی که مردم، کفر می ورزیدند، او به من ایمان آورد؛ در حالی که مردم تکذیبم می کردند، او مرا تصدیق کرد؛ در حالی که مردم محرومم کرده بودند، او با دارایی های خود با من مساوات کرد و خداوند از او به من فرزندانی عطا کرد، که از سایر همسرانم چنین موهبتی نصیبم نشد.(6) 1- رمضان در تاریخ (لطف الله صافی گلپایگانی)، ص 66 2- تذکره الخواص (ابن جوزی)، ص 271؛ کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج2، ص 79 3- رمضان در تاریخ، ص 72 4- رمضان در تاریخ، ص 64؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 35؛ المنتخب من ذیل المذیل (طبری)، ص 86؛ البدایه و النهایه (ابن کثیر)، ج3، ص 156؛ کشف الغمه، ج2، ص 79 5- منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 108؛ زندگانی چهارده معصوم(ع) (ترجمه اعلام الوری)، ص 211 6- تذکره الخواص، ص 273؛ رمضان در تاریخ، ص 76؛ کشف الغمه، ج2، ص 78
[ یکشنبه 91/8/7 ] [ 9:8 عصر ] [ علی فغانی ]
وفات حضرت ابوطالب(ع)
سال دهم بعثت: وفات حضرت ابوطالب(ع). در تاریخ درگذشت حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب، عموی بزرگوار پیامبر(ص) اتفاق چندانی نیست. با این که مورخان و سیره نگاران همگی متفقند که وی در سال دهم بعثت ]سه سال پیش از هجرت[ در مکه معظمه، بدرود حیات گفت، ولی در روز و ماه وفاتش اختلاف دارند. برخی بیست و ششم رجب و برخی دیگر هفتم ماه مبارک رمضان، یعنی سه روز پیش از وفات حضرت خدیجه کبری(س) همسر رسول خدا(ص) را روز درگذشت آن بزرگ مرد هاشمی می دانند و ما وفات آن حضرت را در 26 رجب آورده و درباره فضیلت وی در آن جا مطالبی نگاشتیم
[ یکشنبه 91/8/7 ] [ 9:6 عصر ] [ علی فغانی ]
ولایت عهدی امام رضا(ع)
سال 201 هجری قمری: ولایت عهدی امام رضا(ع). امام علی بن موسی الرضا(ع)، امام هشتم شیعیان، پس از شهادت پدر ارجمندش امام موسی کاظم(ع) در زندان بغداد، در سال 183 قمری به مقام منیع امامت نایل آمد و پیشوایی شیعیان و پیروان اهل بیت(ع) را بر عهده گرفت. آن حضرت در دوران امامت خویش به مدت هیجده سال در مدینه منوره، سکونت داشت و در این مدت، شاهد خلافت غاصبانه هارون الرشید و دو فرزندش امین و مأمون بود. تا این که در سال 200 هجری قمری، مأمون تصمیم گرفت که وی را به خراسان دعوت کند و در اداره کشور، وی را شریک خویش سازد. آن طوری که از خود مأمون عباسی نقل گردیده است، وی در نبرد با برادرش امین، نذر کرده بود که در صورت پیروزی بر سپاهیان امین و تصاحب مقام خلافت، قدرت را به کسی که افضل آل ابی طالب(ع) باشد بسپارد.(1) هنگامی که وی بر برادرش امین پیروز شد و در سال 198 قمری بغداد را فتح و بر سراسر عالم اسلام سیطره پیدا کرد، تصمیم گرفت که به نذر خویش وفا کند و در این راستا، امام علی بن موسی الرضا(ع) را که والاترین و افضل آلی ابی طالب(ع) بود، مورد توجه قرار داد. وی می گفت: ما أعلم احدا افضل من هذا الرّجل علی وجه الأرض؛ من در روی زمین، شخصیتی بالاتر و بهتر از این مرد ]علی بن موسی الرضا(ع)[ سراغ ندارم.(2) بدین منظور، وی یکی از سرداران خویش به نام "رجاء بن ابی ضحاک" را به همراه عیسی جلودی و برخی از همراهان دیگر به مدینه فرستاد و از طریق آن ها امام رضا(ع) را برای سفر به خراسان دعوت نمود.(3) امام رضا(ع) که خلفای عباسی، از جمله مأمون را در گفتارش صادق نمی دانست و از هدف ها و انگیزه های فریب کارانه وی باخبر بود، از پذیرش دعوت مأمون امتناع نمود و ماندن در مدینه را بر رفتن به "مرو" مقر خلافت مأمون در خراسان ترجیح داد. ولی با اصرار و اجبار مأموران مأمون روبرو گردید و چاره ای جز پذیرش در خود ندید. آن حضرت پس از وداع با قبر شریف جدش حضرت محمد(ص) و دیگر نیاکان پاکش در بقیع، به ویژه قبر مطهر جده اش حضرت فاطمه زهرا(س)، فرزند خردسالش حضرت امام محمد تقی(ع) را جانشین خود در مدینه قرار داد و به همراه مأموران مأمون و برخی از علویان و یاران خویش عازم خراسان شد. همین که امام رضا(ع) وارد "مرو" گردید، با استقبال بی نظیر مردم این شهر، از جمله فقها، دانشمندان، شاعران، درباریان و خود مأمون قرار گرفت. مأمون پس از پذیرایی از امام رضا(ع)، به وی گفت: من می خواهم خود را از خلافت خلع کرده و آن را به شما واگذارم، آیا از من می پذیری؟ امام رضا(ع) از پذیرش آن امتناع کرد. چون می دانست وی در گفتارش صداقت ندارد و می خواهد از این راه او را بیازماید و یا اگر حکومت را به او واگذارد، پس از مدتی وی را از میان برداشته و خود دوباره حکومت را به دست گیرد و از این راه، حکومت غاصبانه اش مشروعیت بخشد. از سوی دیگر، وی با قیام های گوناگون علویان و غیر علویان در جهان اسلام روبرو بود و می خواست از این راه آنان را به احترام امام رضا(ع) وادار به سکوت و پذیرش خلافت عباسیان نماید. امام رضا(ع) که از نیت او آگاه بود، به هیچ صورتی حاضر به پذیرش خلافت نشد. مأمون مجدداً به وی پیشنهاد ولایت عهدی خویش را داد و امام رضا(ع) بار دیگر امتناع نمود. ولی مأمون این بار، استنکاف امام(ع) را نپذیرفت و به وی گوش زد کرد که پذیرش ولایت عهدی، اجباری و قطعی است و مفری برای آن نیست. امام رضا(ع) که با تهدید جدی مأمون روبرو بود، چاره ای جز پذیرش ولایت عهدی نداشت. آن حضرت به خاطر دخالت نداشتن در امر حکومت و شریک نبودن عموم مردم دستور داد با آن حضت بیعت کنند. از آن هنگام لباس سیاه عباسیان به رنگ سبز که لباس علویان بود تغییر پیدا کرد پرچم و بیرق سیاه عباسیان به رنگ سبز علویان در آمد و به نام آن حضرت سکه زده و در خطبه های جمعه، از وی تجلیل و تکریم کردند. درباره تاریخ این واقعه بزرگ، همه مورخان، اتفاق دارند بر این که در ماه مبارک رمضان سال 201 قمری واقع گردیده است، ولی در روز آن اختلاف دارند، برخی روز اول، برخی دوم، برخی چهارم، برخی ششم و برخی هفتم رمضان را ذکر کرده اند. ممکن است علامت اختلاف آنان، از آن جهت باشد که بیعت با آن حضرت، چند روز ادامه داشته است. ولی به نظر می آید که پذیرش ولایت عهدی آن حضرت در اول ماه رمضان و بیعت رسمی با وی در ششم و هفتم رمضان بوده است.(4) 1- الارشاد (شیخ مفید)، ص 602 2- همان 3- تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 449؛ الارشاد، ص 600؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص 24 4- نک: الارشاد، ص 600؛ زندگانی چهارده معصوم(ع) (ترجمه اعلام الوری)، ص 445؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج2، ص 282؛ وقایع الایام، ص 24؛ کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج3، ص 101و ص 172؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 448؛ الاقبال بالاعمال الحسنه (سید بن طاووس)، ج1، ص 264؛ رمضان در تاریخ (لطف الله صافی گلپایگانی)، ص 11
[ یکشنبه 91/8/7 ] [ 9:4 عصر ] [ علی فغانی ]
نزول کتاب آسمانی تورات بر حضرت موسی(ع)
کتاب مقدس `تورات` در ششم ماه مبارک رمضان بر حضرت موسی(ع)، پیامبر رهایی بخش بنی اسرائیل از جور و ستم فرعونیان، نازل گردید.(1) گفتنی است که از تورات و انجیل، به عهدین ]یعنی عهد عتیق و عهد جدید[ یاد می گردد(2) و به شهادت تاریخ و منابع موثق، هیچ یک از کتاب های آسمانی پیامبران، جز قرآن کریم، چیزی بر جای نمانده است و تمامی آن ها به دست طاغوت ها و ستمگران عصر نابود شده اند و آن چه که هم اکنون به نام انجیل و تورات، در میان پیروان مسیح و یهود وجود دارد، کتاب های اصلی آنان نیست. بلکه برداشت هایی از آن کتاب ها شریف است، که از سوی پیشوایان مذهبی و مقدس این دو کیش، تدوین و منتشر گردیده است و بی تردید، دچار تحریف و زیادتی و کاستی های فراوانی می باشند.(3) 1- البدایه و النهایه (ابن کثیر)، ج2، ص 92 و ج3، ص 11؛ تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 34 2- اسلام و عقائد و آرائ بشری (علامه یحیی نوری)، ص 404 و ص 445 3- همان، ص 405 و ص 454
[ یکشنبه 91/8/7 ] [ 9:3 عصر ] [ علی فغانی ]
میلاد مسعود امام جواد(ع)
سال 195 هجری قمری: میلاد مسعود امام جواد(ع). درباه تاریخ تولد امام محمد تقی(ع)، معروف به جوادالائمه(ع)، گفتار چندی از مورخان و سیره نگاران نقل گردید. برخی پنجم ماه رمضان، برخی نیمه ماه رمضان و برخی نوزدهم ماه رمضان و عده ای نیز دهم ماه رجب را روز تولد آن حضرت می دانند. چون مشهور مورخان و دانشمندان شیعه، روز دهم ماه رجب سال 195 قمری را تاریخ تولد آن امام همام می دانند، بدین لحاظ ما نیز در آن روز، مقاله ای نگاشته و اطلاعاتی درباره آن حضرت در آن جا ]دهم رجب[ بیان کرده ایم.
[ یکشنبه 91/8/7 ] [ 9:2 عصر ] [ علی فغانی ]
هلاکت زیاد بن ابیه
سال 53 هجری قمری: هلاکت زیاد بن ابیه. زیاد بن سمیه، که پدرش به درستی معلوم نبود، به زیاد بن ابیه ]یعنی زیاد پسر پدرش[ معروف بود. پس از صلح امام حسن(ع)، زیاد بن ابیه به معاویه بن ابی سفیان نزدیک شد و به خاطر خشونت و صلابتی که در او بود، مورد توجه معاویه قرار گرفت و معاویه با به راه انداختن انجمنی از بزرگان خلافت بنی امیه و گواه گرفتن از افراد سرشناس و معروف عرب مبنی بر این که زیاد در فراش پدرش ابی سفیان دیده به جهان گشوده بود، وی را فرزند ابی سفیان و برادر خویش معرفی کرد و حکومت عراق ]کوفه و بصره[ و توابع آن را به وی سپرد و وی را مأمور آزار و شکنجه شیعیان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) نمود. زیاد بن ابیه که خود زمانی از یاران و فرماندهان نظامی سپاه امام علی(ع) بود و یاران و هواداران آن حضرت را به خوبی می شناخت، در صدد قتل و غارت آنان برآمد و تعداد بی شماری از شیعیان را بی جرم و گناهی به قتل آورد و هر روز زندگی را بر کام آنان تلخ تر می کرد. سرانجام مبتلا به بیماری طاعون گردید و دست وی بر اثر آن متورم شد و قصد بریدن آن را داشت که با دیدن آتش و ابزار وسایل قطع، منصرف شد، ولی بیماری چنان وی را فشار آورده بود که تعداد 150 نفر از پزشکان ماهر، از مداوای آن عاجز مانده بودند. گفته شد که در درون وی، حرارتی از آن بیماری به وجود آمده بود، که با هیچ نوشیدنی و تزریق کردنی، کاهش پیدا نمی کرد و سرانجام وی را به هلاکت رسانید. هلاکت ذلت بار وی، مصادف بود با سوم رمضان سال 53 قمری، در عصر خلافت غاصبانه برادر خوانده اش معاویه بن ابی سفیان. وی را در مکانی به نام "ثویه" در بیرون شهر کوفه به گور سپردند. علاوه بر اهالی عراق، مردم حجاز نیز از هلاکت وی شادمان شده و به شکر گذاری پراختند. چون وی قرار بود از سوی معاویه، حکومت حجاز را نیز به مجموعه سرزمین های تحت فرمانروایی خویش بیفزاید، که با قدرت لایزال الهی، به این آرزویش نرسید.(1) 1- نک: البدایه و النهایه (ابن کثیر)، ج8، ص 67
[ یکشنبه 91/8/7 ] [ 9:1 عصر ] [ علی فغانی ]
نزول کتاب آسمانی انجیل بر حضرت عیسی(ع).
بنا به نقل نویسنده "وقایع الایام" نزول کتاب آسمانی "انجیل" بر حضرت عیسی بن مریم(ع) در روز سوم ماه رمضان واقع گردید،(1) ولی ابن کثیر در یک روایت، نزولش را سیزدهم(2) و در روایتی دیگر در روز هیجدهم ماه رمضان دانسته است.(3) پس از عروج حضرت عیسی(ع) به آسمان، کتاب مقدس "انجیل" دستخوش تغییر و تحول و حتی نابودی گردید. تا این که نخستین کتابی که به نام "انجیل" به قید کتابت درآمد، "انجیل مارکیون" بود، که حدود 134 سال پس از میلاد مسیح(ع) در آسیای صغیر و یا در یونان تألیف گردید. پس از آن، کتاب های دیگری از سوی مبلغان و پیشوایان مذهبی به نام "انجیل" تألیف شد.(4) در قرن چهارم میلادی، پس از گرایش "کنستانتیس اول" امپراتوری روم به مسیحیت، کلیسای مسیحیت با تشکیل انجمنی به بحث و بررسی درباره انتخاب کتب معتبر و مقدس مسیحیت پرداخت و از میان بیش از 160 انجیل و رسائل و تواریخ مربوط به مسیحیت که در کلیساها و مجامع مذهبی قرائت می شد، تنها 27 کتاب را برگزید و آن ها را در مقابل تورات که به "عهد عتیق" معروف بود،"عهد جدید" نامیدند.(5) از میان این 27 کتاب، چهار کتاب در میان مذاهب مختلف مسیحیت به عنوان انجیل برتر شناخته شد، که عبارتند از: انجیل متی، انجیل مرقس، انجیل لوقا و انجیل یوحنا. تمامی این کتاب ها، ده ها سال پس از عروج مسیح(ع) گردآوری شدند.(6) گفتنی است که از میان کتاب های مقدس مسیحیان، "انجیل برنابا" که خود "برنابا = BARNABAS" از حواریون حضرت مسیح(ع)، نویسنده آن بود، مطالبش با متون تاریخی مطابقت داشت و با اخبار قرآن مجید درباره حضرت عیسی(ع) و داستان های وی موافقت زیادی داشت، ولی به عللی مورد تصویب کلیسای مسیحیت قرار نگرفت و از گردونه خارج گردید.(7) به هر روی، آن چه به نام "انجیل" هم اکنون در میان مسیحیان و غیر مسیحیان موجود است، انجیل اصلی حضرت عیسی(ع) نیست. بلکه روایات و برداشت های حواریون و یا شاگردان حواریون آن حضرت می باشد. 1- وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص 22 2- البدایه و النهایه (ابن کثیر)، ج3، ص 11 3- همان، ج2، ص 92 4- اسلام و عقائد و آراء بشری (علامه یحیی نوری)، ص 452 5- همان، ص 445 6- همان، ص 448 7- همان، ص 453
[ یکشنبه 91/8/7 ] [ 8:59 عصر ] [ علی فغانی ]
[ پنج شنبه 91/8/4 ] [ 9:14 عصر ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |