سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Live Traffic Feed

 حضرت یوسف وقتی با زلیخا تنها بود ، زلیخا روی مجسمه ی خودش که بت کوچکی بود پارچه ای کشید . یوسف گفت که تو از یک سنگ که بت خودت بود خجالت کشیدی ، من چطور در محضر خدا خجالت نکشم .

 

رجبعلی خیاط می گفت که من دلم برای خدا می سوزد که مشتری او کم است و کسی نیست که برای او داد بی کسی بزند و از او بخواهد .

 آیت الله حجت از مراجع تقلید در زمان آیت الله بروجردی بود . ایشان خیلی مخلص بودند . طلبه ای می گفت که در منزل نزد ایشان رفتم و کاغذی که اظهار نیازی بود به ایشان دادم . عده ای هم در آنجا بودند. آیت الله حجت زیر کاغذ چیزی نوشت و من آنرا گرفتم . ایشان نوشته بودند هو الاول والآخر والظاهروالباطن . برو توبه کن . این طلبه در نامه اش نوشته بود که وقتی من از شهرستان خودم به حوزه آمدم اول امیدم به خدا بود و بعد امیدم به شما بود . آیت الله حجت ناراحت شدند و گفتند که من چه کسی هستم که نام من در کنار نام خدا برده بشود.

  مومنی می گفت که من بیست سال است که برای یک الحمدلله بیجا استغفار می کنم . ایشان گفت که مغازه ی من در بازار بود . صبح دیدم که دهانه ی بازار آتش گرفته است و مردم مشغول خاموش کردن هستند.پیش خودم فکر کردم که مغازه ی من هم آتش گرفته است . یکی دوید و گفت که حاج آقا نگران نباش مغازه ی شما سالم است . گفتم : الحمدلله . پیش خودم گفتم مگر تو مومن نیستی و نباید هر چه را که برای خودت می پسندی برای برادر دینی ات هم بپسندی و الان بیست سال است که بخاطر الحمدلله استغفار می کنم .

زمانی که حضرت عیسی (ع) پسر حضرت نوح را زنده کرد، همه دیدند که موی او سفید است . حضرت عیسی سوال کردند که شما در همین سن پیری از دنیا رفتید؟ گفت من جوان بودم . اما الان چون به اذن خدا شما من را زنده کردید گمان کردم که بخاطر قیامت بلند شده ام . به همین خاطر از ترس موهای سر من سفید شد. البته قیامت برای همه هولناک نیست .

 شاگرد برادر علامه طباطبایی براحتی با اموات ارتباط برقرار می کرد . حتی او با افلاطون ارتباط برقرار کرده بود و افلاطون به او گفته بود که قدر مسلمان بودن خودتان را بدانید. ما محتاج یک لااله الاالله گفتن هست.

در کامل الزیارات است که ابا عبدالله الحسین در نزد پروردگارش است و اما برای کسانی که برایش اشک می ریزند و با او رابطه دارند ، به آنها نگاه می کند و برای آنها استغفار می کند.

 مرحوم کربلایی کاظم از مراجع بزرگ تقلید در اراک بود . او یک معجره ی قرن خودمان بود . او در جایی که کار   می کرد اربابش زکات نمی داد . او چند بار تذکر داد ولی او گوش نکرد . او دیگر پیش او کار نکرد و رفت .

در جلد هشتم بحارالانوار مرحوم مجلسی نقل کرده است که بر بعضی از درختهای بهشت زنگ های نقره ای نصب است . وقتی بهشتیان از خدا درخواست آهنگ لذت بخش می کنند نسیمی از عرش الهی می وزد و این زنگ ها به صدا در می آیند . آنچنان آهنگ  که اگر اهل دنیا این آهنگ را بشنوند قالب تهی می کنند و تحمل شنیدن آنرا ندارند زیباست .

حاج آقا مرتضی زاهد شب دیر وقت به منزل رفته بود و دید که اگر الان در بزند همسرش اذیت می شود بنابراین پشت در نشست .اتفاقی خانمش در را باز کرده بود و پرسیده بود که چرا پشت در نشسته ای ؟ ایشان گفته بود که حق شما بود که استراحت می کردید و چون من خودم دیر آمدم باید خودم جورش را می کشیدم نه اینکه شما اذیت بشوید .

. درروایت است که امیرالمومنین) ع )زمانی که حاکم بودند، به نزدیک بازار می آمدند و از اینکه می دیدند همه مشغول کار خود هستند گریه می کردند . می فرمودند: بندگان خدا بانگ کوچ زده اند ، حواس خود را جمع کرده و غافل نباشید . یک ابدیتی در پیش دارید . این سال های کوتاه که به اندازه ی یک پلک به هم زدن هم نیست ، شما را مشغول نکند . این حالات را این بندگان بزرگ الهی داشته اند . گاهی برخی از جملات برای ما یک تخیلی ایجاد می کند . امیرالمومنین (ع) اینگونه می فرمودند، ولی گاهی برخی از ما می گوییم که ما علی داریم چه غم داریم . گویی امیرالمومنین (ع) خدای نخواسته یک بیمه ی گناهی است که به ما می گوید شما هرکاری می خواهید بکنید . یک نفر از حضرت سوال کرد که چرا شما اینقدر عبادت می کنید ؟ ایشان فرمود : می ترسم به برادرم رسول خدا نرسم . یک زمانی امام سجاد (ع) روی چهار دست و پا حرکت می کردند . از بسیاری سجده ورکوع نمی توانستند روی پای خود بایستند . امام باقر(ع) فرزند ایشان می فرماید که من نوجوان بودم . وقتی پدر خود را با پیشانی پینه بسته و چهره ی نورانی دیدم که این چنین چهار دست و پا حرکت می کند ، گریه کردم . گفتم: پدر جان شما خیلی سخت می گیرید . امام سجاد (ع) فرمود : فرزندم کتاب جدم علی (ع) را بیاور . وقتی کتاب امیرالمومنین که حالاتی از ایشان در آن نوشته شده بود را آوردم . امام سجاد (ع) چند ورقی را نگاه کرده و آن را کنار گذاشتند . سپس فرمودند : چه کسی می تواند به عبادت های علی (ع) برسد. حضرت علی (ع) اینگونه بودند .آنوقت گاهی برخی از ما می گوییم که علی داریم چه غم داریم . با این حرف گویی می خواهیم بابی از تنبلی رابرای خود باز کنیم .

 

. یک شاعری بود به اسم حاجب که شعری به این مضمون گفت که :

حاجب اگر معامله ی حشر با علی است                                آسوده باش هرچه بخواهی گناه کن .

 آن حضرت را در خواب دید . ایشان فرمود: این چه حرف اشتباهی است که زدی ؟ اینگونه بگو :

 حاجب اگر معامله ی حشر با علی است                               شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن .

منبع :برگرفته ازسایت برنامه سمت خدا


[ جمعه 91/1/25 ] [ 6:52 صبح ] [ رضا اشرفی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره استاد فغانی

مدیر وبلاگ : علی فغانی[467]
نویسندگان وبلاگ :
محمد مهدی فغانی[208]
محمدرضا محمدی[167]
رضا اشرفی[66]
مهدی احمدی[71]

علی فغانی هستم بچه خاک پاک ایران اسلامی عشق آباد طبس از توابع استان یزد . به ورزشهای رزمی علاقه دارم مربی ممتاز ملی ( کیو کوشین وآشی هارا کاراته) ودان 6 آشی هارا ، دان 5 کیوکو شین کاراته هستم. دنیا را دار مبارزه می دانم مبارزه با .... به عرض زندگی فکر می کنم نه به طول آن. عشق به همسر وفرزندانم دارم دین قرآن کریم ،ولایت ووطنم را با تمام وجودم دوست دارم .
آمار بازدید

 

بازدید امروز: 108
بازدید دیروز: 121
کل بازدیدها: 1467029
ابزار جستجو



در این وبلاگ
در کل اینترنت
تقدیم به روح پاک استاد