سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Live Traffic Feed

 آورده اند که در زمان قدیم ، در سرزمینی دور ، حاکمی عادل و مهربان ، در عین حال سختگیر و دقیق زندگی می کرد . این حاکم آن چنان سختگیر بود که اگر جرم کوچکی از اطرافیانش سر می زد ، بدون هیچ چشم پوشی ، آن فرد را تنبیه و زندانی می کرد . این حاکم سختگیر ، چندین وزیر دانا و با سیاست داشت . یکی از وزیران نه تنها دانا و فرزانه بود ، بلکه مهربان و نیکوکار نیز بود . او همواره در فکر خدمت به خلق بود و شکر خداوند را به جا می آورد . اما از آنجا که هر انسان درستکاری هم ممکن است خطا کند ، این وزیر نیز بی آنکه نیت بدی داشته باشد ، در انجام کاری سستی ورزید و خلاف دستور حاکم عمل کرد . حاکم از دست او خشمگین شد . سابقه نیک او را به کلی فراموش کرد و دستور داد اموالش را مصادره کنند و خودش را نیز به زندان بیندازند . وزیران دیگر که جز خوبی و نیکی از آن وزیر ندیده بودند ، میانجیگری کردند و از حاکم خواستند که به پاس پیشینه خوب آن وزیر ، او را ببخشد و از تنبیه او درگذرد ، اما حاکم نپذیرفت .
وزیر بیچاره مدت زیادی در زندان ماند و کم کم همه او را فراموش کردند . اما ناگهان اتفاقی افتاد که مسیر زندگی و سرنوشت آن وزیر را تغییر داد . حاکم کشور همسایه ، نامه ای برای وزیر نوشت و به زندان فرستاد . آن حاکم در نامه اش نوشته بود : " حاکم شما قدرنشناس است ، نمک می خورد و نمکدان را می شکند . او قدر وزیر دانایی چون تو را نمی داند . ما نمی توانیم زندانی بودن فرد بی گناهی مثل تو را تحمل کنیم و کاری نکنیم . بنابراین به تو پیشنهاد می کنیم که اگر مایل باشی و دلت بخواهد ، تو را از زندان رهایی بخشیم و به دیار خودمان بیاوریم . تو در دیار ما می توانی به خوبی زندگی کنی . "
وزیر نامه را خواند و پاسخی مؤدبانه برای آن تهیه کرد و به قاصد داد تا تا برای حاکم ببرد . از آن سو یکی از زندانبانان که این نامه نگاری را دیده بود ، ولی از محتوای نامه ها اطلاعی نداشت ، گمان کرد که وزیر برای کشور همسایه جاسوسی می کند . با شتاب نزد حاکم رفت و گفت : " ای حاکم دادگستر ! چه نشسته ای که وزیر سابقت در زندان هم آرام ننشسته و برای کشور همسایه جاسوسی می کند . من دیدم که نامه ای نوشت و به قاصد داد تا آن را برای حاکم کشور همسایه ببرد . "
حاکم بسیار خشمگین و ناراحت شد . دستور داد تا درستی و یا نادرستی خبر را برای او روشن کنند . عده ای به دنبال قاصد رفتند ، او را دستگیر کردند و نزد حاکم آوردند . حاکم نامه را از او گرفت و خواند . وزیر در نامه اش برای حاکم همسایه نوشته بود : " از لطف و مرحمت شما سپاسگزارم . دعوت شما را نمی توانم بپذیرم ، چرا که من پرورده نعمت این خاندان هستم و با کمترین سختی و تنگی ، نمی توانم به ولی نعمت خود بی وفایی کنم . "
حاکم دانست که وزیر دانای او نه تنها به کشور خود خیانت نکرده ، بلکه دربرابر خواست حاکم همسایه ، محترمانه پاسخ رد داده است . ضمن اینکه او را نصیحت کرده است که چنین خواهشی را از هیچ کس نکند . چرا که هیچ انسان شریف و آزاده ای ، به خاطر خلاصی خود از زندان و آسایش شخصی ، به سرزمین و مردم خود خیانت نمی کند .
حاکم از این حق شناسی وزیر ، بسیار خرسند شد . دستور داد به او نعمت فراوان بدهند و از زندان آزاد کنند . سپس از او برای مدتی که در زندان بود و آزرده شده بود ، پوزش خواست . وزیر درستکار دوباره به سر کار خود بازگشت . اموال مصادره شده اش را به او باز گرداندند و دوباره به خدمت مردم مشغول شد .
منبع: گلستان سعدی


[ شنبه 89/8/29 ] [ 11:21 عصر ] [ علی فغانی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره استاد فغانی

مدیر وبلاگ : علی فغانی[467]
نویسندگان وبلاگ :
محمد مهدی فغانی[208]
محمدرضا محمدی[167]
رضا اشرفی[66]
مهدی احمدی[71]

علی فغانی هستم بچه خاک پاک ایران اسلامی عشق آباد طبس از توابع استان یزد . به ورزشهای رزمی علاقه دارم مربی ممتاز ملی ( کیو کوشین وآشی هارا کاراته) ودان 6 آشی هارا ، دان 5 کیوکو شین کاراته هستم. دنیا را دار مبارزه می دانم مبارزه با .... به عرض زندگی فکر می کنم نه به طول آن. عشق به همسر وفرزندانم دارم دین قرآن کریم ،ولایت ووطنم را با تمام وجودم دوست دارم .
آمار بازدید

 

بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 122
کل بازدیدها: 1466539
ابزار جستجو



در این وبلاگ
در کل اینترنت
تقدیم به روح پاک استاد