سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Live Traffic Feed

1- غیبت  
((غیبت )) چنانکه از اسمش پیداست ، این است که در غیاب کسى سخنى گویند، منتها سخنى که عیبى از عیوب او را فاش سازد، خواه این عیب جسمانى باشد، یا اخلاقى ، در اعمال او باشد یا در سخنش و حتّى در امورى که مربوط به او است ، مانند لباس ، خانه ، همسر و فرزندان و مانند اینها.
بنا بر این اگر کسى صفات ظاهر و آشکار دیگرى را بیان کند، غیبت نخواهد بود، مگر اینکه قصد مذمّت و عیبجویى داشته باشد که در این صورت حرام است ، مثل اینکه در مقام مذمّت بگوید آن مرد نابینا، یا کوتاه قد، یا سیاه رنگ یا کوسه ! به این ترتیب ذکر عیوب پنهانى به هر قصد و نیّتى که باشد غیبت و حرام است .
و ذکر عیوب آشکار اگر به قصد مذمّت باشد آن نیز حرام است ، خواه آن را در مفهوم غیبت وارد بدانیم یا نه .
اینها همه در صورتى است که این صفات واقعاً در طرف باشد، اما اگر صفتى اصلاً وجود نداشته باشد، داخل در عنوان ((تهمت ))
خواهد بود که گناه آن به مراتب شدیدتر و سنگین تر است ...
و از اینجا روشن مى شود عذرهاى عوامانه اى که بعضى براى غیبت مى آورند، مسموع نیست ، مثلاً گاهى غیبت کننده مى گوید این غیبت نیست ، بلکه صفت او است ! در حالى که اگر صفتش نباشد، تهمت است نه غیبت .
یا اینکه مى گوید: این سخنى است که در حضور او نیز مى گویم ، در حالى که گفتن آن پیش روى طرف نه تنها از گناه غیبت نمى کاهد بلکه به خاطر ایذاء، گناه سنگین ترى را به بار مى آورد)).
(388)
بعضى براى توجیه عمل زشت خود در آغاز سخن مى گویند:
غیبتش نباشد، آنگاه شروع مى کنند به غیبت کردن ! خیال مى کنند این جمله ((غیبتش نباشد)) مجوّز غیبت است ! و آن را حلال مى کند. بعضى دیگر با ژست مقدّس مآبى غیبت مى کنند، مثلاً مى گویند: فلانى چه آدم خوب و درستکارى است ، ولى افسوس ! دلم آنقدر برایش مى سوزد که چرا آدم به این خوبى با زن و بچّه اش سازگار نیست ! آنگونه مقدمه چینى و تظاهر به دلسوزى مى کند تا این گونه به او نیش بزند! و علماى علم اخلاق گفته اند: این نوع غیبت خطرناکترین غیبت هاست و گناهش شدیدتر است ، زیرا با ریاکارى و تظاهر به دین دارى شنونده را فریب مى دهد که دلسوزى و درد دین مرا واداشت که پشت سر او حرف بزنم ! و این در حقیقت دو گناه مرتکب شده : گناه ((ریا و خودنمایى )) و گناه ((غیبت ))
.
این نکته نیز قابل توجّه است که نه تنها غیبت کردن حرام است ، گوش دادن به غیبت و در مجلس غیبت حضور یافتن نیز حرام و گناه کبیره است ، بلکه طبق پاره اى از روایات بر شنونده واجب است که ردّ غیبت کند و از حیثیّت برادر مسلمانى که غیبتش شده ، دفاع نماید و چنانچه توان دفاع داشته باشد و دفاع نکند، گناهش از گناه غیبت کننده بیشتر است .
(389)
با کمال تاءسف بعضى ها نه تنها دفاع نمى کنند، بلکه با سخنى و ذکرى طرف را بیشتر تشویق به ادامه غیبت مى کنند؛ مثلاً: وقتى سخنى از غیبت کننده مى شنوند، مى گویند: ((سبحان اللّه !))، ((لا إِله الاّ اللّه ))، ((اءَسْتَغْفِرُ اللّهَ)) و ....
2- چرا غیبت به شدّت تحریم شده ؟ 
((سرمایه بزرگ انسان در زندگى ، حیثیّت و آبرو و شخصیّت او است و هر چیز آن را به خطر بیندازد، مانند آن است که جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه ((ترور شخصیّت )) از ترور شخص مهم تر محسوب مى شود و اینجا است که گاه گناه آن از قتل نفس نیز سنگین تر است .
یکى از فلسفه هاى تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ برباد نرود و حرمت اشخاص در هم نشکند و حیثیّت آنها را لکه دار نسازد و این مطلبى است که اسلام آن را با اهمیّت بسیار تلقّى مى کند. نکته دیگر این که ((غیبت )) ((بدبینى )) مى آفریند، پیوندهاى اجتماعى را سست مى کند، سرمایه اعتماد را از بین مى برد و پایه هاى تعاون و همکارى را متزلزل مى سازد))
(390) و در نتیجه وحدت و انسجام جامعه اسلامى را که اسلام اهمیّت فوق العاده اى براى آن قائل شده است ، تضعیف مى کند.
((از اینها گذشته ((غیبت ))
بذر کینه و عداوت را در دلها مى پاشد، و گاه سرچشمه نزاعهاى خونین و قتل و کشتار مى گردد.
خلاصه این که اگر در اسلام غیبت به عنوان یکى از بزرگترین گناهان کبیره شمرده شده ، به خاطر آثار سوء فردى و اجتماعى آن است )).
(391)
3- عوامل و انگیزه غیبت  
علماى علم اخلاق عوامل متعدّدى براى انگیزه غیبت ذکر کرده اند، مانند: ((غضب ))، ((کینه توزى ))، ((حسد))، ((دلقک بازى )) و امثال اینها. بعضى از محقّقان معاصر، عامل دیگرى براى انگیزه غیبت بر شمرده و آن عبارت از ((بیکارى )) است و گفته اند: بیکارى و بى برنامه اى و عاطل و باطل بودن سرمنشاء بسیارى از گناهان ، از جمله غیبت کردن است و به تجربه هم ثابت شده که افراد بیکار و تنبل بیشتر به فساد اخلاقى ، مانند غیبت و تهمت و سخن چینى و امثال آن آلوده مى شوند.
بنا بر این ((بیکارى ))
از عوامل غیبت کردن است .
آیت اللّه مطهرى (ره ) در این باره مى گوید:
((
زنها در قدیم مشهور بودند که زیاد غیبت مى کنند. شاید این به عنوان یک خصلت زنانه معروف شده بود که زن طبیعتش این است و جنساً غیبت کن است ؛ در صورتى که چنین چیزى نیست ، زن و مرد فرق نمى کنند. علّتش این بود که زن مخصوصاً زنهاى متعیّنات ، زنهایى که کلفت داشته اند و در خانه ، همه کارهایشان را کلفت و نوکر انجام مى دادندهیچ شغلى و هیچ کارى ، نه داخلى و نه خارجى نداشت ، صبح تا شب باید بنشیند و هیچ کارى نکند، کتاب هم که مطالعه نمى کرده و اهل علم هم که نبوده ؛ باید یک زن هم شاءن خودش پیدا کند؛ با آن زن چه کند؟ راهى غیر از غیبت کردن به رویشان باز نبوده ، و این برایشان یک امر ضرورى بوده ؛ یعنى اگر غیبت نمى کردند واقعا بدبخت و بیچاره بودند ...
در یکى از شهرها یا ایالات آمریکا در خانواده ها قمار آنقدر رایج شده بود که زنها به آن عادت کرده بودند و در خانه ها به صورت یک بیمارى رواج یافته بود، و شکایت همه این بود که زنها دیگر کارى غیر از قمار ندارند. اوّل این را به عهده واعظها گذاشتند که آنها این بیمارى را از سر مردم بیرون ببرند. ولى آخر بیمارى علّت دارد؛ تا علّتش از میان نرود که بیمارى از بین نمى رود. واعظها شروع کردند به موعظه در زیانهاى قمار و آثار اخروى آن ؛ ولى اثر نداشت . یک شهردار پیدا شد و گفت که من این بیمارى را معالجه مى کنم . آمد و کارهاى دستى از قبیل بافتنى را تشویق کرد و براى زنها مسابقه هاى خوب گذاشت و جایزه هاى خوب تعیین کرد. طولى نکشید که زنها دست از قمار کشیده و به این کارها پرداختند.
آن مرد علّت را تشخیص داده و فهمیده بود که علّت پرداختن زنها به قمار، بیکارى و احتیاج آنها به سرگرمى است . کار دیگرى برایشان به وجود آورد تا توانست قمار را از میان ببرد یعنى در واقع یک خلا روحى در میان آنها وجود داشت و آن خلا منشاء این گناه بود؛ آن آدم فهمید که این خلا را باید پر کرد تا بشود قمار را از بین برد و تا آن خلا
به وسیله دیگرى پر نشود نمى توان آن را از میان برداشت )).
(392)
خلاصه این که یکى از عوامل آلوده شدن به ((غیبت )) و گناهان دیگر ((بیکارى )) است و یکى از راههاى مهم جلوگیرى از آن ((اشتغال )) به کار و پرهیز از بیکارى و تنبلى مى باشد؛ و بهترین کار این است که انسان به بررسى عیوب خویش ‍ بپردازد تا بدین وسیله از عیب جویى دیگران در امان بماند، چنانچه امیر المؤ منین علیه السّلام مى فرماید: ((یا ایّها النّاس طُوبى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النّاس ؛(393) اى مردم خوشا به حال کسى که اشتغال به عیب خودش او را از عیبجویى دیگران باز دارد)).
4- علاج غیبت و توبه آن  
((غیبت )) مانند بسیارى از صفات ذمیمه تدریجاً به صورت یک بیمارى روانى در مى آید، به گونه اى که غیبت کننده از کار خود لذّت مى برد و از این که پیوسته آبروى این و آن را بریزد، احساس رضا و خوشنودى مى کند و این یکى از مراحل بسیار خطرناک اخلاقى است .
اینجا است که غیبت کننده باید قبل از هر چیز به درمان انگیزه هاى درونى غیبت که در اعماق روح او است و به این گناه دامن مى زند، بپردازد؛ انگیزه هایى همچون ((بخل )) و ((حسد)) و ((کینه توزى )) و ((عداوت )) و ((خود برتر بینى ))
.
باید از طریق خود سازى و تفکّر در عواقب سوء این صفات زشت و نتایج شومى که به بار مى آورد، و همچنین از طریق ریاضت نفس این آلودگیها را از جان و دل بشوید، تا بتواند زبان را از آلودگى به غیبت باز دارد.
سپس در مقام ((توبه )) برآید و از آنجا که غیبت جنبه ((حق الناس ))
دارد، اگر دسترسى به صاحب غیبت دارد و مشکل تازه اى ایجاد نمى کند، از او عذر خواهى کند، هر چند به صورت سربسته باشد، مثلاً بگوید من گاهى بر اثر نادانى و بى خبرى از شما غیبت کرده ام ، مرا ببخش ، و شرح بیشترى ندهد، مبادا عامل فساد تازه اى شود و اگر دسترسى به طرف
ندارد یا او را نمى شناسد، یا از دنیا رفته است ، براى او استغفار کند و عمل نیک انجام دهد، شاید به برکت آن خداوند متعال وى را ببخشد و طرف مقابل را راضى سازد)).
(394)
5- موارد استثنا در غیبت  
((آخرین سخن در باره غیبت اینکه قانون غیبت ، مانند هر قانون دیگر استثناهایى دارد، از جمله اینکه گاه در مقام ((مشورت )) مثلاً براى انتخاب همسر، یا شریک در کسب و کار و مانند آن کسى سؤ الى از انسان مى کند، امانت در مشورت که یک قانون مسلّم اسلامى است ، ایجاب مى کند اگر عیوبى از طرف سراغ دارد بگوید، مبادا مسلمانى در دام بیفتد و چنین غیبتى که با چنین نیّت انجام مى گیرد، حرام نیست . همچنین در موارد دیگرى که اهداف مهمّى مانند هدف مشورت در کار باشد، یا براى احقاق حقّ و تظلّم صورت گیرد. البتّه کسى که آشکارا گناه مى کند و به اصطلاح ((متجاهر به فسق ))است از موضوع غیبت خارج است و اگر گناه او را پشت سر او بازگو کنند ایرادى ندارد، ولى باید توجه داشت این حکم مخصوص گناهى است که نسبت به آن متجاهر است )).(395) و علنى آن را انجام مى دهد نه گناهانى که به طور غیر علنى و در خفا از او سر مى زند.
35- مَثَل زندگى دنیا و آب باران 
( اعْلَمُوَّاْ اءَ نَّمَا ا لْحَیَوا ةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِى ا لاَْمْوَا لِ وَا لاَْوْلَدِ کَمَثَلِ غَیْثٍ اءَعْجَبَ ا لْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَلهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَمًا وَفِى ا لاَْخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَا نٌ وَمَا ا لْحَیَوا ةُ الدُّنْیَآ إِلا مَتَعُ ا لْغُرُورِ ).(396)
((بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخر فروشى در میان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است ، همانند بارانى که محصولش ‍ کشاورزان را در شگفتى فرو مى برد، سپس خشک مى شود به گونه اى که آن را زرد رنگ مى بینى ؛ سپس تبدیل به کاه مى شود! و در آخرت ، عذاب شدید است ، یا مغفرت و رضاى الهى ؛ (به هر حال ) زندگى دنیا چیزى جز متاع فریب نیست )).
این حیات دنیوى جز لعب و لهو


[ شنبه 89/5/23 ] [ 9:6 صبح ] [ علی فغانی ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره استاد فغانی

مدیر وبلاگ : علی فغانی[467]
نویسندگان وبلاگ :
محمد مهدی فغانی[208]
محمدرضا محمدی[167]
رضا اشرفی[66]
مهدی احمدی[71]

علی فغانی هستم بچه خاک پاک ایران اسلامی عشق آباد طبس از توابع استان یزد . به ورزشهای رزمی علاقه دارم مربی ممتاز ملی ( کیو کوشین وآشی هارا کاراته) ودان 6 آشی هارا ، دان 5 کیوکو شین کاراته هستم. دنیا را دار مبارزه می دانم مبارزه با .... به عرض زندگی فکر می کنم نه به طول آن. عشق به همسر وفرزندانم دارم دین قرآن کریم ،ولایت ووطنم را با تمام وجودم دوست دارم .
آمار بازدید

 

بازدید امروز: 90
بازدید دیروز: 87
کل بازدیدها: 1467997
ابزار جستجو



در این وبلاگ
در کل اینترنت
تقدیم به روح پاک استاد